سازش در پایان مبارزه به دست می آید، نه در آغاز
وضعیت صنعت خودروی اروپا در حال تهدید است. در ولفسبورگ آلمان ، سرنوشت دهها هزار کارگر, بازیچه دست مدیران فولکس واگن ( VW ) قرار گرفته اند. به نظر می رسد مدیران این شرکت,اشتباه محاسباتی بزرگی کرده اند و در رقابت های بین المللی به طور فزاینده ای تحت فشار هستند. حال,هزینه های این محاسبات اشتباه, به گردن کارکنان آن افتاده است. در کشور همسایه بلژیک نیز، شرکت آئودی یکی از مدرن ترین کارخانه های خودروسازی اروپا را می بندد، زیرا گفته می شود قیمت بالای انرژی، ادامه تولید خودرو را مقرون به صرفه نمی کند.
بهویژه در مواقعی که نگرانی هایی ناشی از بحران اقتصادی بر فضای سیاسی حاکم است و میلیونها نفر نگران شغل خود هستند، برای اتحادیهها در چنین شرایطی, معمولاً دفع حملات مدیریت دشوار می شود. چه رسد به اینکه تهاجمی شوند. بسیاری از کارمندان نسبت به موقعیت مکانی خود و گاهی اوقات نیز نسبت به کارفرمای خود احساس تعهد می کنند. اما نمونه هایی نیز در تاریخ اخیر از فعالان صنفی وجود دارد که در برابرتهاجم مدیریت, مقاومت کرده اند. یکی از آنها ولفگانگ شاومبرگ است که در سال ۱۹۷۲، همراه با تعداد انگشت شماری از همکارانش، گروه اتحادیه های کارگری مخالف (GoG) را در ماشین سازی Opel در شهر بوخوم تأسیس کرد.
اتحادیه های کارگری مخالف (GoG) که فعالیتهایش در فیلم «هوا برای نفس کشیدن» مستند شده بود، بر نقش سیاست ازنگاه مارکسیستی و مبارزه طبقاتی در بزرگترین کارخانه تولید جنرال موتورز در اروپا تکیه داشت و در نهایت منجر به یکی از مهمترین اعتصابات کارگری پس از جنگ شد. در سال ۲۰۰۴ این کارخانه بیش از یک هفته به طور مستقل اشغال شد. کمبود قطعات از بوخوم, دیگر کارخانه های جنرال موتورز در سراسر اروپا را مجبور به تعطیلی کرد. این واقعیت که کارخانه در نهایت پس از مداخله تلاش دیپلماتیک ظاهراً میانجیگری توسط IG Metall بسته شد.
آیا اتحادیه ها امروز دوباره به چنین شجاعتی نیاز دارند؟ ولفگانگ شاومبرگ با پاتریک لمگز برای JACOBIN در مورد زمان خود به عنوان یک شرکت فعال و آنچه همکارانش در کارخانه های فولکس واگن VW می توانند از آن بیاموزند صحبت کرد.
کار شما در دانشگاه با تحصیل در الهیات آلمانی و پروتستان آغاز شد. آیا اجتماعی شدن سیاسی شما از دانشگاه شروع شد یا فقط به عنوان یک رفیق کارگر, شناخته شدید؟
تحولات سیاسی من با جنبش ۱۹۶۸ چرخشی سرنوشت ساز پیدا کرد. من به SDS ( اتحادیه دانشجویان سوسیالیست آلمان ) در بوخوم تعلق داشتم و تنها کسی نبودم که برای مبارزه با سرمایه داری فکر می کرد، باید افرادی را جمع آورد که با کار روزانه خود در کارخانه ها، به طور مداوم علیه استثمار طبقه کارگر مبارزه کرد.که من سی سال در کارخانه ماندم و فعالیت نمودم.
