شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۰

شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۰

نقدی بر نظر مازیار رازی در مورد آینده کارگران در ایران
اگرچه شرایط اقتصادی و اجتماعی نامساعد کارگران واقعیتی انکارناپذیر است، اما این وضعیت به‌تنهایی منجر به بازگشت به روش‌های سنتی مبارزه، به‌ ویژه تشکیل هسته‌های مخفی، نمی‌شود. ضمن اینکه در...
۶ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
و سعدی عاشق را شناختم من!
دبیر ادبیات‌مان، که دستمال بر گردن می‌آویخت و کت‌وشلوارهای مد روز می‌پوشید و از شعر و شاعری تنها ابتهاج، که هم‌شهری‌اش هم بود، را می‌شناخت، و آلمان‌ها را یک‌سر فاشیست...
۵ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: بیژن رحمانیان
نویسنده: بیژن رحمانیان
تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست
غازاول گفت: «...تو حوصله منو سر می‌بری. ما در یک قدمی مرگیم!... قوی شو و آماده...» غاز پیری که در گوشه‌ای دیگر به حرف‌های آن دو گوش می‌داد رو به...
۵ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
گروه جزنی – ضیاءظریفی: از دادگاه فرمایشی تا ترور
در آرشیو زنده‌یاد دکتر خسرو شاکری که نزد من به امانت گذاشته، مدرکی «محرمانه» یافتم از برآورد و گزارش مأمور امنیتی سفارت ایالات متحده در تهران – به نام «مایر»...
۴ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: پیمان وهاب‌زاده
نویسنده: پیمان وهاب‌زاده
فرخنده باد اول ماه مه روز جهانی کارگر؛ قدرت ما در اتحاد ماست!
گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برگزار می‌کند: فرخنده باد اول ماه مه روز جهانی کارگر! قدرت ما در اتحاد ماست! در کلاب هاوس، مهمانان برنامه: 🔘 گودرز...
۴ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
چیستیِ ذراتِ بنیادی
"علمِ فیزیک همواره با دانش فلسفه به‌عنوان تفکر مفهومی برای فهمِ چیستی و چگونگی عملکرد جهانِ هستی آمیخته بوده است. نگاهی کوتاه به تاریخ توسعه فیزیک، از نظریات ارسطو در...
۲ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: دکتر حسن بلوری
نویسنده: دکتر حسن بلوری
اول اردیبهشت روز سعدی:او فراتر از زمان و آیین، به انسان نظر دارد
سعدی را نمی‌توان تنها به یک مکتب فکری یا چارچوب دینی محدود کرد. او فراتر از زمان و آیین، به انسان نظر دارد. برای ما که در جهانی مدرن، پیچیده،...
۱ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی

رمانتیسم فلسفی، رمانتیسم اخلاقی، رمانتیسم سیاسی و رمانتیسم تشکیلاتی

اگر رمانتیسم فلسفی ژان ژاک روسو را با رمانتیسم مدرن آقای نگهدار مقایسه کنیم، باید گفت که روسو تغییرات و تحولات بنیادین تری را برای زمان خویش توصیه می کرد تا ایشان. روسو حکومت دولت شهری را به امپراطوریها ترجیح می داد، در حالی که ایشان در چهارچوبه امپراطوری اسلامی سید علی خامنه ای خواهان حکومتی قانونمدار حاکم عادل هستند

شک کردن، نقد چالشهای سالهای طویل مبارزه و آنالیز کردن آنها در بطن خود تحول، بالندگی و نو آوری و پویایی می آورد. بر عکس، بینشی که پایه های خود را از اول بر اساس نفی چالشهای گذشته، نه نقد بالنده آنها می گذارد، نتیجتا به بن بست فاجعه آمیزی خواهد رسید. اندیشه ای که نه با نقد، بلکه با نفی متافیزیکی مشی چریکی آغاز می کند، به حمایت بی قید و شرط در راستای مشی راه رشد غیر سرمایه داری از خط امام خمینی می کشد، بعید نیست که در راستای همان متدولوژی بینشی ارزشهای دنیای مدرن و مترقی امروزی را در بینشهای فلسفی دکتر سروش ها و احکام دینی جمهوری اسلامی ایران بیابد.

