دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۰

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۰

اندر باب دو خاطره

چند دقیقهای نگذشته بود که صدا میزند:" جمشید، جمشید!" فکر می کنم کسی را صدا می کند، می بینم خانمی از آن گوشه ظاهر می شود. تعجب می کنم:" ببخشید، اسم خانوم شما جمشید است؟" با ناراحتی نگاهی به من انداخت و گفت:" ما ارق ملی داریم، ما دوست نداریم اسم خانممان را پیش غریبهها ببریم؛ ناسلامتی ما ایرانی هستیم!" چیزی نمی گویم. اما هربار که در کلاس صحبت از دمکراسی هست و او داد سخن سر میدهد، من یاد جمشید می افتم و یاد دمکراسی ایرانی

سالها قبل وقتی که به مهاجرت سوئد تن دادیم، برایمان کلاسهای زبان گذاشته بودند. از هر طیف و ملیتی در این کلاسها بودند. وقتی معلمان از کشورمان و دلایل مهاجرت می پرسیدند، ما ایرانیها که فکر می کنیم گُلسرسبد مهاجران هستیم و به کشور میزبان افتخار داده و مهاجرش شدهایم، بادی به غبغب می انداختیم و می گفتیم:” مهاجر سیاسی هستیم؛ بخاطر نبود دمکراسی و مبارزه برای دموکراسی مجبور به ترک وطن شدهایم. و بلافاصله هم نقبی به تاریخ پر افتخار گذشته و منشور کوروش می زدیم.”

فردی در کلاسمان بود میانسال با قیافه متعارف روشنفکران ایرانی؛ که بیشتر از همه سنگ دموکراسی به سینه میزد. روزی برحسب اتفاق در سوپرمارکتی او را دیدم. مشغول خرید بودیم، او نیز چرخدستیاش را میراند و به خرید مشغول بود. میگویم:” تنها خرید می کنید؟” – ” نه، با عیال آمدهام. اون قسمت دیگر است.” چند دقیقهای نگذشته بود که صدا میزند:” جمشید، جمشید!” فکر می کنم کسی را صدا می کند، می بینم خانمی از آن گوشه ظاهر می شود. تعجب می کنم:” ببخشید، اسم خانوم شما جمشید است؟” با ناراحتی نگاهی به من انداخت و گفت:” ما ارق ملی داریم، ما دوست نداریم اسم خانممان را پیش غریبهها ببریم؛ ناسلامتی ما ایرانی هستیم!” چیزی نمی گویم. اما هربار که در کلاس صحبت از دمکراسی هست و او داد سخن سر میدهد، من یاد جمشید می افتم و یاد دمکراسی ایرانی.

روزی در همین کلاس، سخن از غذاهای ملی بود. از غذاهای خاص هر کشور. کلاس چند ملیتی بود: از ملل مختلف، کرهای، چینی، عرب، آفریقائی و ایرانی. هر کس از هر ملیتی که صحبت از غذا می کرد وقتی به غذاهای ناخوشآیند به مذاق ما میرسیدند، خانمهای ایرانی کلاس دستشان را به بینی و دهانشان می گرفتند: اوف، اوف، مگر می شود گوشت سگ را خورد؟ حالمان خراب شده. وقتی چینیها توضیح میدادند که حشرات را نیز میتوان سرخ کرده و مورد استفاده غذائی قرار داد، در واکنش یکی از ایرانیان اوفی کرده و پرسید:” واقعاً شما اینها را می خورید؟ آخر چگونه میتوان حشره، گوشت مار یا سگ را خورد؟ آنها توضیح می دادند و کماکان واکنش ایرانیها تمسخر بود و خنده.