دیگران نیز این کار را کرده اند، اما کم و بیش تنها مانده اند. اما من خوش شانس بودم که خیلی زود همکارانی را پیدا کردم که پذیرای یک بحث مبارزه طبقاتی و ضد سرمایه داری بودند. گروه ما از خارج توسط هواداران سنتی ما حمایت می شد. با این حال، مطمئن شدیم که ما اکثریت رادر مباحث پشت میز در دست نداریم.
آیا به دلایل سیاسی تصمیم گرفتید در شرکت بمانید؟
البته به دلایل سیاسی ماندم، اما چیزی که برایم مهم بود این بود که تنها نبودم. افرادی هستند که تنها ماندند و بعد از چند سال تسلیم شدند. اما من خوش شانس بودم که با همکارانی آشنا شدم که به آنچه در آن زمان آشکار می شد از نظر جنبش های دانشجویی و جوانان و ناآرامی های جهانی بسیار علاقه مند بودند. جنبشهایی در ایتالیا، فرانسه، آمریکای جنوبی، ایالات متحده آمریکا، آلمان و همه جا وجود داشت و فقط دانشجویان در دانشگاهها نبودند، جوانان زیادی هم بودند که آنها را شاگرد مدرسه ، کارگر و غیره مینامیدند. بنابراین، از یک طرف علاقه به ایده های ما وجود داشت و از طرف دیگر، با همکاران قدیمی تر که خود مارکسیست، ضد سرمایه داری یا کمونیست بودند نیز آشنا شدم.
چه نوع پیروزی هایی به دست آورده اید؟
برای من دشوار است که در مورد پیروزی در سطح یک شرکت فردی، با نیروی کار فردی صحبت کنم. با این وجود، ما شبکهای از کارکنان صنعت خودرو داشتیم که در طول سالها مرتباً با هم ملاقات میکردند – به اصطلاح Auto Coordination. ما به عضویت شورای کار درآمدیم و با دیگر گروه های چپ در خارج در ارتباط بودیم.
ما از ابتدا سعی کردیم به نمایندگی از مردم عمل نکنیم، بلکه ببینیم با هم چه کاری می توانیم انجام دهیم. حتی با شکایت های کوچک و درگیریهای روزمره، مساله این بود که مردم را همراهی کنیم و در بحثها مشخص کنیم که اینجا چه مشکلاتی داریم، از چه چیزی حق شکایت داریم و کار در خطوط مونتاژ چقدر سخت است. ما به همکاران خود توضیح دادیم که چگونگی بیان روابط قدرت، نشانگر روابط طبقاتی است و کارآفرین باید این کار را در جنگ علیه رقبای خود انجام دهد.
ما هر روز میشنیدیم: «ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم، آنهایی که در آنجا میخواهند انجام میدهند!» ما سعی کردیم در مقیاس کوچک از آن عبور کنیم. در پایان سال ۲۰۰۰ و در سال ۲۰۰۴، نیروی کار اوپل Opel در بوخوم تنها نیرویی بود که روند عادی انصراف و مسیر تضمین رقابت را رد کرد. ما توانستیم بگوییم “نه!” اما سرانجام نیروی کار منصرف شد. اما راه رسیدن به آنجا خیلی طول کشید. ما مطمئن شدیم که جلسات کارکنان فقط دو ساعت طول نکشید، بلکه فضای کافی برای بحثهای داغ در مورد وضعیت ما فراهم کرد.