فکر میکنم این قطعه زیبا بخشی از شعر سیاوش کسرائی بود که در دهه های پنجاه گفت که “من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم”. آیا امکان چرخش بازگشتی برای فرجام این تراژدی تاریخی وجود دارد؟ شاید اکثر ماها فکر بکنیم که دیگر خیلی دیر شده است. در هر صورت نامه اخیر جناب فرخ نگهدار به آقای خامنه ای و بازتابهای آن در داخل جنبش سوسیال دموکراسی و جنبش چپ ایران بازتابی تقریبا صد در صد منفی بوده است. بلکه بتوان از آن هم فراتر رفت و به راحتی گفت که بازتاب آن در داخل جنبش سکولار و لیبرال دموکرتیک ایران هم کاملا منفی بوده است. به جرائت می توان گفت که این یک تراژدی تاریخی است که در شرف ظهور کامل خویش است. تراژدی تاریخی که در آن آقای نگهدار خود را از جبهه مدرنیته، سکولاریم، آزادیخواهی کنده و در حد مشاور اخلاقی سیاسی یا یکی از ایدئولوگهای ارتجاعی ترین بینش های فلسفی سیاسی تاریخ معاصر پایین آورده اند. تراژدی تاریخی که می توانست به جای فاجعه فعلی، در شکل اسطوره “نلسون ماندلا”ی ایران ظاهرشود.

به همان صورتی که فرخ با احساسات از تاریخچه حیات خود درسازمان و همسنگران بر زمین افتاده خویش در طول تاریخ صحبت کرده و حیات خود در خارج جنبش سوسیال دموکراسی و فدائیان خلق را غیر قابل تصور تلقی می کند، از دست رفتن هیچ رفیقی از این جبهه به سنگر جبهه مقابل برای جنبش سوسیال دموکراسی و جنبش فدائی خوشایند نیست. انتخاب عملا در اینجا با فرخ است. آیا در جبهه نلسون ماندلا می خواهد قرار بگیرد، یا در جبهه اف . دابلیو. دکلرک. وقتی که نلسون ماندلا و اف . دابلیو دکلرک قرار داد لغو آپارتاید را امضا کردند، اینجا یک توافق اخلاقی صورت نگرفت که در آن نلسون ماندلا از نظر اخلاقی جبهه آپارتاید را قانع کرده باشد که کار بدی می کنند. اینجا آپارتاید زیر چکمه های جنبش آزادیخواهی ضدنژادپرستی شکست خورده و به زباله دانی تاریخ سپرده شد. وقتی هنری کیسینجر با نماینده ویتنام شمالی قرارداد پایان جنگ ویتنام را امضا کردند، اینجا هم دو طرف یک توافقنامه اخلاقی به نفع نوع بشر در چهارچوبه نظام حکومتی جنگی ویتنام آن روز امضا نکردند. اینجا کسی طرف مقابل را از نظر اخلاقی قانع نکرد که “جنگ از نظر اخلاقی بد است”. آنجا آمریکا در ویتنام شمالی شکست خورد و ویتنام را به مردم ویتنام تحویل داد و کاسه کوزه خود را از آنجا جمع کرده و فرار کرد.

چرا دور می رویم، اگر با استدلال آقای نگهدار به تحولات شکوهمند “تونس” نگاه بکنیم، باید بگوییم که این سرنگونی طلبان همگی آشوبگرانی بیش نیستند که باید بن علی را بر سر کار خویش برگردانده و امپراطوری وی را مجددا مستقر بکنند و او را نصیحت اخلاقی بکنند که هزار فامیل خود را قانع بکند که دست از کنترل سیتم اقتصادی، ثروتهای کشور، نظام سیاسی، امنیتی، پلیسی کشور بردارند و ثروتهای غارت کرده خود را به مردم پس دهند و یک نظام دموکراتیک بر پایه رای مردم مستقر بکنند. آنها باید بنشینند و وقت با ارزش خود را تلف کرده نصیحتهای اخلاقی اشخاص منفرد را بخوانند و به آنها گوش دهند و شرایط مشارکت دموکراتیک سیاسی را فراهم گردانند.

اگر ایشان خود را در حد مانی پیغمبر و یا کنفوسیوس فیلسوف و یا بودا و یا شخصیتهای سیاسی فلسفی اخلاقی مثل گاندی قرار می دهند، هر کدام آنها در جایگاه ویژه فلسفی، اجتماعی و سیاسی خویش یک سری ارزشهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و حتی مبارزاتی را نمایندگی می کردند. گاندی در روش اعتراضی قانونی خویش به اعتراض مدنی معتقد بود. وی می گفت اگر قانونی غیرانسانی است، به آن پایبند نباشید و مجازید آنرا بشکنید. روش اصلاحاتی آقای نگهدار از نظر تاریخی حتی از زمان ماهاتما گاندی هم فرسنگها عقب مانده است. ایشان سرکوبگران چماق بدست و قاتلان نداها و سهراب ها را زیر چتر حفاظ خویش حفظ کرده و تظاهرات شکوهمند دموکراتیک مردمی را که در اعتراض به کودتای سپاهی ولایی صورت می گرفت به اتهام “ساختار شکنی” با خشونت ورزیهای حکومتی همطراز می شناسند.

