پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۳

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۳

بازگشت از جبهە

ساک خود را گرفت و براە افتاد. ساکی کە بوی خاکستری می داد،... و راە همان راە سالهای مدید. آن را پیمود، بدون تلاش و زحمتی برای یافتن آن. راهی نقش بستە در ناخودآگاە. اما نە! شاید مائی نقش بستە در ناخودآگاە راە. و ناخودآگاە راە، همان تکرار، خاطرەها و تصاویر محو گذشتە. رفتنی بدون اندیشیدن.

 
(بە آنانی کە در جنگها پیر شدند)
 
در سر راە بازگشت بە خانە، در اولین رستورانی کە اتوبوس خاکستری رنگ توقف کرد، بعد از توالت، در جلو آئینە کثیفی ایستاد و پس از اینکە دستهایش را آرام آرام شست، بە چهرە خود خیرە گشت. صورتی پڕ چین و چروک با موهای خاکستری کم پشت کە بە پرزهای موشی تازە رستە از چنگال گربە می ماند. دستی بر رویشان کشید.
 
از آن زمان، سالهای مدید گذشتە بود. جوان رفتە بود و پیر برگشتە. و چە پیرانە سر! گذشت زمان را گرچە بخوبی احساس می کرد، اما تە دلش ناباوری عجیبی حکمفرما بود. بمانند ناباوری موشی گرفتار در چنگال قوی گربە، آن هم از جنس آن گربەهائی کە قبل از اینکە بکشند، دوست دارند در یک بازی طولانی، طعمە را آنچنان کنف کنند کە مرگ را بمانند خود زندگی باور کنند، و بالاخرە آن را بپذیرند،… بدون هیچ دغدغەای،… اما او هنوز نپذیرفتە بود.
 
با اینکە شکمش قار و قور می کرد، اما هیچ غذائی سفارش نداد. از کنار میز صندوق دار آرام گذشت و در بیرون درست روی تنها پلەای نشست کە تا اتوبوس دو سە متری بیشتر فاصلە نداشت. بوی خوش غذا پرەهای بینی را تحریک می کرد، و او این تحریک شدن را دوست داشت، بمانند موش مطمئن از خنگی گربەای کە بیشتر نگاە کردن طعمە را می پسندد تا تحرک و شکار را.
 
و او بازمی گشت بدون اینکە دیگر برگردد. نە برگشتنی بە گذشتە، و… نە بە آیندە. آنجا پشت سر، جوانی بود کە ماندە بود، و جلو، پیری کە هنوز جوانی ماندە در جبهەها را باور نمی کرد. درست بمانند موشی کە خاطرە رستن از چنگال گربە را باور نمی کند، اگرچە آن را در کنج دنج سوراخ خویش بارها برای جوانان، تعریف کردە است. در دل خود نمی دانست زندە بودن خودش را در تمامی این سالها و اکنون، نعمتی بداند یا نە.
 
او بە زمان می اندیشید. اگر زمانی نماندە باشد، دیگر برگشتن بە خانە را چە سود! و بە یکبارە فهمید کە همە چیزها چقدر با زمان مفهوم می یابند، تنها زمان  و بس، و تصور اینکە خدا مفهومی خالص از زمان است، او را بە وادی چنان گستردەای کشانید کە پاهایش را جمع کردە بە شکمش چسپانید. آن خدائی کە بارها در طی سالیان مدید، پناهی بود برای حفظ جان، اکنون چقدر از ‘پناە بودن’ تهی شدە بود و فراروئیدە بود بە موجودی صرفا از جنس ‘وجود’،… و ترسناک. و او خود را موشی احساس کرد، بدن، بلعیدە شدە در دهان گربە، با کلەای هنوز در بیرون کە امکان سیاحتی چند در دنیا داشت.
 