دانیلا کاوالو، رئیس شورای کار فولکسواگن گزارش داده است که هیئت مدیره در حال برنامهریزی برای کاهش دهها هزار شغل است. قرار است سه کارخانه فولکسواگن به همراه بخشها و از جمله تحقیقات و نوآوری بسته شوند. کسانی که می مانند, ۱۰ درصد کمتر حقوق ماهیانه دریافت خواهند کرد. در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ هیچ افزایش دستمزدی وجود نخواهد داشت و تمام کمک هزینهها و پاداشها لغو میشود. قرارداد حمایت از استخدام و قرارداد جمعی شرکت هر دو قبلاً فسخ شده اند. فولکس واگن و اتحادیه اکنون در حال مذاکره بر سر قراردادهای دسته جمعی جدید هستند. توجیه کارفرمایان این است که فروش خودرو در اروپا به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. چگونه این اتفاق افتاد؟
معمول است که برخی شرکتها برنده شدهاند و برخی دیگر ضرر کردهاند، و با افزایش سود، مردم بر این باورند که میتوانند با خودروهای شاسیبلند و بنزینی پول زیادی به دست آورند. مدیران این شرکت ها وظیفه دارند برای سهامداران سود ایجاد کنند و این برای مدت بسیار طولانی به خوبی جواب داده است. با توجه به پیشرفت تکنولوژیکی خودروهای الکتریکی، این امر در برخی از شرکت ها به خوبی در سایر شرکت ها کار نمی کند. اما اگر اکنون بگویید: «خب، مدیریت فولکسواگن هدایت قایق را از دست داده است»، آنوقت به نظر من این گفته بسیار سطحی است. ما نیازی به خوشحالی نداریم اگر یکی برنده شود و دیگری ببازد. این امید که “مهمترین چیز این است که کسب و کار من زنده بماند” هم گمراه کننده و هم غیر اصولی است.
وقتی در مورد فولکسواگن صحبت میکنید، باید در مورد این واقعیت صحبت کنید که فولکسواگن یکی از قدرتمندترین گروههای سرمایه در آلمان است و بیش از ۶۸۰ هزار نفر در سرتاسر جهان دراستخدام خود دارد، ۳۹ کارخانه تنها در چین و کارخانههای اضافی در بیش از هفت کشور اروپایی . و وقتی به کل موضوع نگاه می کنید، متأسفانه از دشواری برخورد با چنین سرمایه ای نیز آگاه می شوید. با این وجود، ما باید با آن روبرو شویم. ما باید به این واقعیت امیدوار باشیم که ضرباتی که ما را تهدید می کند، نخواهیم پذیرفت، بلکه نشان خواهیم داد: “ما در نهایت اینگونه واکنش نشان دادیم.”
پس آیا راه حل توسعه سریعتر فناوری کارخانه و مسیر سریعتر به سمت خودروی الکتریکی بود؟
اگر رباتها در مرحله ساختوساز به وجود نمیآمدند، ما هنوز فناوریهای قدیمیای داشتیم که شامل کار وحشتناکی است. شما نمی توانید خواستار شرایط گذشته باشید. از این نظر می گویم نباید به فناوری های قدیمی امید داشت، از طرفی نباید نسبت به رشد فناوری های جدید بی توجه ماند: رشد در صنعت تسلیحات و تولید جنگ افزار های جدید, بخش هایی از مردم را به جنگ علاقمند می کند. و این امر آینده خوبی را رقم نمی زند.
شما تاکید داشتی که نباید همه چیز را تحمل کرد. آیا شما این پیشنهاد ها را می پذیرفتید ؟ ۱۰ درصد حقوق کمتر؟ پایان تمام کمک هزینه ها و پاداش ها؟ همچمنین تا ۳۰ هزار نفر بیکار می شوند؟
این که نیروی کار در اوپل به جایی رسیده است که فداکاری های خود را فراموش می کنند و می گویند: «الان داریم این کارخانه را می بندیم!» و اکنون برای شما نیز گران تمام خواهد شد،» یک فرآیند طولانی بود. نیروی کار در اوپل Opel در طول این سال ها مشکلات زیادی را تحمل کرده است. توافق نامه های چشم پوشی با این دیدگاه که معافیت به حفظ مشاغل کمک می کند با خودفریبی همراه بود. بنابراین مردم با خود گفتند: “دستمزدها به نوعی هنوز خوب است.”
سپس به عنوان یک گروه مطمئن شدیم که شورای کار در کارخانه نمی تواند تصمیم بگیرد که از هزینه ها چشم پوشی کند یا خیر، بلکه باید ابتدا با نیروی کار مشورت شود. و اگر نیروی کار میگفتند: «بله، شما چپها، ما قبول میکنیم»، میتوانیم پاسخ دهیم: «حالا که اکثریت موافقت کردند، شورای کار و اتحادیه را مقصر ندانید». بحث ها در دهه ۱۹۹۰ به طور فزاینده ای اهمیت پیدا کردند تا زمانی که انفجار اتفاق افتاد.
برخی از چپ ها دوست دارند در مورد خودانگیختگی صحبت کنند. این خودبخودی نبود که کل نیروی کار ۱۰ هزار نفری به توافق رسیدند و تصمیم گرفتند سیگنالی بفرستند و بگویند: «نه! ما حاضر نیستیم آن را بپذیریم!« پیشنهاد فعلی در بوخوم سروصدا به پا می کرد. اما واقعیت این است که فولکسواگن فاقد اعضای هسته فعال نیروی کار خود است که بتوانند چیزی شبیه به این را به جلو ببرند.
چه کسی می تواند بذر چنین سازمانی در VW باشد؟ بازیگران احتمالی را می بینید؟
متأسفانه، ما فقط با همکاران منفرد کارخانه های فولکس واگن تماس داریم و آنها نیز با انتقاد از مسیر آشکار سازش هایی که اتحادیه رسماً در پیش گرفته است، احساس تنهایی می کنند. من همیشه فکر می کنم خوب است وقتی کسی دهان خود را باز می کند و می گوید: “ما فکر می کنیم همه چیز وحشتناک است, ممکن است زمانی یک هسته سازمان یافته وجود داشته باشد.” در کارخانه آئودی در بروکسل، کارگران دست به اعتصاب زدند و اعتراض کردند، اما این اتفاق, بی دلیل نبود.
بیایید فرض کنیم که همکاران فولکسواگن این مصاحبه را خواندهاند و در مورد تاریخچه GoG مشتاق هستند و دوست دارند این مصاحبه را در شرکت خود ببینند. به آنها چه می گویید؟
تجربه ما ما را مجبور می کند به این نکته اشاره کنیم که تشکیل چنین گروهی صرفاً زمان می برد. افرادی که اکنون به جلو می آیند، زمان انجام این کار را ندارند. اما هیچ چیز کمک نمی کند. چنین هسته هایی باید در کارخانه ها توسعه یابند. چپهایی که درک درستی از محدودیت های سرمایهداری دارند نیز میتوانند از این موضوع حمایت کنند، اما در حال حاضر من چنین چیزی را نمیبینم.
به عنوان مثال، ما اشاره کردیم که در طول مرحله بحران در جنرال موتورز، یک روز اقدام اروپایی وجود داشت که در آن اعتراضات و تظاهرات مشترک توسط کنفدراسیون اتحادیه های کارگری اروپا و شوراهای کاری در سراسر اروپا برگزار شد. مهم است که بخشی از قدرت مشترک قابل مشاهده باشد. من چنین چیزی را از سوی رهبری IG Metall برای اعضای کارخانه های فولکس واگن نمی بینم. رهبری IG Metall، که شامل اعضای SPD نیز میشود، نمیخواهد روزی در سراسر اروپا علیه فولکس واگن اعتصابات کارگری برگزار شود. ما نباید فقط به صورت محلی مذاکره کنیم، بلکه باید به صورت یک نیروی متحد مذاکره کنیم.
انتقاد از سیاست رسمی اتحادیه کارگری به اندازه کافی روشن نیست. تشویق افراد به عمل مستقل تلقی نمی شود. ما به اقدامات سراسر اروپا در برابر حمله فولکس واگن نیاز داریم. این حمله همچنین به مرسدس بنز، بیامو و دیگر شرکتهای خودروسازی آغاز میشود. همچنین نه تنها در فولکس واگن در آلمان، بلکه در شرکت های تامین کننده نیز در ایتالیا و سایر کشورها شروع به کار می کند.
