دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۳:۵۶

دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۳:۵۶

بشار اسد نیز سرنگون شد!
دخالت واضح و آشکار ترکیه بعنوان بازیگر اصلی در تجهیز و حمایت از نیروهای مسلح مخالف اسد که برخلاف وعده ها و توافق اجلاس آستانه انجام‌گرفت باعث شد که نیروهای...
۱۹ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
نادیا مراد، مبارزی پرقدرت، علیه خشونت جنسیتی!
نادیا مراد نمادی از شجاعت و مقاومت در برابر خشونت‌های وحشیانه و بی‌رحمانه‌ای است که افراد بی‌گناه، به‌ویژه زنان، در جنگ‌ها و بحران‌ها تجربه می‌کنند. او شجاعانه داستان خود را...
۱۹ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
چپ نیروی ضدسلطه بود، نه در خدمت سلطه!
می‌توان گفت این روایت از چپ، بعد از سرکوب و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی، توسط دستگاه‌های سلطه به نوعی همگانی شده و تا آنجایی پیش رفته است که فرانسیس فوکویاما "پایان...
۱۸ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
فریادِ خاکسترنشین
در بوق می‌دمند که: جنگ تمام خواهدشد. کس نگفت اما، چرا آغاز شد؟ و آنان که رفتند، فریادشان در هوا موج می‌زند: “زندگیِ ما نیز”. اگر کوچه‌ای دوباره بنا شود،...
۱۸ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم...
قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی،...
۱۸ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه خرداد، هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده: گروه خرداد، هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
امپراطوری پوشالی!
با علم کردن اسلام سیاسی و سرکوب و تحقیر مردم خود نمی‌توان  به جنگ کشورهایی رفت که از لحاظ پیشرفت نمی‌توان خود را با آنها مقایسه کرد. جمهوری اسلامی که...
۱۸ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: فرخ نعمت پور
نویسنده: فرخ نعمت پور
امروز دمشق ، فردا غرب ایران!
اظهارات علنی مقامات ترکیه همراه با حضور گسترده پان ترکیست های مسلح و گسیل گسترده سلفی های تروریست از آسیای مرکزی تا آموزش دیده های اردوگاههای مستقر در نوار مرزی...
۱۷ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد

سرمایه داری در دام سرمایه

آیا جامعه ای كه به حفظ رفاه بیش از گسترش و اعتلای آن بها دهد، اجازه ی سازماندهی به كسی می دهد؟ چطور می توان به اقتصادی دامن زد كه به افزایش رضایت مردم منتهی شود و نه سود كارفرماها؟ آیا می شود ارزشی به طبیعت ارزانی داریم كه هزار كالا در درونش نهفته باشد؟

 

اولت ایفانساستی Ulet Ifansasti، گتی ایماگس Images Getty 

هزاران سال پیش از آغاز بحران مالی، در کویر کالاهاری (Kalahari) افریقای جنوبی مردمانی می زیستند به نام کونگ (Kong). مردان و زنان کوتاه قامت و مقام که گاوهای وحشی و زرافه ها را با نیزه های آلوده به سم از پا در می آوردند. آنها پیش از آن که گوشت بخورند، بین خود تقسیم می کردند. شکار به همه تعلق داشت. چنین بود رفتار مردم کونگ.

اولین سالهای ۱۹۸۰ هنوز هم کونگها در کالاهاری می زیستند و در طول زمان چندان تغییری نکرده بودند. باقی جهان اتومبیل، بمب، اتم و فروش سهام را کشف کردند. مردم کونگ کماکان با نیزه شکار می کردند و صید را بین خود تقسیم می کردند. اما این شیوه چندان دوام نیاورد.

مدتی بعد یک مردمشناس امریکایی گزارش تکان دهنده ای از رویدادهای جدید در محدوده ی کونگ ارائه داد. شکارچیان در خانه هایشان می مانند. اکنون خانه ها طوری بنا شده که دیگر نمی توانند داخل خانه ی همسایه شان را ببینند. تقریباً هر خانواده جعبه ای تدارک دیده تا داراییهای اش را درون آن جای دهد و آن را قفل کند.

