در بعضی از دانشنامه های چپ دو اشاره به بودا و بودیسم میشود. یکی اینکه آنرا جنبشی اصلاحگرایانه در مقابل اشرافیت دین برهمنی میدانند که دارای صفات ترقی خواهانه و خلقی است. دوم اینکه آن آموزشی دینی اخلاقی است که به زندگی مادی این جهانی جواب نفی میدهد و می خواهد که نجات از پرواز و سفر روح را سبب شود.
بودا در زبان سانسکریت شبه قاره هند یعنی منور، برخاسته ، بیدار، و کسیکه قصد رسیدن به نیروانا را دارد، چون در آنجا دیگر اجباری به تولد مجدد نیست و انسان از رنج دنیا و آخرت راحت میشود.
در باره تاریخ آن اشاره میشود که هزار سال پیش از ظهور بودا، اقوام آریایی وارد شبه قاره هند شدند و نژاد هندوآریایی را تشکیل دادند. زمانیکه کنفسیوس در چین مشغول رسالت بود، بودا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد در ۱۶۰ کیلومتری شمال شهر بنارس در جنوب کوههای هیمالیا بدنیا آمد و در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در گذشت.
در شبه قاره هند بتدریج اقوام هندوآریایی به تشکیل هرمهای قدرت روی بومیان هند پرداختند. نام کامل بودا، سیدهارتا گاوتاها است که از یک خانواده مرفه اشرافی برخاسته بود. او در سن ۲۹ سالگی به امید دریافت اعلان وحی به کوه و دشت زد تا در تنهایی به عرفان برسد و سپس نجات یابد. او حدود ۴۰ سال به سفر و موعظه در میان مردم پرداخت و سپس مدرسه ای برای طلاب بودیسم بنا نمود.
از او شخصا نوشته و اثری بجای نمانده. آموزشهای شفاهی او را بعدا شاگردانش گردآوری کرده و به صورت کتاب و نوشته منشر نمودند. در مرکز آموزشهای بودا چهار حقیقت یا دستور وجود دارد – زندگی رنج است – دلیل رنج و نادنی، حرص و طمع است، یعنی غیبت و نبود شناخت – انسان میتواند از رنج جهان فرار کند و خود را نجات دهد – راه نجات از رنج، دارای ۸ راه فرعی دیگر است.
در نظر بودا، رنج تنها یک احساس منفی نیست بلکه نتیجه فاجعه گذر هستی است. عطش و علاقه جنسی، قوی ترین و زشت ترین حرص و لذت جویی هستند. باید بر این حرص و عطش حتما غالب شد. در لحظه و نقطه نیروانا، انسان به اوج رضایت و قناعت و بی عطشی میرسد. کسانیکه به نیروانا نرسند، بعد از مرگ، دوباره زاده میشوند و باز هم قربانی درد و رنج این جهانی میگردند.
هدف بودا کوشش در راه نجات انسان هندی از درد و رنج بود. او فردگرایی و تاکید روی آزادی های شخصی را، خلاف جوامع غربی، دلیل اسارت بیشتر انسان شرقی میدانست. آموزش های آغازین بودا، دگم و دین نبودند بلکه شباهت فلسفی داشتند. او منکر خدای خالق است چون در نظر او هر کس باید راه خود را بدون کمک روحانیون و مقدسین پیدا کند. سپس انسان بر ترس و تنفر و حرص غالب میشود.
بودا هیچگاه ادعا نکرد که فرستاده خداست و از زبان او حرف میزند. او در فکر کردار و رفتار مردم بود و نه در فکر خدا و متافیزیک آنان. وی میگفت که در فرهنگ مردم، خدایان گوناگون وجود دارند ولی آنان کمکی به مردم نمی کنند و دخالتی در مرگ و زندگی آنان ندارند. او خطاب به شاگردان و پیروانش میگفت که امید و انتظار به خدا نداشته و خودتان را باید خود نجات دهید.
بودا میگفت که هیچ تصوری از خدا و باوری به آن ندارد. با این وجود بعد از مرگ بودا، مردم او را خدای خود نمودند. بودیسم از آن زمان تبدیل به دینی جزم گرا شد. در نظر بودا سعادت در قناعت است و نه در حرص گرد آوری مادیات زندگی. سعادت نه در این جهان و نه در آن جهان ممکن است بلکه فقط امکان صلح و آرامش وجود دارد.
در نظر بودا روح ابدی وجود ندارد و بعد از مرگ، هستی انسان به پایان نمیرسد بلکه بصورت عناصر دیگری در می آید. عبادت و ورزشهای عرفانی و تمرکز فکر و خودسازی، نقش مهمی برای آزادی شخصی دارند. بودا مدعی پرواز روح نیست. او از دایره گردش خلقت میگوید که شامل تولد، مرگ، و تولد دوباره است.
بودا خلاف دین برهمنی هند، سیستم کاستی جامعه طبقاتی را نفی میکرد و میگفت هر کس بدون وابستگی کاستی اش میتواند به بهشت نیروانا برسد. بودیسم در فلسفه اروپایی از طریق شوپنهاور و اریش فروم وارد فرهنگ غرب گردید.
بودیسم در سال ۱۲۰۰ میلادی گرچه در هند منحل شد ولی در کشورهایی مانند چین، سیلان، هند علیا، کره، ژاپن، تبت و مغولستان رونق یافت. بودیسم از هند به نقاط دیگر آسیا اشاعه یافت. امروزه حدود ۵۰۰ میلیون نفر در برمه، تایلند، چین و سیلان زندگی میکنند. هواداران بودا در ژاپن، سن بودیسم نام دارند.
امروزه در هند، هندوئیسم سنت برهمنی را دنبال میکند. در هند، نپال و بنگلادش پیروان آن به ۸۰۰ میلیون نفر میرسند. با اشاعه بودیسم، تصاویر بودا انگیزه اصلی هنر مذهبی در شرق آسیا شد. از جمله آثار منتسب به بودا دو کتاب ” چنین گفت آن متعالی ” و ” سخنان بودا ” هستند.
نصرت شاد
Buddha 560- 480
تماس: