“دومین همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور” در روزهای دوشنبه و سه شنبه، ۱۱ و ۱۲ مرداد، در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. این همایش توسط “شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور”، که ریاست آن را احمدی نژاد به عهده دارد و اسفندیار رحیم مشائی به عنوان جانشین او در آن عمل می کند، سازمان داده شده بود.
هدف همایش “آشنائی متخصصان و سرمایه گذاران ایرانی مقیم خارج با پیشرفتهای کشور و جلب آنان به کار و سرمایه گذاری در ایران” اعلام شده بود. گشایش صندوق سرمایه گذاری ارزی ایرانیان خارج از کشور، که قصد “جلب سرمایه های ایرانیان از خارج به داخل” را دارد، افتتاح بانک “اطلاعاتی ایرانیان مقیم خارج از کشور برای اطلاعرسانی و ارتباط با ایرانیان خارج”، “شبکه مجازی متخصصان ایرانی خارج از کشور” و نیز “افتتاح شبکه تماس مستقیم” از اقدامات جنبی همایش بودند، که به عنوان ابزارهای تحقق اهداف بلند مدت “شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور” در نظر گرفته شده اند.
دستگاه دولتی تقلای بسیاری را برای بهره وری تبلیغاتی به نفع دولت، و مشخصاً دفتر ریاست جمهوری، از این همایش به انجام رسانده بود. بنا به اخباری که رسانه ها و منابع مختلف منتقد دولت در درون حاکمیت جمهوی اسلامی همچون کیهان، رجانیوز و فارس انتشار داده اند، این همایش با صرف “ده ها میلیارد تومان بدون حساب و کتاب” برگزار شده و میلیاردها تومان فقط صرف تبلیغات آن شده است.
“دومین همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور” را بسیار دشوار بتوان همایشی موفق، چه در تحقق اهداف اعلام شده اش و چه در بهره برداری تبلیغاتی از آن، به حساب آورد. طبق اعلام مقامات رسمی برگزارکننده همایش، تعداد شرکت کنندگان در آن ۱۲۰۰ نفر بوده اند. این در حالی است که بنا بر اطلاعیه همان مقامات، برگزاری همایشی با حضور ۲۰۰۰ نفر در نظر بوده است؛ یعنی ارگان برگزارکننده موفق به جلب نظر حداقل ۴۰ درصد از مدعوین بالقوه آن نشده بوده است. به علاوه چندین سایت وابسته به “اصولگرایان” فاش کردند که رقم ۱۲۰۰ نفر هم تنها در صبح روز نخست همایش می توانسته معتبر باشد و از همان بعدازظهر روز نخست بسیاری از مدعوین در همایش غیبت داشته و “دیدار خانواده و یا رسیدگی به امور مربوط به ملک و املاک شان را به شرکت در همایش ترجیح داده بوده اند”. آخر سر هم این که دو روز قبل از همایش تمام تابلوهای تبلیغاتی آن در سطح شهر تهران جمع آوری شدند و همایش هم با این واقعیت پایان یافت که نه چندان سرمایه ای و نه چندان تخصصی جلب و جذب شد تا “شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور” بتواند آن را به عنوان دستاوردی برای همایشی با آن همه هزینه به جامعه بفروشد.
“دومین همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور” اگر در معنا و مقصود متعارف این قبیل همایشها توفیقی نداشت، اما در پیشبرد خطی که امروزه احمدی نژاد با پرچمداری رحیم مشائی پیشه کرده است، توفیق بسیاری داشت: تعرض به “راست سنتی” تا آن جا که حتی می توان همایش را اعلام جنگی پیشرس در این عرصه و خاصه علیه محافلی چون محفل کیهان در درون حاکمیت دانست. این در حالی است که اظهارات قبلی مشائی حکایت از جنگ با این محفل در سال آینده و نه در هفته ها و ماه های آتی داشته اند.
