چندی پیش، رهبر نظام جمهوری اسلامی در جواب سخنان پرشور خانم مهرابی، جوان دانشجوی ایرانی کە در جریان ملاقاتی با خامنەای از وضعیت بشدت نامناسب کشور انتقاد کردەبود، گفت کە “آن جوانی که میگوید وضع خیلی بد است، من احساسش را تأیید میکنم اما حرفش را مطلقا نه.”
براستی منظور خامنەای از تائید احساس، اما در همان زمان رد سخنان همان فرد چیست؟! اگر حرف این خانم درست نیست، چگونە احساسش می تواند درست باشد؟
در این رابطە می توان گفت کە:
ـ خامنەای او را جوانی می داند کە از روی احساسات سخن می گوید، یعنی اینکە در مسائل واقعی تعمق کافی نکردە است،
ـ او را جوانی می داند پر از احساس وطن دوستی و خوب، اما ناآگاە،
ـ از روی یک احساس بظاهر پدرانە و بزرگوارانە نمی خواهد شخصیت یک جوان را صد در صد جریحەدار کند، بنابراین بر اساس یک برخورد تربیتی و با یک تشویق ضمنی و غیر اساسی، اساس سخنان او را بە زیر سئوال می برد.
اما علیرغم تمام این احتمالات و احتمالا تفسیرات احتمالی دیگر، هنوز سئوال اساسی و ریشەای باقیست. آن هم اینکە چگونە می توان تمام سخنان کسی را رد کرد و اما احساسش را درک؟ مگر می شود این چنین میان احساس و واقعیت تفاوت قاطع قائل شد و افراد، با سلامتی تائید شدە، را صد در صد پرت تصور کرد؟
می توان تصور کرد کە این سئوال جوابی دارد. آن هم اینکە این امر تنها زمانی امکان پذیر است کە معتقد باشیم آن فرد، خیلی سادە دارد دروغ می گوید. یعنی بیان درک احساس از طرف رهبر نظام، تاکید دوبارە بر دروغگوئی خانم مهرابی بود. اما ظاهرا سخنان خامنەای بە این مسیر نمی رود. پس کماکان سئوال بە جای خود باقیست، در این صورت چە نیازی بە تائید احساس بود؟
تائید احساس از آنجا می آمد کە با توجە بە شرایط حساس و بشدت بحرانی کشور کە با مشکلات عدیدە اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیرە روبرو است، در نگاە خامنەای، درک مردم از این شرایط، و بویژە شخص خانم مهرابی، یک درک احساسی، با منبعی از نگاهی دیگر است کە همخوانی با واقعیت ندارد. زیرا بە گمان رهبر نظام، این گونە احساس از جایگاە غلطی ناشی می شود کە افرادی همانند خانم مهرابی در آن ایستادەاند، جایگاهی کە شرایط کشور را از دیدگاە منافع مردم، کشور و جامعە ارزیابی می کند، اما جایگاە خامنەای، جایگاهیست کە شرایط کشور را از لحاظ ماندگاری رژیم، قدرت آن در کنترل جامعە و پیشبرد اهداف خود در منطقە می بیند.
بنابراین خامنەای اساسا می خواهد بگوید کە احساس شما خانم مهرابی قابل درک است زیرا کە می دانم از کجا سخن می گوئید، و این احساس منطبق با واقعیت نیست زیرا کە حقیقت را بگونە خود و بر اساس جایگاە و تعلق خاطر ویژە خود تفسیر می کنید. خامنەای در واقع در هیئت یک معتقد بە هرمنوتیک ظاهر می شود!
و درست اینجاست کە نمی توان زبان مشترکی میان هستە سخت قدرت در نظام و مردم پیدا کرد. حاکمیت راە خود را می رود کە راهیست بر اساس تحکیم قدرت در داخل بر اساس تحکیم آن در منطقە، در حالیکە مردم اساسا بە این فکر می کنند کە ثروت کشور در داخل خود کشور و بە مصارف مردم و رشد اقتصادی و در راە بهینە سازی زندگی آنان مصرف شود.