در مقیاس کوچکتر، اکنون مهم است که همکاران در مورد اضافه کاری در این دوره و شیفت های شنبه به شوراهای کارگری بگویند: «در نظر شما کاملاً درست نیست؟ چرا این کار را می کنیم؟ چرا ما هم اکنون به شرکت کمک می کنیم، سپس آنها این توجیه را خواهند شنید: “ما نمی خواهیم جلوی رقابت فولکس واگن را بگیریم و در این مرحله باید مشخص شود که مدیران تحت چه محدودیت هایی کار می کنند.”
پس پذیرش منطق انصراف از قبل موقعیت خود را تضعیف می کند و آن را نجات نمی دهد؟
اصولاً شما هم باید همین طور بگویید. سپس ما را متهم به سازش ناپذیری می کنند، اما سازش در پایان مبارزه حاصل می شود، نه در آغاز. این در حال حاضر یک مبارزه ساختگی است! »به رهبری اتحادیه و رهبری شورای کار تکیه کنید! و شما می توانید یک آیتم IG Metall قرمز رنگ بپوشید و با کلاهک و لوله نمایش دهید، اما اگر بخواهیم از خود دفاع کنیم، این کافی نیست. سازش در پایان دعوا معنای متفاوتی دارد و با تجربیات متفاوتی همراه است تا زمانی که فقط مسیر معمول را دنبال کنید. به خصوص زمانی که رهبری اتحادیه می گوید می خواهند صنعت خودروسازی آلمان را نجات دهند.
در مورد کمک های خارجی چطور؟
افراد کارخانه VW کمپین خوبی انجام دادند و کاملاً شناخته شده شد. پیام این بود که در بحران کنونی، همکاران می توانند چیزی غیر از خودرو نیز تولید کنند. به طور خلاصه، اقدامات خوب و بحث در محل نشان داد که همکاران میگویند: «اصولاً برای ما مهم نیست که چه چیزی تولید میکنیم. ما به اینجا نمی آییم که ماشین ها را سرهم بندی کنیم، بلکه برای کسب درآمد آمده ایم.» وقتی به دستمزد وابسته هستید، آنچه در کارخانه تولید می کنید در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. مهم این است که شما برای خود و خانواده خود امرار معاش کنید.
نمونه کامل کار بیگانه شده.
دقیقا، شما هرگز یک ماشین کامل نمی سازید. شما همیشه همین مراحل را دارید. در کل این را هم باید بگویم که چپ ها باید یاد بگیرند که با همکاران خود صحبت کنند. باید درک کنید که اگر ساعتی ۳۰ یورو در خط مونتاژ فولکس واگن دریافت کنید خوشحال خواهید شد. شما برای حفظ درآمد میجنگید، نه برای تولید خودرو یا SUV.
من می خواهم به این نکته در مورد کمک از خارج ادامه دهم. زیرا در ابتدا شما دقیقاً همین بودید – کمک از بیرون. شما عضو SDS بودید، آوانگاردی که به سمت کارگران رفت و خودتان کارگر شدید. آیا این یک استراتژی برای بحران فولکس واگن خواهد بود؟
من واقعا نمی توانم این را به زور به کسی تحمیل کنم. با این حال، خوشحال میشوم اگر فعالان خارج از کشور برای مدتی فقط با پیشنهادهایی برای بحث در دروازه حاضر نشوند. بهتر است در جایی که به مردم گفته می شد که باید این کار را انجام دهند یا آن کار را انجام دهند، اما در مورد اینکه واقعاً چه چیزی به آنها می گویند اشتباه است و این بحران به چه معناست، توزیع می شد. اینکه خودشان به کارخانه ها بروند و آنجا کار کنند بحث دیگری است. در زمان من، این یک جنبش کامل بود که هزاران نفر را به چنین اقداماتی سوق داد. امروز اینطور نیست.