دقیقاً چه اتفاقی افتاده بود؟

اتفاق خاصی نیافتاده بود. دولت بوتسوانا به داد و ستد با کونگها کمر همت گمارده بود. اقتصاد بازار از کالاهاری سردرآورده بود. مردمی که تا آن روز قناعت پیشه کرده بودند، مالکیت را پسندیدند. همین و بس.

برای مردم کونگ این مهم ، سرآغاز سرمایه داری بود. اما برای ما، چنان که می شناسیم، آغاز پایان سرمایه داری بود. برای دریافت این موضوع کافی است تصویری را طرح کنیم که یوزف شومپتر( Josef Shompeter ) اقتصاددان اتریشی در سال ۱۹۴۲ در مورد هستی سرمایه داری ارائه داد. این تصویر یک کارخانه است. تصویری کاملاً منطبق با رشد اقتصاد بازار و تفکیک ناپذیر با دستاوردهای صنعتی، با ماشین بخار، لکوموتیو، کوره های ذوب فلزات و افزایش سرعت کار؛ بهتر است که کل نظام را به سان کارخانه ای بسیار بزرگ پذیرا باشیم. کارخانه ای که همواره ماه به ماه و سال به سال کالاهای بیشتری تولید می کند. امروز میانگین مردم آلمان از تلویزیون، کتاب، مبلمان، دوربین دیجیتال، خوراک پز برقی، ماشین لباسشویی، موبایل و کامپیوتر برخوردارند. مجموعاً ۱۰ هزار کالا. این کارخانه خیلی موفق بود.

برای این که روند فوق ادامه داشته باشد، باید کالاهای جدیدی تولید می کردند و به انسانهایی نیاز داشتند تا خریدار کالاها باشند. در همین ارتباط این کارخانه ی بزرگ اواخر سالهای ۱۹۸۰ ناخواسته شتابی تازه گرفت. پس از فروپاشی دیوار برلین، سرمایه داری در سراسر جهان دامن گسترد: تا منتهی الیه اروپای شرقی، آسیا، افریقا و همه جا بازارهای جدیدی یافت. به اوکراین، رومانی، هند، چین، کامبوج، ویتنام و کونگ هم رسید.

سرمایه داری از بدو پیداش طی مراحلی گوناگون در کشورهای صنعتی اروپا و امریکای شمالی و جهان گسترش یافت. مراحل گسترش پیوسته با رشد اقتصادی فزاینده همراه بود. حال که اقتصاد بازار پیروز میدان شده بود، به هیچ وجه غافلگیرکننده نبود که کارخانه ی سرمایه داری در کشورهای صنعتی از نو شتابی جهنده بگیرد. طوری که اقتصاد چنان رشدی پیدا کرد که پیش از آن در کار نبود.

بهتر بگوییم، این رشد می توانست غافلگیرکننده نباشد، اما غافلگیرکننده شد: عکس ماجرا به وقوع پیوست. موردی نادر و کاملا دور از انتظار: کارخانه ی سرمایه داری کشورهای بزرگ صنعتی دیگر درست کار نمی کرد.

انباشت پول موضوع را به خوبی روشن می سازد: ۳۸۱ میلیارد یورو.این رقم رشد ناخالص آلمان در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷، یعنی پیش از آغاز بحران مالی است. میانگین درآمد آلمانیها طی این سال ها به ۴۶۴۶ یورو رسید. مبلغ فوق کمتر از گذشته بود، اما انسان که نباید حریص باشد. ۴۶۴۶ یورو، با این پول باز هم می شد مشتی کالاهای دیگر خرید.

ارزش واقعی ۳۸۱ میلیارد یورو موقعی روشن می شود که آن را با داده دیگری مقایسه کنیم. این داده، رشد بدهیهای دولت آلمان طی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ است. “اتفاقاً” این مقدار این داده هم همان ۳۸۱ میلیارد یورو بود. حتی در آلمان پیش از بحران هم رفاه جدید را با بدهیهای جدید ممکن ساختند. اما بدهیها را فاش نمی کردند. رشد، شبه رشدی بیش نیست. کارخانه ی اقتصاد آلمان می چرخد ولی دستاوردی ندارد.

