مى خواهم بهار را ببویم
مى خواهم بهار را ببوسم
بویش بهار ورویش بهار
دور از یاران، دور از دیار
کدام دیار؟ به راستى کدام دیار؟
دیارى که دیریست
در چمبره درد به خود مى پیچد
و کابوس سرمایه
پیکر سنگینش را بر شانه هاى
کارگران یله داده
تا ته مانده جانشان را
از چشم کودکان کار بیرون بکشند
مى خواهم بهار را ببویم
مى خواهم بهار را ببوسم
بویش بهار ورویش بهار را
عاشقانه فریاد کنم
با تمام حنجره هاى خفته برخاک
بهار، بهار اى سر چشمه شکوفائى
با شکوفه هاى خشم فرو خفته در سینه ها
بازت مى ستانیم وبا سرخى انقلاب
به استقبالت خواهیم آمد
با دشتى از شقایق شبنم شرم را
از گونه هایت خواهیم زدود
و دیگر سفره اى خالى نخواهد ماند
و دیگر پیکرى در چرخ دنده کار له نخواهد شد
مى خواهم بهار را ببویم
مى خواهم بهار را ببوسم
اول بهار ١٣٨۵