اگر رمانتیسم فلسفی ژان ژاک روسو را با رمانتیسم مدرن آقای نگهدار مقایسه کنیم، باید گفت که روسو تغییرات و تحولات بنیادین تری را برای زمان خویش توصیه می کرد تا ایشان. روسو حکومت دولت شهری را به امپراطوریها ترجیح می داد، در حالی که ایشان در چهارچوبه امپراطوری اسلامی سید علی خامنه ای خواهان حکومتی قانونمدار حاکم عادل هستند. روسو توجه چندانی به نقش اعتراضی اتحادیه ها نداشت، بلکه خواستار اعمال اراده عموم به شیوه های توده ای بود. بر پایه اندیشه های آقای نگهدار اینجا نباید صحبتی از اراده سازمان یافته مردمی از طریق نهادهای اتحادیه ای، نهادهای سیاسی و ائتلافی نیست، تا چه رسد به اراده مردمی از طریق اراده توده ای. فقط و فقط در چهارچوبه نظام موجود و پذیرش بی قید و شرط و قانون مجاز آن و الطاف همایونی اعلیحضرت سید علی باید به تلاش قانونی پرداخت. ایشان این توصیه را به میلیونها جوان دانشگاه تمام کرده ای که تمام مابقی آینده عمر و آمال و آرزوهای خود را باید زیر چتر ولایی سید علی خامنه ای ها تلف بکنند تقدیم می دارند. این توصیه های ایشان تقدیم جنبش میلیونی زنان، جوانان، کارگران، و جنبش دموکراتیک ملیتها می کنند.

نظریات آقای نگهدار را اگر فقط در حد و حدود فلسفی در نظر می گرفتیم، قابل تحمل بوده و در همان چهارچوبه قابل آنالیز بوده و به آن می شد پرداخت. نظریات ایشان در عین حال شدیدا از ابعاد سیاسی و تشکیلاتی خاص خود برخوردارند. آیا شخصی که خود را در کارکرد عملی روزانه سیاسی به گنجی ها، سروشها، سازگاراها نزدیکتر می داند، تا همراهان سالهای طویل راه فدائیان خلق، می تواند در جبهه سوسیال دموکراسی قرار بگیرد؟ ابعاد سیاسی آن از این بابت می شود نگاه کرد که آیا در شرایطی که ما می خواهیم حکومت سیاسی را از نظر مضمونی متحول، سکولار و دموکراتیک بکنیم، یک نفر علنا می تواند هم در جبهه نیروهای مقابل ارتجاع، در عین حال در جبهه نیروهای تحول قرار بگیرد؟ کسانی که جایگاه خود را بعنوان مشاوران سیاسی آقایان خامنه ای و رفسنجانی و احمدی نژاد قرار داده اند، “البته اگر آن آقایان نظرات ایشان را بخوانند”، چگونه می توانند از حرکت تحولخواهانه آزادی، مدرنیته و عدالت اجتماعی که خواهان تغییر، تحول و تعویض همان حکومت هستند حمایت بکنند؟

فاجعه از آن هم فراتر می رود. ایشان نقش سیاسی تشکیلاتی یک سازمان سیاسی فراگیر و گسترده ای چون فدائیان خلق ایران اکثریت، که در کشوری با تب و تابهای سیاسی پر التهابی مثل ایران آرمانهای مردمی خویش را به پیش می برد، را کلا نفی می کنند. ایشان با این گفته خود که “نقش احزاب سیاسی فقط کسب قدرت است، و به همین دلیل آنها فکر می کنند همه رهبران آدمهای خبیثی هستند”، از یک طرف نقش احزاب سیاسی را در عصر کنونی نفی می کنند، از طرف دیگر رهبران همه احزاب سیاسی مردمی را متهم به توطئه چینی علیه “رهبران عادل جمهوری اسلامی ایران” می کنند. در خوش بینانه ترین حالت، ایشان نقش احزاب سیاسی را در حد یک کلاس درس آکادمیک فلسفی سیاسی دانشگاهی اشتباه گرفته اند.

از بابت بار تشکیلاتی گفته ها، ایشان فکر می کنند چون یک نفر حق عضویت خود را پرداخت می کند، در یک سازمان سیاسی چپ مدرن می تواند یا از عقابهای راست افراطی امریکایی، یا از اسلام ارتجاعی افراطی حمایت بکند، آب سرد بر دستان کسانی که چندین نسل از جوانان کشور ایران را زنده بگور کرده اند بریزد. هر حزب سیاسی بالاخره برای خود در کنار اعتقاد به آزادی اندیشه، یکسری پرینسیپهای اخلاقی، چهارچوبه های استراتژیک و تاکتیکی سیاسی برنامه ای و یکسری ارزشهای والای تشکیلاتی دارد. یک نفر به انتخاب خویش می تواند خود را در داخل و یا خارج این چهارچوبه ها قرار بدهد. یک نفر نمی تواند در آن واحد هم در داخل و هم در خارج این چهارچوبه های یک سازمان سیاسی قرا گرفته باشد.

اگر ایشان نقش احزاب سیاسی را فقط “کسب قدرت” می دانند نه تلاش در راه دستیابی به آمال و آرزوهای بالنده مردمی، خود چرا اصرار دارند با نقطه نظراتی کاملا مقابل آن در داخل چنین سازمانهای سیاسی حضور داشته و در خارج از چهارچوبه های برنامه سیاسی آنها فعالیت بکنند؟ اگر ایشان سازمانهای سیاسی را متهم می کنند که این آنها هستند که تلاش می کنند به همگان بباورانند که “حاکمان خبیث و اصلاح ناپذیر می باشند “، و خود را در کنار حاکمان “عادل” جمهوری اسلامی ایران احساس می کنند، بهتر است در مورد جایگاه واقعی خویش تصمیم روشنتری بگیرند. امروزه دیگر وابستگی رمانتیستی به جنبش فدائی دلیل بر این نمی شود که به موضعگیری کاملا مقابل با آن هنوز خود را در داخل آن جای داد.

به آستانه چهلمین سالگرد جنبش فدائی نزدیک می شویم. گرچه جنبش سوسیال دموکراتیک، جنبش چپ و خصوصا جنبش فدائی ازکمبود، یا عدم حضور شخصیت یا شخصیتهای اسطوره ای سمبلیک سیاسی مبارزاتی و اخلاقی در قید حیات رنج می برد، وجود چنین شخصیتهایی می تواند نقش جدی در گالوانیزه کردن جنبش سوسیال دموکراتیک، چپ و سکولار ازادیخواهی مردمی داشته باشد. عدم توجه به این مساله در شرایطی که چهره های سمبلک جنبش فدائی به دلایل تواضع شخصیتی یا دلایل دیگر در حاشیه قرار گرفته اند، موجب گسترش فراگیرتاثیرات مخرب چنین خلا سمبلیک در جنبش می گردد.

یک تراژدی تاریخی در شرف وقوع است. تراژدیی که پتانسیل آن را داشت که یک اسطوره تاریخی باشد. شاید خیلی ها معتقد باشند که این تراژدی به آن حدی از تکامل خویش رسیده که دیگر حالت بازگشت ناپذیر یافته است. شاید بطور قطعی گفت که دیگر پتانسیل اسطوره ای آن بعنوان سمبل زنده تاریخچه جنبش فدائی در آن کاملا در شرف نابود شدن می باشد. در نهایت امر روند آینده این تراژدی در دستهای خود اقای نگهدار می باشد. آنچه که برای جنبش فدائی و جنبش سکولار دموکراتیک در این مورد سوال بر انگیز است این است که اگر این سمبل تراژیک را در درون خانواده خویش احساس نمی کند، با آن چگونه باید رفتار خویش را تنظیم بکند.

تاریخ انتشار : ۶ بهمن, ۱۳۸۹ ۱۱:۱۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی
پرنیان شفق

کشتار تپه‌های اوین: توطئهٔ حذف رهبران مبارز آزادی‌خواه و عدالت‌طلب!

در آن دوره جنبش چپ آزادی‌خواه و عدالت‌طلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از هم‌بستگی و رشد جریان‌های مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپس‌گرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بی‌امان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها
پرنیان شفق

کشتار تپه‌های اوین: توطئهٔ حذف رهبران مبارز آزادی‌خواه و عدالت‌طلب!

در آن دوره جنبش چپ آزادی‌خواه و عدالت‌طلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از هم‌بستگی و رشد جریان‌های مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپس‌گرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بی‌امان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نقدی بر نظر مازیار رازی در مورد آینده کارگران در ایران

و سعدی عاشق را شناختم من!

تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست

گروه جزنی – ضیاءظریفی: از دادگاه فرمایشی تا ترور

فرخنده باد اول ماه مه روز جهانی کارگر؛ قدرت ما در اتحاد ماست!

چیستیِ ذراتِ بنیادی