البته همین یک مورد نباید باعث شود به سرمایه داری تردید کنیم. در سالهای آغازین هزاره ی سوم، کار کارفرمایان آلمان آسان نبود. دستمزدها بالا بودند. رقابت در بازارهای جهانی وسیع بود و اقتصاد آلمان بیشتر از حد هماهنگ به نظر می رسید. احتمالاً این یک مسئله ی آلمانی است و ربطی هم به سرمایه داری ندارد. بالاخره کارخانه ی سرمایه داری شیوه های متنوعی دارد و فقط به نوع آلمانی آن خلاصه نمی شود. به طور مثال نمونه های فرانسوی، امریکایی و ژاپنی، هر یک از اینها کمی با دیگری متفاوت است. شکل گرفته از قوانین قراردادهای کاری دولتها و سندیکاها. این کارخانه ی پرشتاب می توانست در دیگر کشورهای بزرگ صنعتی به کار خویش ادامه دهد.

اما چنین نشد؛ خواه از منظر سرمایه داری امریکایی “بگذار بگذرد” (Laisser fair) نگاه کنیم، خواه از منظر سرمایه داری متمرکز فرانسوی یا نظام سرمایه داری هم آرای ژاپنی. فرقی نمی کند، اگر بدهیها را کسر کنیم چیز زیادی از رشد اقتصادی برجا نمی ماند.

همین جا باید اشاره کنیم که قصد ما محکوم کردن حجم بدهیها نیست. برعکس بدهیها جزء لاینفک هستی اقتصاد بازار اند. سرمایه داری ای که ما می شناسیم، چنین کار می کند. یکی پول قرض می کند، فرض کنید یک میلیون یورو، اهمیتی هم ندارد که طرف مورد نظر دولت باشد یا کارفرما. مهم این است که او از پول استفاده می کند و کالاهایی می سازد که مورد نیاز مردم اند. مثلا یک میلیون یورو را در صنایع فولاد سرمایه گذاری می کند. وسایلی می خرد، دستمزد کارگران را می پردازد و در نهایت یک سری اتومبیل با کیفیت بالا تولید می کند و می تواند به دو میلیون یورو به فروش برساند.

به این ترتیب ارزش اضافی، رفاه و رشد اقتصادی واقعی پدید می آید. کارخانه ی ثروت به گردش در می آید و ده هزار کالا تبدیل به بیست هزار کالا می شود.

سرمایه داری، چنان که ما امروزه در بیشتر کشورهای پیشرفته شاهد ایم، به دولت یک میلیون یورو قرض می دهد، اما نه ارزش اضافی پدید می آید و نه رفاه. فقط دریایی از بدهیها برجا می ماند.

چیزی در دنیا هست که سد راه کارخانه ی سرمایه داری شده است. این چیز باید مورد تازه ای باشد. چون همین چند سال پیش اقتصاد آلمان، ژاپن و امریکا رشدی شتابنده داشتند. این چیز باید قوی باشد، قویتر از سرعتی که کارخانه ی سرمایه داری بازارهای غول آسای جدید اروپای شرقی و آسیا را در نوردید. سرمنشا آن هم نمی تواند در ویژگیهای کشورها باشد. چه در آن صورت نمی شود پدیده ی خلا را در کشورهای ناهمسان به طور هم زمان نظاره کرد. وجه مشترک آلمانیها، فرانسویها، ژاپنیها و امریکاییها در حال حاضر چیست؟

وقتی کارشناسان اقتصادی از انسانها صحبت می کنند، اغلب نامی از آنها نمی برند و فقط به مصرف کننده ها بسنده می کنند. این رفتار در کارکرد چرخه ی اقتصاد مفهوم خود را دارد. به جای مصرف کردن، خرید کردن هم می توان گفت. روزگاری هر دو این واژه ها یک معنا داشتند. کتابهای تازه خریداری شده مطالعه می شوند، تی شرت ها را می پوشند و با اسباب بازیهای جدید بازی می کنند.

البته همه ی اینها وقت گیر است. اگر میانگین مردم آلمان بخواهند آن ده هزار کالایی را که خریده اند درست و حسابی استفاده کنند، فضای کمتری برای خرید جدید می ماند. مصرف راه حل نهایی سرمایه داری تبدیل به سد بازدارنده ی کارخانه های سرمایه داری شده است. چون برای این که اقتصاد رشد کنند مردم باید پیوسته خرید کنند.

