ماجرای ترور دکتر مسعود علیمحمدی در کوتاه مدتی به بلندگوی تبلیغانی حکومت تبدیل شد. ارباب قدرت و رسانه های وابسته به ایشان به سرعت خبر ترور این دانشمند فیزیک ایران را به گروهکهای تروریستی اسراییل و انگلستان و آمریکا نسبت دادند و سخنگویانشان دلیل آوردند که از آنجا که او یک دانشمند هسته ای برجسته بوده، بنابراین هدف حمله ی دشمنان غربی قرار گرفته است.
آما آنچه سخنگویان حکومتی ما از مردم پنهان می کنند همانا متحد بودن این “دانشمند هسته ای” با جنبش سبز مردمی ایران و پشتیبانی اش از کاندیداتوری میرحسین موسوی به تایید سایتهای سبز است. در این میان البته موضوع دیگری هم از نگاه خبر رسانان حکومتی پوشیده مانده که دکتر علیمحمدی به تایید سایتهای رسمی و داخلی کشور، هیچگاه از شاغلین سازمان انرژی اتمی نبوده است.
پس چگونه است که دشمنان غربی که چشم دیدن پیشرفتهای هسته ای ما را ندارند و به حذف فیزیکی دانشمندان ما دست آزیده اند، به اشتباه او را انتخاب می کنند؟ یعنی باید باور کنیم که این دشمن فرضی هم وجود خارجی دارد و هم به غایت در انتخاب سوژه ترور کودن است. یعنی باید باور کنیم که این دشمن فرضی چندین ماه احساسات مردم را در خیابانها برانگیخته و مامورین سپاه را در سیستان و بلوچستان به شهادت رسانده تا جو را آن قدر ملتهب کند که بتواند دانشمندان هسته ای ما را به راحتی ترور کند.
چگونه می شود این همه فرضیه ی باطل و متوهم را به باور کشوری خورانید در صورتی که مروری ساده بر اوضاع و احوال ایران در ماه های اخیر به سادگی معلوم مان می کند که ترور دانشمند فیزیک ما نیز می تواند یکی دیگر از فتنه های شوم سپاه و ارباب قدرت باشد؟
چرا که دکتر علیمحمدی حاضر به همکاری با سازمان انرژی اتمی نشد؛
چرا که او به خواست اکثریت مردم احترام گذشت و هوادار جنبش سبز شد؛
چرا که نیروهای سپاه در صدد زهر چشم گرفتن از دیگرانی هستند که به سیاق دکتر علیمحمدی رفتند و حاضر به همکاری با ارباب قدرت نشدند؛
چرا که نخبگان ایران یا به فرار مجبورند و یا به حبس و انزوا دچار و دیگران هم می بایست یا بروند و یا بمانند و چونان حکومتیان فکر کنند؛
چرا که سپاه بر آن است تا سیاستمداران دودل و مردم ساده اندیش کشور را حجتی بیاورد در تایید آن دشمنان خیالی که سالها ازشان گفته است.
از حکومتی که با جوانان و دانشجویان کشور این گونه بر خورد می کند، هیچ عجب نیست که روزی دانشمندان و نخبگان خود را هم قربانی بازیهای کثیف تبلیغاتی کند. حکومتی که معترضین خیابانی اش را به گلوله می کشد و حتی حاضر به باز پس دادن اجساد کشته ها نیست، از حکومتی که زندانبانانش به جوانان پاک وطن در کهریزک ها و اوین ها تجاوز می کنند، از حکومتی که ندای آزادی و سمبل آزادیخواهی امروز ایران را به سخره می گیرد و در خیابان نمایش سیاه بازی راه می اندازد…، از این حکومت چه عجب خواهد بود اگر برای اثبات و بقای بیشترش، ارزشمندترین سرمایه های انسانی خود را هم قربانی کند؟