موضوع مناظره همچنین به دلیل اینکه از جایگاهی مهم و محوری در مجموعه مواضع جریانات سیاسی برخوردار بوده و دارای پتانسیل تاثیرگذاری بر مواضع گیری افراد و جریانات در بسیاری زمینه هاست، از نقشی کلیدی در سطح ملی و منطقه ای برخوردار و دارای اهمیت بسیار زیادی است. از این منظر این موضوع یک مسئله ملی است و جا دارد نظرات طیف های مختلف نیروهای ملی ، دموکراتیک و ضد امپریالیستی در این زمینه مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد.
دیدگاهها
امروز، نهتنها درروند یک دهه اخیر آنچه در ایران "پروژه وحدت چپ" نامیده میشود، تکتک دستاندرکاران با دقتی مهندسی به دنبال درستترین و نابترین راه رسیدن به هدف بودهاند، بلکه هرکسی خود را صاحب درستترین تئوری زمان ما دانسته و دیگران را در مسیر غیر سوسیالیستی و غلط ارزیابی مینمایند
با توجه به کارنامه منفی ۲۵ سال حکمرانی پارتی و اتحادیه میهنی در دولت اقلیم درزمینهٔ فسادهای مالی و اقتصادی و رانتی، آیا وضعیت با همان روال قبلی ادامه خواهد یافت، و یا اینکه برای ریشهکن کردن و یا تعدیل آن بازنگری و مبارزه خواهد شد؟
احزاب کرد ایرانی، دیگر باید بدانند کە دوران مبارزە مسلحانە برای آنان تمام شدە و باید بە این واقعیت یک بار برای همیشە روی خوش نشان بدهند کە نمی توان بدون پشت جبهە قابل اعتماد و اطمینان، روی استراتژیهای درازمدت نظامی سرمایەگذاری کرد.
می توان گفت که اعمال سیاست یک جانبه گرائی چیزی جز بهره برداری از رانت ابرقدرتی و توسل بیشتر و مستقیم تر به زور و عوامل غیررقاتبی در اقتصاد و یا به عبارتی دیگر مداخله بیشترامرسیاست و دولت درمکانیزم های اقتصادی و مقابله با بحران انباشت سرمایه و تأمین سودبیشتر و بهبودموقعیت آمریکا به عنوان نیروی هژمونیک سرمایه داری نیست.
اولاً کە این ادعا نظر بە رشد جامعە ایران آنقدر گستردە نیست کە مانع انتخاب وزیر زن شود، کما این کە مانع از وزیر نشدن خانم مریم بهروزی در دولت احمدینژاد نشد، ثانیاً بە فرض این کە این ادعا درست بودە باشد، چرا روحانی وعدە انجامش را داد؟ آیا او بە یکبارە بعد از انتخابات مخالفت بخش سنتی را کشف کرد؟ چە نام دیگری جز فریبکاری، برای گرفتن رأی بخشی از نیمی از جامعە میتوان نهاد؟
انتشاراین اسناد و بحث و گفتگو و نقد و روشنگری پیرامون آن فرصتی است برای پیراستن رسوبات گذشته و وجدان تاریخی خود؛ و به عنوان بخشی از ملزومات کارفرهنگی- سیاسی پایه ای برای نوزائی و گذر از برزخ و بختک کنونی به سمت آینده ای روشن تر. آیا آوار رویدادهای روزمره اجازه خواهندداد که این دیالوگ مهم تاریخی حول معمای حل نشده فرودبختک اسلام سیاسی از دل مقاومت و جنبش ضداستبدادی و ضدسلطنتی، موردبررسی و واکاوی واقعی و نه غرض ورزانه قرارگیرد؟
قدر مسلم آن است پارامترهایی که تا دیروز معتبر بودند، امروز با وقوع رویدادهایی که نتیجه آن عراق بعد داعش است، نه تنها از درجه اعتبار ساقط شده بلکه دیگر دلایل متقینی نیستند تا رئیس اقلیم در بازه زمانی کنونی قادر باشد به آنها تکیه کند. اگر بارزانی متوجه نشود و درصدد تکیه به آنها برآید، بدون تردید مرتکب چنان خطای محاسباتی میشود که لطمات آن دهها نسل آتی را متضرر خواهد کرد.
می توان پرسید آن چه که مشاهده می کنیم، یعنی ناگزیری تعرض مبتنی برضعف از چه چیزی منشأ می گیرد؟: از همان بحران اقتدار. کانون اقتدار، برای کنترل جامعه و حفظ نظام همواره باید خود را اقتدارمندتر از آن چه واقعا هست نشان بدهد و وقتی چنین نشود دچاربحران بازتولیداقتدارمی گردد. از آن جا که منشأ نهائی و اصلی قدرت خودجامعه است، باندازه ای که این جامعه از نظام فاصله بگیرد، بههمان اندازه بازتولیداقتداردچارکاستی و بحران می شود.
برای اینکه گامهای بلند و واقعی بهسوی "وحدت چپ" برداریم، نخست و عادی و منطقی این است که بحثهای مربوط به نکات مورد اختلاف را از درون حلقه بسته " گروه کار وحدت چپ " بیرون بیاوریم و آشکارا مطرح کنیم تا تمام کسانی که میخواهند باهم "وحدت" کنند لااقل بدانند که چه مباحثی در جریان است و نقاط گرهای و دشواریهای نظری و سیاسی کداماند.