این گرفتاری وقتی برطرف می شود که مردم را به جایی برسانی که بی آن که قصد مصرف داشته باشند، اقدام به خرید کنند. یعنی کتابهای بیشتری در قفسه ها، لباسهای بیشتری در کمد واسباب بازیهای بیشتری در اتاق کودک و فراموش کردن هر چه سریعتر آنها و خرید مجدد. با تبلیغات ماهرانه چنین کاری میسر است. اما دشوار است و هزینه بر و زمانی از راه می رسد که دیگر نمی توان از عهده ی خرید برآمد. به این ترتیب درمرحله ی اول از سرعت کارخانه ی سرمایه داری کاسته می شود. سپس از کار باز می ایستد.

ظاهراً اغلب کشورهای بسیار پیشرفته صنعتی هم به این مرحله نزدیک می شوند. برای این که کارخانه ی سرمایه داری بچرخد، برای این که اقتصاد رشد کند، مردم باید سال به سال بیشتر و بیشتر خرید کنند.

اما این کار دشوار است. بازارها اشباع شده اند. این جا و آن جا یک موبایل شیک و پیشرفته یا یک لپ تاپ شکیل می خرند. بیش از این میسر نیست.

در اصل اشباع بازار حیرت انگیز است. به هر حال یک پژوهشگر سرشناس آقتصادی این اصل را باور دارد. او جرأت به خرج می دهد و نظری می دهد که عجیب به نظر می رسد. پیش بینی آینده ی دور. او پیش بینی می کند که اگر نوه هایش بزرگ شوند هشت بار بیشتر از نسل او ثروت می اندوزند. و باز پیش بینی می کند که در این جهان ثروت، همه ی نیازهای اساسی پوشش داده خواهند شد. رشد اقتصادی متوقف خواهد شد. وظیفه ی سرمایه داری به این خلاصه خواهد شد که با کاهش کمبودها از نارساییها بکاهد. مردم رضایت خاطر خواهند یافت.

پژوهشگر اقتصادی که این موضوع را پیش بینی کرده، جان مینارد کینز (John Maynard Keynes) انگلیسی است. او این موضوع را در سال ۱۹۳۰ در مقاله ای تحت عنوان “چشم انداز اقتصادی برای نوه های ما” مطرح کرد. ما نوه های مورد نظر کینز ایم.

به راستی درآمد سرانه در کشورهای بسیار پیشرفته ی صنعتی از آن ایام تا کنون هشت برابر رشد کرده است، به راستی هم رشد اقتصادی در ابعاد وسیع از نفس افتاده، به راستی هم بسیاری از مردم به هیچ وجه این رویداد را ناخوشایند تلقی نمی کنند. دیگر مدتهاست که خبری از رشد رضایت از زندگی شخصی در کشورهایی مانند آلمان وامریکا نیست. این رشد طی سالهای ۱۹۷۰ برای مردمانی متوقف شد که صاحب ۶۰۰۰ یا ۷۰۰۰ کالا بودند. از آن پس رقم سرخورده ها و معتادان مصرف کننده ی قرصها و بیماران روانی فزونی یافت. این هم بخشی از سرمایه داری فاقد رشد است. حال اگر درآمدها اندکی همسان توزیع شوند، کار موجود همه را دربر گیرد، طوری که همگان مشغله ای داشته باشند، آن وقت ساکنان جوامع مدرن می توانند از داشته های محدود خود لذت ببرند. کینز اوضاع را چنین تصویر می کرد. او بر این باور بود که کارخانه ی سرمایه داری مجال می دهد تا آن را از کار براندازی. کینز تصور می کرد نظام سرمایه داری دست از سر مردم بر می دارد.

برای این که چرا پیشرفتی حاصل نمی شود، کافی است روزنامه ای را ورق بزنیم، تلویزیون را روشن کنیم و نگاهی به چند شبکه ی اینترنتی بیاندازیم. می توان شاهد تظاهرات منطقی خیابانی و پیامدهای آن شد که شباهتی به تئاترهای خیابانی دارد.