سربازان جوان، قهقهە خندەاشان بە آسمان بلند می شد. شوق خانە، اگرچە دیداری موقت بود، اما احساس بازی موش و گربە را از فکر آنان دور می کرد. اندیشەای کاملا بیگانە بە مغز آنان. فکر کرد کە آنان چقدر هنوز بە گربە بودن خود باور دارند و چقدر هنوز جهان را موشی می پندارند از جنس ترس و گریز، موشی کە قابل شکار است و باید شکارش کرد، و جبهە نوعی از شکار بود، اگرچە تا چشم کار می کرد بیابان بود و گرمای وحشتناک و حیوانات تشنە و چشم غمگین و پوست زمخت. و او در دل بر سادگی آنان هم گریست و هم خندید.
 
صاحب رستوران، مسافران اتوبوس خاکستری رنگ را خبر داد کە سوار شوند. خاکستری پوشها آمدند و یکی یکی سوار شدند. و او درنگ کرد. عجلەای نبود. در نظر او رابطە مستقیمی میان کمی زمان و عجلە وجود نداشت. برعکس، تنها آنانی عجلە می کنند کە زمان بسیار دارند. و این از کمدی های روزگار بود. و او چقدر شمردە شمردە پلەهای اندک اتوبوس خاکستری را پیمود و در تە صندوق آهنی، پشت سر همە پنهان شد. ‘تە’هی آشنا، در تمامی این سالها.
 
گربە، با تمام توان خود اتوبوس را هل داد و چرخها چرخیدند.
 
سینە راە می شکافت، و دشتها و کوههای بیشتری نمایان می شدند. آنجا در خانە، هنوز بودند شبح کسانی در انتظارش. و چە احساس خوبی. آنها وجود او را می خواستند، درست مانند آن وجودی کە او چند لحظە پیش از خدا پیش خود تصور می کرد. و براستی آدمها چقدر گاهی فقط تو را می خواهند برای اینکە فقط توئی و نە چیزی بیشتر. احساس خوب تعلق و ماندگاری احاطەاش کرد. اینکە گاها وجودی می شوی مانند خدا، چقدر می تواند احساس زمان را هرچند اندکی از آن برایت باقی ماندە باشد، باز احساسی از نوع خوب آن کند.  لبخندی زد.
 
موجود خاکستری می غرید و جلو می رفت. مسافران خاکستری کە هم اکنون در خواب یا ساکت بودند، در ناهشیاری یا عالم هپروط، کماکان تن بە سفر داشتند. و این سکوت چقدر بە سکوت درون او می ماند،… و چقدر تشابەای از جنس اتفاق. دست در جیب برد و عکس همیشگی را بیرون کشید. عکس اولین روز اعزامش بە جبهە. آن زمانی کە هنوز مادر و پدر دو قدم آن طرفتر، اگرچە ناپیدا، اما حضور داشتند. و شاید همین حضور بود کە چنین لبخندی بر لبانش نشاندە بود، و نە خود جوانی. خوب بەیاد دارد کە از غم پیدا در چهرە آنان احساس غرور کردەبود، و حتی نوعی احساس از جنس شادی! اینکە “آری ای پدر و ای مادر! اگرچە راە دشوار و پر خطر، اما مطمئن باشید کە من برمی گردم،… آری برمی گردم،… این راە را باید برگشت، چونکە در برگشتن است کە معنی می دهد.”
 
و او حالا برمی گشت، اما آنجا نە پدر هست و نە مادر. تنها خاطرە آنان آنجا هست و بس. خوب بە یاد دارد کە او حساب این یکی را دیگر نکردە بود. و باز زمان. او زمانهای مابین حوادث را چقدر کوتاە تصور کردە بود! و آیا معنی زندگی در همین کوتاە نگریستن فاصلە بین رویاهای بزرگ و اتفاقات کوچک نیست؟
 
از پنجرە بە بیابان بیرون نگریست. چە مکان بی انتهائی! افق نیز نمی توانست تصوری بر نامحدودگی اش ترسیم کند. گوئی بیابان، بیابان است در یک معنای بی انتهائی. و در این سرزمین ما چقدر بە چنین مناظری برمی خوریم. 
 
