جرقە اعتراضات اخیر با اقدام اصولگرایان علیە دولت روحانی در مشهد شروع شد، و سپس مردم بسرعت آن را بە نفع خود و اعتراض علیە شرایط سخت زندگی مصادرە نمودند. حرکتی سریع، زیرکانە و غیر قابل انتظار.
از جهتی، خیزش این بار مشابهتی با خیزش سال ٨٨ دارد، و آن هم اینکە اختلافات درون حکومتی امکان و جرقە آن را فراهم آورد، اما اگر صحبت بر سر کیفیت نیروهای حکومتی شروع کنندە در آن است، تفاوت بسیار بارز است. در ٨٨، نیروئی پشت اعتراضات قرار گرفت کە ضد تندروها بود و بە بنوعی بە باز شدن شرایط سیاسی ایران می اندیشید. این نیرو حتی امر امکان تغییرات اساسی در قانون اساسی را هم مطرح کرد.
ولی نیروی در ابتدا محرک این اعتراضات، اصولگرایان بویژە تندروئی بودند کە نە تنها بوئی از رفرم نبردەاند بلکە در طول زندگی سیاسی خود بشدت ضد رفرم در مسیر بازشدن فضای سیاسی کشور بودەاند.
تا آنجائی کە بە برخورد هستە اصلی قدرت بە این دو نیرو، بویژە بعد از تجربە خیزش هم در سال ٨٨ و هم در ٩۶ برمی گردد، ما شاهد دو برخورد کاملا متفاوت هستیم.
در ٨٨، هستە سخت قدرت کاملا سرکوبگرانە با نیروهای رفرمیست حکومتی کە در کنار این خیزش قرار گرفتند برخورد کرد، و در نهایت آقایان موسوی و کروبی را بە زندان انداخت. اما برخورد با علم الهدا، اگرچە ابتدا شایعە فراخواندن وی توسط نیروهای امنیتی در رسانەها پخش شد، کاملا متفاوت. او همچنان در مسند خود باقی ماندە است.
البتە علم الهدائی ها، نسبت بە سبزها، کاملا از تبار دیگری اند، ولی توقع می رفت کە برخورد هستە سخت قدرت، با توجە بە حساسیت اش نسبت بە آرامش کشور، با امثال وی زیاد کم نیاورد کە آورد.
یکی از علل همانا، عقب گرد سریع علم الهدائی ها بود، اما علت مهمتر، هم جنس بودن این نیرو با هستە قدرت است. قدرت سیاسی در ایران نسبت بە تاراندن تندروها بسیار حساس تر است تا نسبت بە اصلاح طلبان. اصلاح طلبان بنابر ضرورت بر آنان تحمیل شدەاند و اصولگرایان بنابر سرشت.