نمایشی که از زمان ورشکستگی بانک سرمایه گذاری لهمان برادرز امریکایی در سپتامبر ۲۰۰۸ به اجرا درمی آید، اسمش بحران مالی است. اما موضوع به بحران مالی یا بحران بانکها یا بحران بدهیها مربوط نمی شود. البته مربوط می شود، اما این واژه ها دلایل اصلی را شرح نمی دهند، پیامدها را می شکافند.

در آغاز بحران، سرمایه گذاران مالی روی رشد اوراق بهادار جدید ملکی امریکا سرمایه گذاری کردند. سودجویان تأکید داشتند که باید باز هم خانه ها و آپارتمانهای بیشتری ساخته شوند. ولی بازار اشباع بود. اوراق بهادار بی ارزش شدند و به این ترتیب بحران مالی آغاز شد.

بسیاری از سرمایه گذاران مالی بانکها بودند. داد وستد سنتی به این خلاصه می شد تا به بازارهای رو به رشد وام دهند. مثلاً به تولید کنندگان اتومبیل. اما بازارها از رشد مطلوب برخوردار نبودند. بنابراین بسیاری از بانکها از داد و ستد قدیمی عرضه ی وام به معاملات سرمایه گذاری روی آوردند. وقتی به خاطر بحران اقتصادی چنین رویه ای شکل گرفت، دیگر آهی در بساط نداشتند تا کاستیها را جبران کنند. به این ترتیب بحران بانکها آغاز شد.

برای نجات بانکهای کشورهای صنعتی راه دیگری غیر از اخذ وامهای کلان باقی نمی ماند. متاسفانه این بانکها قبلا بدهیهای کلان بار آورده بودند.

بانکها سالهای متوالی امیدوار بودند این بدهیها را با رشد اقتصادی و در کنار آن با اخذ مالیاتها تعادل بخشند. رشد اقتصادی پا نگرفت. اخذ مالیاتها هم ناکام ماند. بنابراین بدهیها رشد نجومی پیدا کردند. به این ترتیب بحران بدهیها آغاز شد. پولها، بانکها، بدهیها. مشکل در فقدان رشد نهفته است.

طی سالهای بحران مبنای تمام تدابیر سیاسی اتخاذ شده به این خلاصه می شد که رشد اقتصادی را ارتقا دهند. دو باره کارخانه را به حرکت وادارند. درست این جاست که می توان به طبیعت واقعی بحران پی برد. دولتهای آلمان و امریکا و ژاپن مالیاتها را کاهش دادند. کمکهای مالی پرداخت کردند. (…) همه چیز به این مهم خلاصه می شد که مردم را به سمت فروشگاه ها بکشانند.

شاید نتیجه بدهد. شاید مردم به طور معجزه آسایی دوباره شروع به خرید کنند و داد و ستد رونق گیرد. شاید به زودی هندیها و چینیها چنان ثروتمند شوند که به تنهایی همه ی اتومبیلها و ماشینهای لباسشویی را که هر ساله کارخانه های آلمان تولید می کنند، سفارش دهند. شاید کسی کالای توجه برانگیزی اختراع کند و به ولع مصرف جدیدی دامن بزند؛ مثلاً موبایلی که انسان بتواند با آن به پرواز درآید.

اگر این اتفاق نیافتد برای جهان صنعتی دو راه بیشتر باقی نمی ماند. راه اول این که به هر قیمتی که شده به رشد دامن بزند و اقتصاد را زنده نگه دارد. کاری که تا کنون کرده اند. هزینه های دولتی بیشتر و بدهیهای بیشتر و زباله های بیشتر.

زباله حاوی گازکربنیک است و باعث از کار افتادگی کارخانه ی سرمایه داری می شود. مقدار این گاز با مقدار مصرف کالاهایی که مردم دارند در ارتباط تنگاتنگی است و پیوسته از دهه ای به دهه ی دیگر رشد داشته و تا همین الان هم توضیح و توجیه آن با مشکل همراه بوده است. اما سابق بر این می توانستند هزینه های ارواق بهادار را کماکان هزینه ای خوب ارزیابی کنند. به عنوان مالیاتی برای مشاغل جدید و ارزش اضافه ی فزاینده و حتی می شد استدلال کرد فقط در زمان رشد فزاینده، پول کافی برای تامین هزینه ی تکنولوژی جدید محیط زیست در دسترس است.

