” حوَا” از دستور “خدا” سرباز زد و به تحریک شیطان که در شکل و شمایل یک مار خوش خط و خال بیرون آمده بود از درخت “معرفت نیک و بد” میوه ای ( ادیان توحیدی یهودیت، مسیحیت و اسلام بر سر اینکه نوع میوه درخت معرفت چه بوده است تاکنون به توافق نرسیده اند) چید و خورد و “آدم” را هم ترغیب نمود تا از آن میوه ممنوعه بخورد. خبر به درگاه “خدا” رسید که چه نشسته ای که “ادم و حوا” از درختی که منع کرده بودی میوه ای چیده اند و خورده اند. نتیجه این سرپیچی از دستور “خدا” تبعید این دو خاطی از باغ عدن به زمین تا خود بعد از این گلیمشان را از آب بیرون بیاورند.
گناه بزرگ “حوا” تنها سرپیچی از دستور “خدا” نبود، بلکه گناه مضائف وی همانا فریب دادن “آدم” در خوردن میوه ممنوعه بود. جرمی که تاهم اکنون نه از طرف “خدا” و نه از طرف دین باوران ادیان توحیدی، بخوان “مردان” که خود را نمایند گان “خدا” برروی زمین میدانند مورد بخشش واقع نشده است و تا جایی که زنان دین باور تاکنون نتوانسته اند مقامی همطراز با مردان در میان ادیان توحیدی برای خود کسب کنند. مستولی شدن مرد به زن، جزای گناهی بود که وی مرتکب شده بود. ناقصالعقل خواند زنان و استفاده ابزاری از عنصری به نام “شیطان” از سوی جامعه مرد سالاری در واقع توجیحی بود در اتخاذ تصمیمی که “حوا” مستقلا گرفته بود. بمعنای دیگر، او فریب شیطان را خورد وگرنه خود به تنهایی نمی توانست چنین تصمیم بزرگی بگیرد. چرا که عنصر ضعیفی است و از آنجا که ضعیف است براحتی فریب میخورد.
سرپیچی “حوا” از امر “خدا” مصداق دهن کجی زنان به خواست بنیادگرایان حاکم امروز ایران است. از کوره بدر رفتن ابراهیم حسینی امام جمعه ساوه و “روسپی” خواندن زنان معترض کشور به اوامر قرون وسطایی بنیادگرایان حاکم، کینهای به قدمت عمر” آدم و حوا” دارد.