یکی از شاخصهای جمهوری اسلامی از روز نخست تأسیس آن، جریان دائمی کشاکش گرایشهای درون آن بر سر قدرت، و سودای حصول به تجانس و یکدستی در هیئت حاکمه بوده است. دورۀ نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد، خاصه پس از سیطرۀ حامیان او بر مجلس، شبهه حاکمیتی متجانس و یکدست در جمهوری اسلامی را در درون آن موجب شد. اما این شبهه خیلی زود رنگ باخت و در سایه رویدادهای پیش و پس از دهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری، باز کشاکش گرایشهای درون حاکمیت به طور تمام قد چهره کرد: مجلس و دولت در برابر هم، راست سنتی و راست افراطی در برابر هم، “اصولگرایان معتدل” و بنیادگرا در برابر هم، طرفداران “اسلام بدون روحانیت” و “اسلام با روحانیت” در برابر هم…
از افشاگریهای شریعتمداری (روزنامه کیهان) و مرتضی نبوی (روزنامه رسالت) که در قامت رحیم مشائی “جریان خطرناک اسلام بدون روحانیت” را تشخیص دادند و خطر این جریان را تلویحاً به خامنه ای و نسبت به آیندۀ خود او هم گوشزد کردند، از سوئی، و از سوی دیگر تعرض رحیم مشائی به جریانی که “تا سال آینده رئیس جمهور را هم کافر اعلام خواهد کرد” و نیز تشدید تبلیغاتی که احمدی نژاد را از زمره “طلایع ظهور مهدی” معرفی می کنند، هنوز فقط یک ماه می گذرد. اما به نظر می رسد روند عمومی رویدادها دامنه تحمل طرفین را به کمتر از یک سال، به مراتب کمتر از یک سال، تقلیل داده است. اعتراض منابع پیشگفته به “دومین همایش …” مطلقاً به جهات اجرائی و به مواردی که در بالا به آنها اشاره شد، محدود نماند و ابعاد متعدد یافت. شریعتمداری در سرمقالۀ کیهان با طرح این سوال که “چه کسانی این دیگ را دور از چشم رئیس جمهور محترم و تنها با سوءاستفاده از نام و جایگاه – و متاسفانه اعتماد غیرقابل توجیه- ایشان، روی اجاق گذاشته اند؟” نوشت: “اخباری از مقدمه چینی ها، زمینه سازی ها، هزینه های چندده میلیاردتومانی و بی حساب و کتاب، رایزنی های داخلی و خارجی، تهدیدها و تشویقها، هویت برخی از ایرانیان دعوت شده، سوابق سوء و شناخته شده چند تن از دست اندرکاران اصلی همایش، صدور دستور العملها و امریه ها خطاب به این دستگاه دولتی و آن مرکز امنیتی که مبادا… و خبرهای مشابه دیگر، این تردید را پدید می آورد که ماجرا فراتر از «ناپختگی» و «ندانم کاری» باشد و خدای نخواسته کاسه ای زیر نیم کاسه باشد”.
شریعتمداری در افشای “کاسۀ زیر نیم کاسه” مورد نظرش به اصطلاح “حرف دلش” را ناگفته می گذارد، اما احمدی نژاد و خاصه رحیم مشائی ابداً کوششی برای پنهان گذاشتن سیاست متخذه در [سازماندهی] همایش نمی کنند. سازماندهی همایش، برنامه های آن، سلوک دست اندرکاران آن با شرکت کنندگان در همایش و … همه در تقلای ترسیم سیمائی منعطف از دولت و القای مفهومی از ایران متمایز و حتی متعالی تر از اسلام اند: از برنامه موسیقی و حضور دختران نوازنده مورد اعتراض “راست سنتی” و حذف قرآن و دعاخوانی مورد انتظار آن، تا سخنرانی افتتاحی احمدی نژاد و خاصه سخنرانی رحیم مشائی در مراسم اختتام همایش در همین راستا گزین شده بودند.
احمدی نژاد با بیان این که “امروز خدمت به ایران خدمت به کل بشریت است و ساختن ایران پایه گذاری تمدن جدید بشریت است… و علت ناراحتی دشمنان از ملت ایران این است که می دانند روح تمدن ساز و فرهنگ آفرین ایران بیدار شده است.” راه را برای مشائی گشود تا در پایان همایش اعلام کند: “مکتب ایران را معرفی کنیم نه مکتب اسلام را.” و توضیح دهد: “برخیها از من خرده میگیرند که چرا نمیگویی مکتب اسلام و میگویی مکتب ایران. از مکتب اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.”
پس، ای بسا که نه در سال آینده بلکه در ماه های آینده، شاهد جنگ مغلوبۀ دیگری در درون حاکمیت باشیم. از هم اکنون کمابیش روشن است که احمدی نژاد می کوشد لایه های دیگری را، و این بار نه به یمن درآمدهای نفت، بلکه با اتکا به تمایلات ناسیونالیستی و “مدرنیستی” آن لایه ها به پشتوانه و حامی خود در این رویاروئی تبدیل کند. به نظر می رسد اتکای اصلی طرف مقابل “روحانیت” باشد؛ روحانیتی که برگهای برنده اش را مدام و بیش از پیش از دست داده است.