ـ پسرم!
هیچ میدانی
که میان عرقهای تن ما و
آب دریاها
چه شباهتی است؟
ـ نه پدر
فقط میدانم
که آب دریاها سرد است
و عرق تنها داغ
ـ و؟
ـ میدانم که آب دریاها
رنگ آسمان دارد
و عرق تنها
رنگ خاکهی سرب
و …..
ـ تو تفاوتها را میگویی، کوچولو!
من شباهتها را پرسیدم.
ـ اما این قصه را، پدر
هنوز برایم نگفتهای.
ـ میگویم
اما این قصه نیست، یادت باشد!
این سرگذشت رنج است
این رنجنامهی کار است،
میدانی؟
آب دریاها
در حرارت خورشید
تبخیر میشود،
زان پس
ابری در آسمان و
بارشی بر زمین
تا طبیعت بشکفد: همچون گل سرخی در کوهستان.
و عرق تنها نیز
در کورهی رنج
دود میشود،
و زان پس
رعدی در تاریخ و
توفانی در زمان
تا جامعه بشکوفد: همچون پرچم خونرنگی در میدان.
هم از اینجاست
که دریاها و تنها
هر دو جزر و مد دارند
گاه آرام و گاه خشمآگین
ـ من گلهای سرخ را، پدر
بسیار دوست میدارم.
ـ آفرین پسرم!
وقتی دریابی
که در کجای زمان ایستادهای
آنگاه
با تمام وسعت قلبت
پرچم خونرنگ را نیز
دوست خواهی داشت.
زیر نویس:
- با گرامیداشت و به یاد ۶ معدنکار کشته شده در انفجار معدن طرزه دامغان.
- معادن نفره در شمال دریاچه titicaca رد کشور بولیوی قرار دارند.
منبع:
کتاب «شعرهای ممنوعهی آمریکای لاتین»، گردآورنده و مترجم: حسین دُرفکی، نشر امروز.