مادر کە آب را پشت سرش پاشید، گردی ریز از زمین بلند شد و در زیر تشعشع نور آفتاب در بازتابی زردرنگ بە رقص افتاد. و این تصویر هنوز هم ناخودآگاە در ضمیرش باقیست. اینکە شاید زمان همین رقص گردها در تشعشع نور آفتاب در بازتابی زرد رنگ باشد، بخودش مشغولش کرد. سئوال اینکە مادر و پدر زمانی بە این مسئلە فکرکردەاند یا نە، ذهنش را بیشتر بخودش مشغول کرد. آیا نگاە آنان نیز آن روز، بە مانند نگاە گربەای، گردهای موشی را قاپیدەبودند یا نە؟ سئوالی برای همیشە بی جواب. اما نە، آنان تنها نگاە بە او داشتند. اوئی مانند گردی ریز کە قرار بود کاری کارستان در زمینە بزرگ زمان انجام بدهد. 
 
موجود خاکستری بە پیچهای بسیار، اما نزدیک بە هم رسید. سرعت، بسیار کمتر از بیابان. آنجا، دیار نزدیک بود. خاکستری پوشان بە جنب و جوش افتادە بودند. ترکیدن خندەهای ناگهانی، از هم کشیدن بدنهای خواب آلود و قالب گرفتە درون صندلیها و سرانجام جملات کوتاە و بلند، تمام فضای درون جعبە بزرگ خاکستری را پر کرد. زندگی چقدر می تواند بە یکبارە بازگردد! استعدادی کە او در تمامی سالهای زندگی اش بخوبی باهاش آشنا بود. استعدادی کە بویژە در بعد از مرگهای ناگهانی، ناگهان و بە یکبارە خود را نشان دادە بود. پیش او، این هم قسمی از همان راز زمان بود. اینکە زمان شاید ترکیبی شبکەای و نامحدود از درهم تنیدگی همین زندگی بود با چیزهای دیگر، از جملە با گردی کە مادر در زیر آفتاب بە پا کرد. 
 
ساک خود را گرفت و براە افتاد. ساکی کە بوی خاکستری می داد،… و راە همان راە سالهای مدید. آن را پیمود، بدون تلاش و زحمتی برای یافتن آن. راهی نقش بستە در ناخودآگاە. اما نە! شاید مائی نقش بستە در ناخودآگاە راە. و ناخودآگاە راە، همان تکرار، خاطرەها و تصاویر محو گذشتە. رفتنی بدون اندیشیدن.
 
سلام علیکها را در درون کوچەهای قدیم بمانند همان عادت راە جواب داد. “خستە نباشید،… خوش آمدید!” و برای اولین بار قبول کرد کە خستە است،… بسیار. و خوش آمدگی را پاس داشت. او باید بە درون آن خانە برود، لباسهایش را دربیاورد، آبی بە سرو رویش بزند و در سایە خنک اتاق همیشگی کە بوی کاهگل را با خود داشت، دراز بکشد و بخوابد. یک خواب طولانی از جنس همان تصور زمانی کە داشت. 
 
و هنگامیکە پلکها را بر هم گذاشت، چشمهای گربە زمان را دید کە بر لبانش لیس می زد. پیش خود نجوا کرد، و یا شاید هم سربرآورد کە “نە،… هنوز نە،… موش زندگی را هنوز چند صباحی دیگر در این حیاط تاریخی ماندە است.”
 
 
Image result for tid kunst
 
 
 
تاریخ انتشار : ۴ شهریور, ۱۳۹۵ ۱:۵۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز

دادگاه نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو خبرنگار بازداشت‌شده، باید علنی برگزار شود!

بازداشت وکیفر خواست علیه الهه محمدی و نیلوفر حامدی فاقد وجهه قانونی است. کیفر خواست مملو از اتهاماتی است که هیچگونه پیوند و ارتباطی با موضوع پوشش اعتراضات ندارد. اگرپوشش خبری این دو، حتی نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام بوده باشد، بازداشت نه ماهه آنان فاقد هرگونه دلیل حقوقی است، زیرا که قانونگذار برای این گونه جرائم، حداکثر یک ماه بازداشت موقت و قابل تمدید برای یک ماه دیگر درنظر گرفته است

مطالعه »
یادداشت

از زندان به پارلمان؟ چرا در ایران امکان ندارد!