حال اگر رشد فقط شبه رشد باشد و بخواهد فقط سد سقوط بورسها باشد، آن وقت این سوال مطرح می شود که کشورهای صنعتی با کدام مجوزی باز هم نفت بیشتری می سوزانند و گاز مصرف می کنند.

می توان این سوال را نادیده گرفت و پاسخش را به فردا موکول کرد و امروز این کارخانه را متحرک نگه داشت تا بحران بعدی از راه برسد. این راه اول است.

راه دوم پرزحمت و دشوار است و به “چنبره های نُه تو” راه می برد. این جا باید پاسخ هایی برای سؤالهای بس دشوارتر و بزرگتر جست وجو کرد.

آیا جامعه ای که به حفظ رفاه بیش از گسترش و اعتلای آن بها دهد، اجازه ی سازماندهی به کسی می دهد؟ چطور می توان به اقتصادی دامن زد که به افزایش رضایت مردم منتهی شود و نه سود کارفرماها؟ آیا می شود ارزشی به طبیعت ارزانی داریم که هزار کالا در درونش نهفته باشد؟

جان کلام: آیا جایگزینی برای سرمایه داری وجود دارد؟

در واقع این سوال خیلی قدیمی است. طی صدها سال هزاران بار طرح شده، از جانب مارکسیستها، رمانتیکها، ادیان گرایان آزادی خواه، رهبران کارگران و فعالان جهان سوم. اما همواره این سؤال از چشم انداز فرودستان طرح شده و همیشه با این “اتهام” همراه بوده که سرمایه داری نمی تواند فقر را ریشه کن کند. [بنابراین] همیشه هدف این بوده تا نظامی پیدا کنند که بتواند هر چه سریعتر بر فقر غلبه کند (…).

تلاشها و فکرهای بسیاری وجود داشتند: آموزه های مهاتما گاندی در هند یک نمونه اند. بر مبنای آنها هر روستایی باید شخصاً لباس و غذایش را تامین می کرد تا به بازار وابسته نشود. یا رویاهای یک آنارشیست متکی به خود که بر اساس آن هیچ کس حق ثروتمند شدن نداشت؛ همین نظریه در زمان جنگهای داخلی اسپانیا در کوتاه مدت تبدیل به واقعیت شد. سرانجام سوسیالیسم با دیدگاه های متنوع از راه رسید و مدعی شد نیمی از بشریت را به دنیای بهتر رهنمون شده، اما در نهایت به ناکامی انجامید.

تمام این آزمونها ناکام ماندند. رویاها نقش بر آب شدند و نهایتاً غیراجتماعی تر از کارخانه ی سرمایه داری از کار درآمدند. درست که کارخانه ی سرمایه داری گاهگاهی نامعقول و مازاد بر برنامه تولید می کرد، اما میلیونها چینی، هندی، کره ای، ویتنامی، برزیلی را هم از فقر رهانید.

این نه فقر، بلکه احتمالاً ثروت است که سرمایه داری را پا در آورد. فقر توده ها کم رنگتر شده و به یک انقلاب از پایین امیدی نیست. طرح نظام نوینی از بالا بسیار محتمل است.

پولی که اواخر قرن بیستم به دست مردم کونگ رسید، چندان دوام نیاورد. کونگها را به وسوسۀ وجود الماس در شنزارهای سرخ کالاهاری تاراندند. امروزه برخی از آنها به عنوان خدمتکار مزرعه داران با نیروی کار ارزان تلاش می کنند. بقیه یا مبتلا به الکل شده یا به حاشیه رانده شده اند و در حال تمدید قوایند تا شاید هم چون گذشته مجددا به شکار بپردازند. شاید این فقط کشورهای صنعتی نیستند که به جایزگزینی برای سرمایه داری نیازمندند، مردم کونگ هم چنین اند.

 

ویرایش مجدد از کار-آنلاین

تاریخ انتشار : ۱۲ دی, ۱۳۹۰ ۱:۵۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بشار اسد نیز سرنگون شد!

نادیا مراد، مبارزی پرقدرت، علیه خشونت جنسیتی!

چپ نیروی ضدسلطه بود، نه در خدمت سلطه!

فریادِ خاکسترنشین

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

امپراطوری پوشالی!