ادعای ادبی بودن زندگی نیچه
زندگی و آثار نیچه همچون زندگی و آثار احمد کسروی تراژیک است. البته در غرب نیچه را نکشتند ولی موجب جنون و جوانمرگی اش شدند. هر دوی آنان با هدف روشنگری دست به مبارزه با فرهنگ ارتجاعی و دین غیرمردمی و حکومت مطلقه زمان خود زدند و هر دوی آنان چون مسلح به یک ایدئولوژی علمی یا مارکسییست نبودند، دچار خرده کاری و اشتباه و بد آموزی گردیدند. نیچه گرچه همزمان مارکس زیست، هیچگاه با او و آثارش آشنا نشد. نیچه و کسروی هر دو آخوند زاده بودند و خود مدتی طلبه و دانش آموز رشته الهیات .
مارسل پروست مینویسد، مجموعه مواد ادبی آثار یک نویسنده، زندگی گذشته او را نشان می دهند. و اسکار وایلد میگوید، تنفر قرن ۱۹ از مکتب رئالیسم بدلیل خشم آدمخوار از دیدن خود در آینه بود و تنفر قرن ۱۸ از مکتب رمانتیک، خشم آدمخواری است که صورت خود را در آینه نمی بیند. الیوت مدعی بود که چون نیچه در آثار ادبی و فلسفی اش، دقت و زیبایی را بکار میبرد، به هر دوی آنان آسیب می رساند.
نیچه را باید شاعر حساب کرد و نه فیلسوف. استفان گئورگ در این مورد مینویسد، این روح فرح بخش می بایست بجای سخن گفتن، آواز سر می داد. تفکر و سبک نوشتن نیچه جدا از هم نیستند، تنوع هنر نویسندگی او قابل تحسین است. ژانر ” جملات قصار” نویسی نیچه حتی تا امروزه یکی از بهترین هاست. او آنرا از پیش از سقراطیان و اخلاقگرایان فرانسوی آموخته بود. والتر کاوفمن میگوید در جملات قصار نیچه، مغز اصلی افکارش وجود دارند که دارای یک سیستم بسته و کامل هستند .
سبک سخن نیچه، سئوال است و نه پاسخ. وی به افشای دروغ فرهنگی زمان خود می پردازد. او همچون افلاتون متفکری سیستماتیک نیست بلکه طراح مسائل و پرسش هاست. از هر قطعه از نوشته هایش میتوان تعداد بیشماری تفسیرهای متضاد نمود. جملات قصار او به سبب قطعه بودنشان شامل و حاوی پلورالیسم تفسیر و تجدید نظر هستند .
عکس العملی که خواننده بعد از مطالعه آثار نیچه و سقراط نشان میدهد، بهم شباهت دارند. او در کتاب ” تبارشناسی اخلاق”اعتیاد مسیحیت به خون و انتقام را نشان می دهد. نیچه میگوید ما نیاز به شهامت و فداکاری وجدان داریم چون شرایط زندگی گاهی نیاز به دروغ دارد. در نظر نیچه، دگماتیسم و متافیزیک هر دو مانیفست گرایی موضوع” اراده قدرت ” و خود فریبی هستند.
فیلسوفان آینده دوستان حقیقت نیستند بلکه عاشق و دوستدار حقایق خود هستند. واقعیت و اصلی در جهان وجود ندارد بلکه آنان تفسیر و تبیین شخصی ما از موضوعات هستند. نیچه بر این باور نبود که یک روز مجموعه عقل و زبان و علم ما توانایی شناخت واقعیات و اصول را داشته باشند. او مبارزی است علیه شناخت و حقیقت. وی مخالف شرایطی است که نظرات متفکران بعنوان حقیقت مورد قبول واقع گردند .
نیچه در مقابل مواضع افلاتون و سقراط سوء ظن دارد چون نظراتشان را دگماتیک دانسته و نظر نمی داند. آندو ادعای توصیف و شرح جهان واقعی را دارند، ولی بقول نیچه، وکیل هستند و نه فیلسوف، چون مدافع چیزی هستند. در نظر نیچه، مرگ تراژدی ادبی یونانی؛ چون به سبب خودکشی بود ، خود بزرگ ترین تراژدی های غرب است .