کان آتالای که اولین نامزد حزب کارگران ترکیه در منطقه زلزله زده هاتای بود به عنوان نماینده پارلمان انتخاب می شود و بر طبق قوانین ترکیه پس از نهایی شدن نتایج انتخابات از زندان آزاد خواهد شد تا به خدمت در پارلمان بپردازد.

مطالعه »
آخرین مطالب

جانباختن یک کودک کار در دیواندره بر اثر انفجار گاز

علیرغم تعهدات بین‌المللی دولت ایران نسبت به کنوانسیون حقوق کودک و نیز میثاق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد دولت جمهوری اسلامی تا کنون هیچ گونه اقدام مثبتی برای تضمین حقوق رفاهی و حداقلی کودکان نظیر حق بر غذا، آموزش و استانداردهای سلامت انجام نداده است.

بیانیه‌ی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان در اعتراض به ادامه‌ی حبس غیر قانونی اسماعیل عبدی

بیش از ۸ سال است که اسماعیل عبدی، به جرم تلاش برای بهبود شرایط آموزش کشور در زندان‌ است. این در حالی است که قاتلان و اختلاسگران، آزادانه در کشور جولان می‌دهند و خون ملت را می‌مکند.

سخنرانی دمیتری نویکوف در کنفرانسی در ووهان: “چین توسعه جهانی را به نفع سوسیالیسم تغییر می دهد”

جهان به طور پویا در حال تغییر است. زمین آشکارا از زیر پای هژمون سالخورده می‌لغزد. مراکز جدید قدرت با اطمینان بیشتر و بیشتر منافع مشروع خود را اعلام می‌کنند. مدل چینی مدرن‌سازی – با در نظر گرفتن منافع مشترک- تأثیر فزاینده‌ای بر روند تاریخ جهان خواهد داشت. همانطور که اتحاد جماهیر شوروی در زمان خود منشاء تحولات بود، امروز نیز جمهوری خلق چین مسیر توسعۀ جهانی را به نفع سوسیالیسم تغییر می‌دهد.

علائم روان‌پریشی توده‌ای

والسا تردید ندارد که در انتخابات پارلمانی آینده تقلب خواهد شد. رئیس سابق اتحادیۀ همبستگی می‌گوید: «با علم به اینکه آن‌ها در حال شکست هستند، به گونه‌ای عمل می‌کنند که زمان بخرند و آماده شوند تا زودتر به زندان نروند». او با اشاره به عوامل ناشناس کرملین، به عنوان نمونه از آنتونی ماتسریویچ، وزیر دفاع ملی سابق نام می‌برد که به گفتۀ والسا، «روابط خوبی با روسیه داشت و هنوز هم دارد».

یادداشت

از زندان به پارلمان؟ چرا در ایران امکان ندارد!

کان آتالای که اولین نامزد حزب کارگران ترکیه در منطقه زلزله زده هاتای بود به عنوان نماینده پارلمان انتخاب می شود و بر طبق قوانین ترکیه پس از نهایی شدن نتایج انتخابات از زندان آزاد خواهد شد تا به خدمت در پارلمان بپردازد.

مطالعه »
بیانیه ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
پيام ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
بیانیه ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جانباختن یک کودک کار در دیواندره بر اثر انفجار گاز

بیانیه‌ی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان در اعتراض به ادامه‌ی حبس غیر قانونی اسماعیل عبدی

سخنرانی دمیتری نویکوف در کنفرانسی در ووهان: “چین توسعه جهانی را به نفع سوسیالیسم تغییر می دهد”

علائم روان‌پریشی توده‌ای

متن نامه‌ی نرگس محمدی خطاب به واتسلاو بالک، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

مسایل قیام ژینا و وظایف سوسیالیست‌های ایران – بخش اول