شکسپیر جاودانه شد ، خدا تبعید گردید
هارولد بلوم، منتقد ادبی، در مقدمه کتاب بیوگرافی شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴ ) شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی در دوره رنسانس در قرن ۱۶ میلادی مینویسد که ” ما نمیدانیم که خدا زنده است یا مرده یا در تبعید ویا درمهاجرت، ولی مطمئن هستیم که شکسپیر از طریق نام و آثارش هنوز زنده و جاودانه است “. در جهان غرب شکسپیر بعد از مسیح از پرنقل قول شدگان است. او نویسنده ای است جهانی که میگفت واقعیت یعنی تغییر .
نویسندگان همردیف شکسپیر شاید مشاهیری مانند هومر، دانته، سروانتس، تولستوی و دیکنز باشند .او نخستین نویسنده جهانی است که آثارش در پروسه آگاهی مدرن جای کتاب انجیل را گرفته اند. شکسپیر نه تنها شاعر و نویسنده بلکه فیلسوف و روانشناس و دین شناس نیز هست. هیچ نویسنده ای مانند او آموزندانده و سرگرم کننده نیست. او خالق زبان مدرن انگلیسی نیز هست. آثار رئالیستی هومانیستی او عبور جامعه فئودالی انگلیس به مرحله آغاز سرمایه داری را نشان میدهد. به ادعای ناقدان ادبی هیچکس مثل او خالق شخصیت های ادبی تئاتری نیست .
از جمله قهرمانان نمایش ادبی او – هاملت، فلستاف، روزالیند، یاگو، مکبث، لیر و کلئوپاترا هستند . فلستاف طنزگو و شوخ طبع است، هاملت شکاک و محتاط است، ادموند خشن و بیرحم است، هاملت همچون جبرئیل سفیر مرگ است، یاگو خودرا بابحث الهیات جهنم مشغول کرده. نماینده واقعی شکسپیر ولی هاملت است .روزالیند باهوش ترین شخصیت زن در آثار شکسپیر است. فلستاف مانند یک خدای در حال مرگ است، او و هاملت جذاب ترین شخصیت های ادبیات نمایشی جهان غرب هستند. فلستاف شخصیتی است عاشق زندگی و سرزنده، هاملت مسلح است به انبوه و فشردگی روشنفکری. شاهکار شکسپیر ولی ریچارد دوم است .
ادیبی اشاره کرده است که اگر ما انسان کامل بشویم و خودرا بشناسیم، شبیه هاملت و فلستاف خواهیم شد. شکسپیر در آثارش زنان را به مردان ترجیح میدهد چون آنان در رابطه با واقعیات نیز تیزهوشتر هستند. شکسپیر خالق آثار استتیک و روشنگرانه و اخلاقی و گاهی هم شبه عارفانه است. آنزمان فرهنگ انگلیس یک فرهنگ ادبی بود .
شکسپیر در آغاز مورد احترام و تشویق جنبش رمانتیک قرار گرفت. در اصالت ادبی فقط هومر میتواند با او رقابت کند. آثار شکسپیر مرکز ادبیات غرب بشمار می آیند. گفته شده که ادبیات قبل از هیرچیز زبان است. هیچکس تاکنون مثل او جهان را بطور واقعی نشان نداده است. مجموعه آثار او را میتوان کتاب واقعیات نامید. او یک طنزگوی شکاک است. ۲۵ درام شکسپیر بخشی از فرهنگ دوره رنسانس انگلیس هستند .
در آثار او اصالتی عظیم و استقلالی روشنفکرانه مخفی است. امروزه اشاره میشود که شرح و تفسیر و توصیف آثار شکسپیر عملی است پایان ناپذیر و بی انتها. او شاعر تنهایی و صاحب هنر به نمایش درآوردن انسان است. از چهار قرن پیش تاکنون او نشان داده است که انسان بودن یعنی چه !
شکسپیر آدم محتاطی بود؛ هم از جنبش توده ای مردم میترسید و هم از خشونت حاکمان واهمه داشت. بعضی منقدین ادبی مدعی هستند که جنبه های استتیک خلاقیت ادبی او نیز ایدئولوژیک هستند. شکسپیر گویا مثل خدای اسپینوزا فکر میکرد؛ یعنی خدای خلاقی که در همه جا حاضر است. اسپینوزا میگفت ما باید به خدا عشق بورزیم ولی انتظاری نداشته باشیم که او حتی ما را دوست داشته باشد .
گروهی از محققین دانشگاهی شکسپیر را نتیجه یک توطئه فرهنگی میدانند یعنی یک حیله امپریالیسم انگلیس در مبارزه شرق و غرب. شکسپیر یک روانشناس حقیقی است و فروید یک مبلغ روانشناسی. نیچه میگفت منبع خاطره، درد است. او را میتوان شاگرد هاملت دانست. همچون نیچه هاملت در درون هر کدام از ما است .هگل و نیچه، شکسپیر راتحسین می کردند. هیوم و ویت گنشتاین او را مهم نمیدانستند. شکسپیر همچون کیرکگارد معمای طبیعت انسانی را روشن کرد. ویتگنشتاین شکسپیر را غیر از خالق افکار و شخصیت ها ، خالق زبان نیز میدانست .
مورخین ادبی اشاره میکنند که در دو قرن اخیر آثار شکسپیر جذابیت و اهمیتی به اندازه کتاب انجیل یافته اند. تاکنون در باره شکسپیر بیشتر نوشته شده است تا در باره انجیل و مسیح. در جو ادبی غرب فقط انجیل اعتبار جهانی آثار شکسپیر را دارد. آثار شکسپیر را انجیل این جهانی نیز نامیده اند. گروه دیگری مدعی هستند که شکسپیر یک نمایشنامه نویس کاتولیک است و هاملت نه تنها شکاک نیست بلکه یک مسیحی متعصب ارتدکس است. او میگفت که صداقت برای الهه عشق مهم نیست. موضوع غالب تراژدیها و نوشته های تاریخی شکسپیر مرگ است. رمانس های او همان تراژدی- کمدیهای او هستند .
تماس .