انتخابات یازدهمین دور ریاست جمهوری اسلامی که در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ برگزار شد، از نظر بسیاری از ناظرین و رای دهندگان، رفراندومی در مورد سیاستهای سالهای اخیر جمهوری اسلامی، بخصوص در مورد دیپلماسی آن بوده است. انتخاب کاندیدایی که به انتقاد از این سیاستها معروف شد، شکستی بود برای حکومت و رهبری که هادی این سیاستها بوده است. رای به نا کارآمدی در این سیاستها، برای بسیاری، رای به عدم کارآیی سیاسی رهبری تلقی می شود. بدین طریق، با نا مطلوب شناختن سیاستهای آیت اله خامنه ای، مشروعیت سیاسی رهبری بحرانی می شود. بنظر می رسد که آیت اله خامنه ای به این بحران بی توجه نیست و از آن نگران است.
هر حکومتی را مشروعیت ایدئولوژیک و سیاسی، کار آمدی، همبستگی مقامات و گردانندگان و بالاخره وفاداری نیروهای مسلح اش حفظ می کنند. البته تنها با نیروهای مسلح نمی توان بر مردم حکومت کرد. کاربرد نیروهای مسلح علیه مردم، در درازمدت به شکاف درون انها نیز می انجامد. هرچند حکومتی مشروع و کارآمد تر باشد به کاربرد نیروی مسلح علیه مردم بی نیازتر است، بر عکس یک حکومت نا مشروع و ناکار آمد به اعمال قهر و سرکوب بیشتر دست می زند. اعمال قهر توسط نیروهای مسلح، نشانه ضعف است. حکومت باید مشروعیت ایدئولوژیک و سیاسی داشته و کار آمد باشد تا رضایت مردم تامین شود.
از مدتها قبل با تناقض بین ادعا و عمل، مشروعیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، بحرانی بوده است. اخلاق مورد ادعا با فساد فراگیر در عمل، عدل مورد ادعا با ظلم و تبعیض فراگیر در عمل، صلح مورد ادعا با تشنج آفرینی در عمل، جمهوری مورد ادعا با دین سالاری و خویشاوندسالاری در عمل، اصل دانستن رای مردم در ادعا با سرکوب خشن تظاهرات مردمی در عمل و … همه، ایدئولوژی حکومت اسلامی را فرسوده ساخته اند. بر چنین زمینه ای، در سالهای اخیر سیاستهای دولت جمهوری اسلامی که تحت نظر رهبری پیش برده شده اند، به شکستهای بزرگی انجامیده اند.
پیش گرفتن سیاستهایی که باعث رفع نسبی نارضایی مردم شوند، اجتناب ناپذیر شده اند. حل و فصل مناقشه با غرب بر سر سیاستهای هسته ای و راهجویی کاهش و رفع تحریمهای اقتصادی، از خارج و داخل به حکومت تحمیل می شوند. خط قرمزهای آیت اله خامنه ای ناچار باید عوض شوند. مدتها خط قرمز مذاکره با امریکا بود. اکنون مطرح می شود که در مذاکره با امریکا خوش بین نباید بود. این یک چرخش سیاسی است نسبت به سیاستهایی که طی هشت سال گذشته پیش برده شده و کشور را به بحران عمیق کشانده است. آیت اله خامنه ای طی سخنان اخیرش از سوی دیگر، با تاکید بر این که سیاستها عوض نشده اند، ظاهرا نمی خواهد مسئولیت شکستهای گذشته را بپذیرد.
در این صورت آیا می توان با پنهان ساختن بحران مشروعیت سیاسی، صورت مسئله را پاک و یا دست کم بحران را کنترل کرد؟ بنظر می رسد آیت اله خامنه ای به این سئوال جواب مثبت داده و خواهان چنین امری است. در میان فتواهایی از او که اخیرا منتشر شده اند موردی وجود دارد که در وبسایت او نیز درج شده است. پرسش این است که “عدهای در برابر دیگران مبادرت به طرح کمبودها و ضعفهایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد میکنند، گوش دادن به این سخنان و حکایتها چه حکمی دارد؟” رهبر جمهوری اسلامی چنین عملی را مجاز ندانسته و گفته است: “واضح است هر عملی که موجب بدنام شدن چهره جمهوری اسلامی که در برابر کفر و استکبار ایستاده است، شود، به نفع اسلام و مسلمین نیست. بنابراین، اگر این سخنان موجب تضعیف نظام جمهوری اسلامی باشد، جایز نیست.”
علاوه بر پنهان داشتن بحران مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی، گویا ابزار دیگری نیز مطلوب مقام رهبری است: تضعیف ایدئولوژیک رقبا و مخالفین. رقبا و مخالفین هر حکومتی با ابزار ایدئولوژیک خود، مطلوبیت و برتری ایدئولوژیک و سیاسی خود را نسبت به حکومت به اطلاع مردم می رسانند و با اشکار ساختن نتایج منفی عملکرد حکومت وقت، آن را در خطر قرار می دهند. بر عکس اگر رقبا و مخالفین شکست ایدئولوژیک و سیاسی خود و برتری عملکرد حکومت را اعلام کنند، حکومت مشروعیت سیاسی کسب خواهد نمود. آیت اله خامنه ای در سخنرانی شش مرداد ۹۲ خود، خواستار “عذرخواهی” یا اعلام شکست سیاسی کسانی می شود که بدنبال انتخابات مجادله برانگیز خرداد ماه ۱۳۸۸، اعتراضاتی را طرح کردند. البته او در اشاره اش، نامی از کسی نمی برد. اما بنا به اطلاعاتی که حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان منتشر کرده است، بنظر می رسد که آیت اله خامنه ای سر بسته از سید محمد خاتمی می خواهد که “عذرخواهی” کند.
پنهان داشتن مشروعیت بحرانی حکومت جمهوری اسلامی و اصرار بر «عذرخواهی» کردن رقبا، نشانه تمایل به کاهش اسباب نارضاییهای مردم و آشتی جوئی نیست. آینده نشان خواهد داد که این رویکردها، بحران مشروعیت سیاسی آیت اله خامنه ای را تعدیل خواهند کرد یا آن را تشدید می نمایند.