وقتی نوبت به ما رسید، یکی از خانمها از آشپزخانههای قدیمی و تنوع غذائی ایران سخن گفت. اینکه سفرهخانههای ایرانی بعنوان یکی از بهترین سفرههای جهان است. (اصولاً ما ایرانیها دوست داریم در هر جمله بهترین، بزرگترین و عموماً علائم صفت عالی را بکار ببریم.) ایشان در ادامه از قورمه سبزی، سبزیپلوهای مختلف ایران و تنوع غذائی ملیتهای مختلف ایران گفتند. وقتی نوبت به من رسید، نمی دانم چرا حالت لجبازانهای در خود حس می کردم و شیطان در پوستم رفته و گفتم:” یکی از بهترین و عمومیترین غذای ما «کله پاچه» است. کله را درسته آبپز کرده و بعد نوشجان می کنیم!” به شوخی گفتم: وقتی در دیگ را بر میدارید، بیچاره گوسفند با چشمهای براقشده و پخته در آب شما را نگاه می کند و اتفاقاً لذیزترین بخش آن چشم، بناگوش و گوشت صورت است!

معلممان لبخندی زده و تمام همکلاسیهای ایرانی ما چشمغرهای رفتند و نشان برآن نشان که مدتها با من حرف نمی زدند. ” آیا شما اصلاً ایرانی نیستید؟”، ” ارق ملی ندارید؟”، ” چرا مردم را به ما خنداندید؟” در جواب می گویم: شما چطور به آنها می خندید؟ ما از همه چیز دیگران ایراد می گیریم؛ در سوئد پناهنده شدهایم، به غذایشان، به لباسپوشیدنشان، به شیوه زندگیکردنشان ایراد می گیریم و آنوقت از دمکراسی دم می زنیم.

نمیدانم برای چه این دو خاطره را نوشته ام. بهرحال این خاطرات گوشههائی از شخصیت ماست که در برآمدهای کوچک و ساده روزانه خود را نمایش می دهد. مادر آقا جمشید هنوز بخشی از فرهنگ مستبد و مردسالار ماست. بزرگبینی در تکتک ما از روشنفکر گرفته تا بخش وسیعی از جامعه بخصوص متوسط اجتماعی و اگر عمیقتر بروی، کارگر ایرانی نسبت به کارگر افغانی، تهرانی نسبت به شهرستانی و … دیده می شود و ریشه در عقبماندگی ملتی دارد که فکر می کند فضیلتهای کوچکاش سرمشق ملتهاست. اگر هرکدام از ما را تکتک بتکانید، از درون اکثریتمان برتریهای نژادی کوچولو و برخی موارد نیز بزرگ در می آید که در جای خود ادعای رهبری جهانی داریم. با خواندن دو کتاب به دیگران توصیه می کنیم که بیشتر کتاب بخوانند؛ چهار نکته و دانستنی پزشکی را می خوانیم و یا می شنویم، روی هر دردی نظریه درمانی می دهیم؛ چهار مقاله در ارتباط با دمکراسی می خوانیم، پایهگذاران دمکراسی را به چالش می طلبیم؛ بر رمانهای ناخوانده، بخشهای بریدهشده از یک فیلم، نقد ادبی می نویسیم و پدیده را نشناخته از روابط بین آنها و دیالکتیک سخن می گوییم و هزاران مورد دیگر… واقعاً ملت غریبی هستیم. از صد تا ذیلاش، از رهبری مجنونش که برای مصر نسخه می پیچد تا چپقچاقکناش در آبدارخانه!

یک طنز زنجانی است که بنظر شامل حال همه ما ایرانیهاست: بچه دهسالهای را برای شاگردی پیش مسگری گذاشتند. بچه تر و فرزی بود بعداز یک هفت سرکار نرفت. مسگر نگران شد، به خانهشان مراجعه کرد و پرسید که چرا شاگردم برای کار نمی آید؟ خالهاش که دم در بود گفت: او می گوید همین یک هفته مسگری را یاد گرفته، چیزی نیست؛ فلز را بر کوره می گذاری سرخ می شود، تابش می دهی گرد می شود. کمی لبهاش را خم می کنی، چکش می زنی، سینی می شود؛ بیشتر خم کنی، کاسه می شود.