کران برینتون مینویسد که آثار نیچه شامل ایده های متنوع ولی متضاد اند که فاقد سیستم هستند. هایدگر میگفت کتاب “اراده قدرت” او، آخرین پله فلسفه غرب و متافیزیک آن است. گرچه نیچه در آثارش به تمسخر جنس زن میپردازد ولی علاقه به آثار او میان بعضی اقشار، به دلیل یهود ستیزی و خرد گریزی ادبی و شاعرانه نیست .
نیچه خواننده را با دو تضاد روبرو میکند؛ یکی اینکه چگونگی تفسیر و تبیین اثر را از او میخواهد، دیگر آنکه هدف تفسیر را مثلا در باره اراده قدرت، دور ازلی، و مقدمات غیراخلاقی اخلاق، را می پرسد. نیچه مدعی است که تمام برداشت های ما فقط تفسیر و تبیین شخصی از آن متن خاص هستند. آثار نیچه دارای تضاد و تناقض اند مخصوصا در مقوله هایی مانند، خود، طبیعت، اخلاق و تاریخ.
در نظر او هیچ اصل و واقعیت مستقل و جدا از تفسیر و تبیین و ترجمه شخصی وجود ندارد. نیچه مدعی است که تصویر جهان را در هیچ فلسفه ای نمی توان دید. او میخواهد که از سنت دگماتیک گذشته فرار کند و میکوشد با سبک و ژانرهای متنوعی که در نوشتن بکار میگیرد، در نظر خواننده ابدی گردد. دگماتیسم سقراطی او اینست که طرح فلسفی اش از جهان به طرح فلسفی سقراط شبیه است. او اسیر و گرفتار در کوچه بن بستی است که خود ساخته است .
امروزه میپرسند آیا او توانست مسیحیت را افشا کند و عیب هایش را نشان دهد ؟ دور باز گشت ابدی او شباهت و رابطه ای با مسیحیت ندارد، مثلا تاریخ جهان اصلا تکرار نمی شود. تئوری ادبی “دور و بازگشت ابدی” نیچه، نظری پیرامون جهان نیست، بلکه تفکر و آرزویی است در باره زندگی ایده آل. زندگی زمانی عادلانه است که بتوان آنرا تکرار نمود. بازگشت ابدی نشان میدهد که زندگی ما زمانی قابل دفاع است که بتوانیم بە دلخواه آنرا تکرار کنیم .
نیچه میکوشد تا از خود یک اثر هنری بسازد یعنی یک قهرمان ادبی در اثری، که او فیلسوف نیز است. کتاب اراده قدرت ، مجموعه یادداشت های پراتکنده تنظیم نشده ای بود که بعد از مرگ نیچه، خواهرش برای خودشیرینی نزد فاشیسم حاکم آلمان، بعد از دستکاری مصنوعی منتشر نمود. نیچه در طول عمر کوتاه نویسندگی خود، آثار بیشماری آفرید که بطور طبیعی دارای معایب و تضادها و ناپختگی هایی بودند و از طرف او به ویراستاری نهایی برای خواننده نرسیده بودند. راستگرایان ناسیونالیست آلمان کوشیدند تا اینگونه نوشته های او را مهمترین آثار او معرفی کنند .
هایدگر مینویسد افکار مهم نیچه در یاد داشتهای بجامانده از او در کتاب “اراده قدرت” بصورت” جملات قصار” بجا مانده اند . او در کتاب ” ورای خوب و بد” از صد نویسنده، هنرمند، دانشمند و قهرمان ادبی نام می برد. جملات قصار نیچه مثل غالب آثارش اغراق آمیز هستند؛ البته جملات قصار هر متفکری قدری اغراق آمیز می باشند .کتاب “چنین گفت زردشت” نیچه، به سبک انجیلی مذهبی، روایتی، حماسی و سرمستانه و شور و شوقی، نوشته شده است .
استتیک او روی دیگر مدال شناخت شخصی او است. در کتاب اراده قدرت، شناخت شخصی تز مرکزی نظریه او است. استیک نیچه از دو نظر وابسته به شناخت شخصی اش است. یکی اینکه زیبا شناسی او موجب شناخت شخصی اش میشود و دوم اینکه زندگی در نظر نیچه یک اثر هنری یعنی متنی ادبی است. یعنی او نگاهی ادبی، گرامری، واژه شناسانه به جهان می نماید .
Nietzsche 1844- 1900
تماس .