آیا بازیگران، گروه ها یا احزاب خاصی را می بینید که توصیه می کنید وارد شرکت ها شوید …؟
خوشبختانه، گروه های کوچکی در همه جا وجود دارند، از جمله در جنبش اکو، که به دنبال ارتباط با افراد شاغل در شرکت های بزرگ هستند. فقط می توان آنها را تشویق کرد. این با تلاش یک جناح چپ برای کسب رای در طول مبارزات انتخاباتی متفاوت است. این در مورد این است که چگونه می توانیم از حقوق بگیران برای به دست آوردن قدرت خود حمایت کنیم و خود را ناتوان نبینند. برای من بسیار مهم است که چیزی از سمت چپ وارد بحث شود، مثلاً با نگاه به تحول به سمت تولید محصولات مفید. متأسفانه، تنها اتکا اغلب به اساسنامه IG Metall ( اتحادیه های صنایع فلزی) است که بیان می کند صنایع کلیدی باید تحت مالکیت عمومی اداره شوند.
تقاضای اجتماعی شدن و سلب مالکیت کارخانه داران و سهامداران, وارد بحث های کارگری شده است. من فکر می کنم که فوق العاده است، اما متاسفانه در اندازه و دامنه بین المللی, به اشکال این کار پرداخته نشده است. اینها اغلب ایده های خوبی هستند. کارگران باید خودشان تصمیم بگیرند که چه چیزی تولید می کنند. اما این نیازمند یک جنبش اجتماعی است که هنوز به گستره آن پرداخته نشده است. تقاضای فعلی که ما باید به آن پایبند باشیم این است: کاهش ساعات کار به ۶ ساعت روز و ۳۰ ساعت در هفته. اما این هم یک بعد دارد. شما باید این را تصور کنید. بحث در مورد کاهش ساعات کار نباید به فداکاری مرتبط باشد. تکنولوژی این اجازه را می دهد.
هرکسی که اکنون خواستار سلب مالکیت است، باید از خود بپرسد که این ممکن است چگونه باشد. چگونه اکثریت در اینجا سازماندهی می شود چه کسی تصمیم می گیرد چه چیزی در کجا تولید شود و چگونه توزیع شود؟ این مستلزم ملاحظاتی است که تجارب تاریخی از جمله شکست ها را هم در نظر بگیرد. اگر نیروی کار منفرد، مانند GKM در شمال ایتالیا، اکنون به سادگی تولید می کنند، این یک اثر سیگنالینگ فوق العاده دارد.
در حال حاضر این یک مبارزه دفاعی است، اما خود مبارزه از طریق بهبود مستمر شرایط زندگی کارگران انجام می شود. اگر نمی خواهیم این مبارزه تدافعی کنونی را تداوم بخشیم، باید به دنبال راه حل های دیگری باشیم. و یکی از شروط اساسی این است که کارخانه ها دیگر در مالکیت خصوصی نباشند. سهامداران می خواهند سود ببینند و مدیران را برای رسیدن به این هدف استخدام کنند. این سیستمی است که آینده ای برای ما و فرزندانمان ندارد.
شما باید به پیروزی های کوچک برسید زیرا این نشان می دهد که شما ناتوان نیستید. وقتی که ما به صورت دسته جمعی ظاهر می شویم ثروتمندان این کشور می ترسند. به همین دلیل با وعده های عجیب می آیند و می خواهند ما را به نوعی در سیستم خود نگه دارند. فقط بدون ملاحظات و بحث های دسته جمعی. ما برای ادامه حیات نیازی به سهامداران نداریم.
مصاحبه با ولفگانگ شاومبرگ Wolfgang Schaumberg توسط پاتریک لمگز Patrick Lempges انجام شد:
ولفگانگ شاومبرگ یکی از اعضای سابق SDS، یکی از اعضای موسس گروه اتحادیههای کارگری مخالف و یکی از اعضای سابق شورای کار در Opel در بوخوم است. حتی امروز نیز در زمینه صنعت خودرو سازی,فعال و درگیر است.
منبع: مجله ژاکوبین
https://jacobin.de/artikel/