مسگر لختی تأمل کرد به خاله نگریست و گفت: خودش یاد گرفته هیچ به خاله قشنگاش هم یاد داده!

ما هم بگونهای مسگرهای یک هفتهای هستیم.

تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن, ۱۳۸۹ ۱۰:۲۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز

آغاز جنگ و حماسه مقاومت خرمشهر:‌ مصاحبه نشریه کار با اکبر دوستدار

خبر حمله عراق را در واقع ما با مشاهده بمباران اهواز و آبادان دریافت کردیم. هواپیماهای عراقی در همان ساعات اول، بسیاری از شهرهای خوزستان و جمعاً ده شهر کشور را بمباران کردند. البته هدف مقدم و اصلی آنها تسخیر برق آسای خرمشهر توسط نیروی زمینی بود که در نزدیکی مرز عراق قرار داشت. از قرار و طبق نقشه جنگی صدام، آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد اهداف بعدی آنان بودند. ۱۲ لشکر زرهی عراق با همه تجهیزات بسوی خرمشهر سرازیر شده بودند.

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

شرایط کار پیک های تحویل غذا بسیار بد است!

کمی پس از اینکه اسد به عنوان یک پیک تمام وقت تحویل غذا، در واشنگتن دی سی شروع به کار کرد، حین کار توسط یک ماشین مورد صدمه قرار گرفت. دوچرخه الکتریکی که او برای کار تحویل غذا خریداری کرده بود، آسیب دیده ولی هنوز کار میکرد. وقتی اسد با شرکت ارسال کالا تماس گرفت تا آنها را از حادثه مطلع کند، شرکت از او خواست که به کارش ادامه داده و غذایی که حمل می کرد را تحویل مشتری بدهد …

بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها و فشار بر معلمان مدارس و استادان دانشگاه‌ها و دانشجویان!

صدور احکام پرشمار «تعلیق از تحصیل»، «تبعید و انتقال اجباری» و «اخراج» برای دانشجویان معترض، «لغو مجوز و منع فعالیت شماری از تشکل‌های دانشجویی» و موج اخراج ده‌ها استاد و اعضای هیات علمی از جمله اقدامات … دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی و مدیران دانشگاه‌ها علیه اعتراضات دانشگاهیان است.

افزایش ترک تحصیل در کشور

مدام بر تعداد کودکانی که یا پا به مدرسه نمی‌گذارند یا ترک تحصیل می‌کنند افزوده می‌شود. آنان نیز به جمع کثیر کودکان کار می‌پیوندند.

فرزندان ایران، این گل‌های خندان

باری با همهٔ این دردها و آلام ما به این نوباوگان باهوش و مبتکر که سازندهٔ آیندهٔ زیبا و معطر ایران رنگارنگند، باورمندیم و بیش از حد امیدواریم‌ و مطمئن‌یم که با فداکاری و ایثار والدینی که با «دلی خونین، لبی خندان» و آغوشی گشاده در مقابل فرزندان‌شان دارند، روزهای بسیار شادابی را پیش رو داریم و هم‌چنین با پیوستگی و تمرکز بر خواست‌های بر حق، کودکان و نوجوانان میهن‌مان در جهان کاملاً متفاوت آینده نقش‌های مثبتی بر عهده خواهند گرفت.

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

شرایط کار پیک های تحویل غذا بسیار بد است!

یک سال پس از آغاز جنبش “زن، زندگی آزادی” − تلاشی برای تحلیل وضعیت

بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها و فشار بر معلمان مدارس و استادان دانشگاه‌ها و دانشجویان!

افزایش ترک تحصیل در کشور

فرزندان ایران، این گل‌های خندان

بیانیهٔ مشترک جمعی از دانشجویان رشته‌های هنری دانشکدگان هنرهای زیبا و دانشگاه هنر تهران به‌ مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید