رمان جادوگر فلورانس بر اساس یک خیال پویا و زنده تاریخی که در قرن ۱۵ میلادی به امید پیوند شرق و غرب پایه ریزی شده بود، توسط سلمان رشدی به تحریر آورده شده است. حال و هوای رمان در خواب زنی جادوگر می گذرد که به پیوند مسیحیت و اسلام اشاره دارد.
سلمان رشدی قبل از هر چیزی در این رمان به شرح و روایت تاریخی که بشدت تحت تأثیر ” هزار و یکشب” است، می پردازد.
رمان جادوگر فلورانس حاصل ده سال کار سلمان رشدی است. هر چند که در خلال این سال ها رشدی دو کار “خشم” و ” شالیمار دلقک” نیز وارد بازار کتاب کرده است. او برای نوشتن جادوگر فلورانس مطالب فراوان تاریخ فلورانس و تاریخ کشور گشایی های مغول به هند را مطالعه کرده است. او در این کتاب به کشف خارق العاده ای می رسد که چگونه این دو تمدن در تلاش فاصله گیری از همدیگر هستند. هر چند که تفاوت های فرهنگی و مذهبی این دو تمدن را از هم متمایز ساخته است. اما رشدی به شباهت های فرهنگی و سیاسی این دو تمدن اشاره دارد. اکبر هاو انعکاسی از اندیشه های واقعی ماکیاولیست در هند است. در میان یکی از رهبران هند ایده های رنسانس و تسلط فرد بر جامعه مقبول می افتد و هر چند که اکبر دیکتاتور است اما هر شب صلح و آزادی در خواب می بیند.
سلمان رشدی در منهتان ، خبرنگار سوئدی روزنامه داگنز نی هتر را در میان انبوه کتاب ها به حضور می پذیرد. پارک مرکزی از خلال پنجرهای ساختمان های آسمان خراش می درخشد. نیویورک محل سکونت فعلی رشدی است. هر چند که او خانه ای هم در لندن دارد و مرتب در حال سفر نیویورک و لندن است.
رشدی می گوید: لندن و نیویورک خانه من است و البته بمبی هم، زمانی که به آنجا سفر می کنم. اما من همه ی کتابهایم را به نیویورک منتقل کرده ام و فکر می کنم که هر جا کتابخانه ام قرار دارد، آنجا خانه من است. رشدی خیلی آرام بنظر می رسد. او شلورا جین و کاپشنی پوشیده است و پاهایش روی میز دراز کرده است و منتظر است تا مصاحبه اش پایان پذیرد. او ترجیح می دهد تا در باره اختلاف سیاسی غرب و اسلام حرفی نزند و تأکید می کند که از رمان های آموزشی خوشش نمی آید. کتاب هایی که می خواهند تا دماغ خواننده ها آموزش بدهند، مرا آشفته می کند. باید به خوانندگان رمان احترام گذاشت.
او نقش پل ارتباطی شرق و غرب را بعد از فتوای خمینی بر عهده دارد و رشدی به این نقش آگاهی دارد و این که رمان هایش در جامعه سیاسی امروز مطرح است، امری ناگزیر می داند و اشاره می کند که امپراتوری مغول ها در زمان تصدی اکبر بهترین و واضح ترین نمونه از رهبری اسلامی است.
در زمان خواندن مطالب تاریخی ایده سفری شکل گرفت تا پیوند و تماس دو جهان شرق و غرب فراهم آورد. سلمان رشدی می گوید که سفر های اندک و کاملأ شخصی از غرب به شرق صورت می گیرد اما امکان سفر از شرق به غرب به همین راحتی تأمین نیست.
در رمانش او تصمیم می گیرد تا گراکوز جادوگر به فلورانس سفر کند و او در این سفر شعبده بازی هم می کند.
جویس کارول اوتس در باره این رمان نوشته است که: جادوگر فلورانس اثری موفق در حیطه ادغام تاریخ و رئالیسم جادویی پست مدرنیستی است.
علیرغم این نمی توان به علاقه ویژه رشدی به رئالیسم جادویی تردید کرد. موضوع مشکلی که عمومأ گرایش به دیدن قوت اثر جادویی دارند و رئالیسم اثر را فراموش می کنند.
_ من بموقع آموخته ام که شگفتی های هر اثری بدون پیوند با شگفتی های رئالیسم اثر نمی تواند جذابیت داشته باشد. در غیر اینصورت با اثری گیج کننده روبرو خواهیم شد. اما استفاده درست هر دو موضوع جادو و رئالیسم بر لذت و فهم اثر تأثیر دوچندان می گذارد.
در جادوگر فلورانس خیال درهای دیدار شرق و غرب را می گشاید ، امری که هر کسی می خواهد به واقعیت بپیوند. هر چند که سلمان رشدی به شتاب چنین رخدادی بدبین است. روایت او لحظه ای تابناک است که به تاریخ جهان مربوط است.
اما این تنها یک لحظه است و اشاره ای به تیرگی روابط فعلی دارد که دو تمدن شرق و غرب در آن مدار هستند. رشدی آرزو می کند که اصلاحات در اسلام به پیروزی رسد اما تا اکنون این اتفاق رخ نداده است و در انتهای رمان،اکبر بزرگ برای آینده فلسفه بافی می کند.
” آینده همه آرزوی های اکبر را بر باد می دهد، جایی که دشمنان، انسان ها را فریب می دهند، روز محشر خواهد بود، همه به جان هم می افتند و مجسمه خدایان را می شکنند و شعله نفاق را دامن می زنند و در آخر جنگ بر سر خدای اکبر است و در آینده و آرزوهای اکبر ، مصیبت و مشکلات است که چیره می شود و جامعه مدنی شکست می خورد.”
هر چند که رشدی به تحولات جهان خوشبین است اما او بر آنچه در این رمان اتفاق می افتد راضی است. رشدی می گوید که من به شما اطمینان می دهم که هیچ معجزه ای از آسمان نازل نمی شود.
او می گوید الهام های ادبی درست زمانی بسراغ نویسنده می آیند که او از خلاقیت نوشتن تهی است.
در هر حال او خبر از فیلم شدن رمان مشهورش ” بچه های نیمه شب” می دهد. یک کارگردان کانادایی- هندی کار روی این سناریو بر عهده دارد.
او کار روی رمان تازه ای شروع کرده است و آرام آرام پیش می رود. او می گوید پیری با وسواسی همراه است. من باید دقیقأ روی ایده هایم بیشتر کار کنم، در زمان های گذشته با دقت کمتری رمان هایم می نوشتم. شاید زمان آن رسیده باشد تا رمان هایم محتوای دراماتیک داشته باشند. او می گوید که پا در سن شصت و دو سالگی گذاشته است و هنوز فیلمنامه ای ننوشته ام ، و می گوید که خیلی به تئاتر علاقه دارد و در جوانی رویای هنرپیشگی در سر داشته است. رشدی با وسوسه از مافیای هند که در حال ساختن است، حرف می زند. او همیشه علاقه داشته است تا نقش یک گانگستر هندی بازی کند اما نمی داند که واقعأ جرأت بازی در چنین نقشی دارد؟
همه وقت رشدی در فعالیت های فرهنگی می گذرد. او از معاشرت با مردم لذت می برد. او می گوید: رمان خوب بر عاج فیل گذاشته نشده تا نویسنده به فیل دست یابد و از روی عاجش رمان بردارد، بلکه رمان در اتاقی که فضای روشنفکری بر آن حاکم است، شکل می گیرد و روح نویسنده در رمان دمیده می شود. رمان نویس باید در کنار مردم زندگی کند و ایده هایش را از آنچه در سر مردم می چرخد، وام بگیرد.
اما فتوا قتل او توسط خمینی تا حدودی فضا و تماس آزاد با مردم برای رشدی تنگ کرده است. او از این که بعد از بیست سال آکادمی قلم سوئد در مورد فتوای قتل سکوت کرده، ابراز ناخرسندی می کند. او کاملأ به یادش می آید که آکادمی ادبیات سوئد در مقابل پاسخ به این پرسش عاجز ماند و متعجب است که چگونه آکادمی که وظیفه اش دفاع از متون ادبی است ، نتوانست فتوا را صریح محکوم کند.
رشدی برای نقد این روش برخورد آکادمی ادبیات سوئد آماده نیست اما پرنسیب های ادبی و دفاع از آزادی قلم انتظاری دیگری می طلبد.
در مورد کاریکاتوریست دانمارکی هم همین رویه سکوت در پیش گرفته شد. او می گوید: زمانی که نویسنده و یا هنرمندی به مرگ تهدید می شود، وظیفه رسانه ها است تا با چاپ همه گیر موضوع مناقشه متحجران را به عقب نشینی وادارند.
تهدید و خشونت عامل حذف صورت مسئله نخواهد بود و برعکس به خشونت و تهدید بیشتر منجر می شود. واقعأ سکوت رسانه ها نگرانی های جدی بهمراه خواهد آورد و من هنوز نتوانسته ام به ترسی که بر رسانه های آزاد حاکم است، پی ببرم. آنچه که برای من مشخص است، این است که با هر تهدیدی که متحجرین انجام می دهند، رسانه ها ترسوتر هم شده اند.
در هر حال فتوای قتل من تقریبأ با مرگ خمینی بسته شده است. اما آرزو دارم، آن روز فرا برسد که در یک مصاحبه مطبوعاتی رسمأ لغو حکم فتوا را اعلام کنم.
در باره نویسنده: سلمان رشدی در ژوئن ۱۹۴۷، درست یک هفته قبل از اعلام استقلال هند در بمبی بدنیا آمد.
او سپس برای تحصیل در کامبریج به انگلستان رفت و در پاکستان نیز زندگی کرده است. سلمان رشدی چهار بار ازدواج کرده است و زندگیش در نیویورک و لندن سپری می شود.
در سال ۱۹۷۵ رمان بچه های نیمه شب را بچاپ رساند و جایزه کتاب سال ۱۹۸۱ را برد و برای سلمان رشدی شهرت آورد. شرم (۱۹۷۵)، آیات شیطانی(۱۹۸۹)، هیچ چیز مقدس نیست(۱۹۹۰)، آخرین آه مورن (۱۹۹۶)، زمین زیر پای او (۱۹۹۹)، خشم(۲۰۰۲)، عبور از این مرز(۲۰۰۴)، دلقک شالیمار(۲۰۰۶) و جادوگر فلورانس (۲۰۰۹) از کارهای شناخته شده سلمان رشدی است.
در سال ۱۹۸۸رمان آیات شیطانی مورد خشم خمینی قرار گرفت و فتوای قتل رشدی را اعلام کرد و از آن پس رشدی مجبور به زندگی مخفی شد.