بهعنوان سومین نکته نمیتوان از اشاره به طنز تقارن زمانی انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد و دیدار رضا پهلوی با نمایندگان کنگره و درخواست حمایت از آنها برای تغییر رژیم ایران درگذشت. ناگفته نماند که ازقضا یکی از عوامل مهم برآمد اسلام سیاسی در ایران ریشه در کودتای ۲۸مرداد و شکست جریانهای غیرمذهبی داشته است. بههرحال رضا پهلوی و مجاهدین برای جلب حمایت دولت آمریکا در تغییر رژیم ایران و سودای دستیابی به سکوی قدرت با همدیگر کوس رقابت گذاشتهاند
تودۀ مردم را هشیار نموده با بسیجی همگانی سیاست و اهداف جنایتکاران را عقیم گذارند. همچنین، روشن و مـــشخص سازند که تنها راهحل عادلانۀ مسئلۀ ملی جزئی جداییناپذیر از سایر خواستهای دمکراتیک سرا سری مردم کشورمان است و راهحلی بر بستری عقلانی در چارچوب حفظ و پاسداری از تمامیت ارضی و در نظر داشتن منافع ملی کل میهنمان را میطلبد
وقتی آیتالله خامنهای در دیدار با افسران جنگ نرم از واژه «آتش به اختیار» استفاده میکند و در طول کمتر از دوازده ساعت اعتراضات دهها هزارنفری در داخل و خارج از کشور خبرگزاریهایی چون فارس و ... به توجیه و آرام کردن فضا میپردازند، بیانگر این واقعیت است که اولاً فصلالخطابی رهبر نهتنها در بین مخالفین و منتقدینش به پایان رسیده.
حال که علیرغم اینهمه تبلیغات این نهاد نظامی – امنیتی، این دو مکان و بهویژه مجلس شورا به راحتی از سوی تروریستها مورد تعرض قرارگرفته، جا دارد که ضمن اعتراض و درخواست بازخواست مسئولین آن بهطور شفاف، این نهاد که میلیونها دلار بودجه کشور را به خود اختصاص داده است به این سؤال پاسخ دهد که: چگونه به این راحتی تروریستها توانستهاند در منطقه تحت حفاظتش نفوذ کنند؟
مبارزه چپها در منطقه و در ایران با نئولیبرال ها نیز پارادوکسال است. طبیعی است که مبارزه با ایدئولوژی نئولیبرال باید در برنامه چپ در ایران جا داشته باشد، اما در مباحث سیاسی در آنجا که به روش لیبرال- دموکراتیک اداره کشور مربوط میگردد ، باید از دشمنی سادهلوحانه پرهیز کرد. در منطقه هنوز نمیتوان نئولیبرال ها را از عملی کردن تعهد تاریخیشان معاف کرد.
آنچه به عرصه عملکرد اپوزیسیون آزادیخواه و عدالتجوی ایران، بهویژه بخش چپ آن برمیگردد، در درجه اول اذعان به واقعیت وجود موانع زیاد در پیش رو است. از همه برجستهتر اینکه یکی از دلایل اصلی برای تداوم حیات جمهوری اسلامی، همان عدم شکلگیری یک اپوزیسیون متحد مردمی و دارای پلات فرم و برنامه جهت سازماندهی دمکراتیک جامعه بعد از پیروزی انقلاب است.
سئوال بزرگ و اساسی این است: اگر در شرایط فعلی اعتدالگرایان ـ اصلاح طلبان در ایران پیشروی نکنند، پس کی پیشروی بکنند؟ آیا در شرایط موجود، عدم پیشروی اعتدالیون ـ اصلاح طلبان بە معنی پیشروی اصولگرایان و بویژە جناح تندرو آنان نیست و نخواهد بود؟
اما قدرت ولیفقیه فقط در عرصه سیاسی نیست. از ابتدای جمهوری اسلامی تاکنون دو خطمشی اقتصادی بهموازات هم در جمهوری اسلامی مشاهده میشود. خطمشی اقتصادی ولیفقیه، اقتصادی برنامهریزیشده و کنترلشده است در کنار آن خطمشی دیگری که معتقد است: نظارت دولت هرچه کمتر باشد و دخالت بخش خصوصی هرچه بیشتر باشد ، بهتر است.
اما ما در برابر یک رژیم ایدئولوژیک کهنه شده و فاسد و برخاسته از یک انقلاب بزرگ اجتمایی قرار گرفته ایم که به هیچیک از آرزوها و شعارهای خود پایبند نمانده است و حتی در حفظ و نمایش اسلام گرایی و تعاریف کلاسیک آن فاصله گرفته است، و این همه در حضور و حیات بنیان گذاران این رژیم که هنوز فعال مایشاء هستند انجام گرفته است و همگی اذعان دارند که گرچه به هیچیک از آن شعار ها و اهداف خود دست نیافته اند، اما از بیکران تا بیکران از خود خرابی و ویرانی به جا گذاشته اند. امروز دیگر میتوان این رد پای ویرانی و تباهی ها و ترس را همان رد پای حکومت ایدئولوژیک اسلامی تعریف کرد
بدون یک لشکر متغیر تحریمکننده و رایدهنده چپ و مستقل، اصلاحطلبان حتی شعارها و نحوه گفتار خود را در انتخابات نیز عوض نمیکردند. اگر کسی از نیروهای چپ نیز هیچگاه در انتخابات شرکت نمیکرد، باز هم این امکان وجود داشت که اصلاحطلبان دلسرد از بردن انتخابات با سرعت هر چه بیشتری به سمت اصولگرایان حرکت کنند و مواضع راستتری اختیار نمایند. برای عده زیادی فاصله تحریم و مشارکت در شرایط کنونی بسیار کم است، هیچ نیازی نیست که یکی را به سازشکاری و دیگری را به بیعملی متهم کرد، بلکه باید در مورد نحوه اجرای تاکتیکهای مختلف بحث نمود