اِشکال قرارگرفتن درکنار،نه پشت سر،جناحی از نخبگان سیاسی،فرهنگی و اجتماعی فرضاجمهوری اسلامی که باجنک مخالفندچیه؟به نظرمن اگرازمنظرسیاسی به مسئله پرداخته شود نه تنها اشکالی ندارد بلکه استقبال ازان یک ضرورت سیاسی است.یک کنش سیاسی مثل همین بیانیه بایددرکانتکس شرایط سیاسی کشورسنجیده شود.بقول معروف بایددیدشان نزول آن کدام است.یک کنشگرسیاسی البته غیربرانداز،چشم اندازبزرگتری ازیک کنش محدودومشخص سیاسی رامنظورنظرقرارمیدهد.صحنه سیاسی کشورمادراین لحظه سیاسی صف بندی خاص خودرادارد.صف بندی که همیشه ثابت نیست و به اقتضای موردوشرایط تغییر میکند.بخشهای رادیکال و بنیادگرایان حکومتی غیرمسئولانه وجاهلانه برطبل جنگ میکوبند بدون آنکه به نتایج آن بیندیشند.ولی انهاتنهانیروی سیاسی کشورمانیستند.اتفاقا این نیرو ها بایدباتمام قدرت توسط جامعه مدنی وکنشگران روشن بین به عقب رانده شوند.دراین لحظه سیاسی مبارزه علیه جنگ مبارزه علیه هسته
سخت قدرت وهمه جنگ سالاران وجنگ طلبان است.اینکه هرنیروی اجتماعی به شکل خاصی دراین مبارزه شرکت میکنداهمیت ندارد.نکته اساسی نقد نیروهای چپ به این بیانیه این است که چراشخص رهبری ومسببان اصلی این شرایط رانادیده گرفته است.
سخت قدرت وهمه جنگ سالاران وجنگ طلبان است.اینکه هرنیروی اجتماعی به شکل خاصی دراین مبارزه شرکت میکنداهمیت ندارد.نکته اساسی نقد نیروهای چپ به این بیانیه این است که چراشخص رهبری ومسببان اصلی این شرایط رانادیده گرفته است.
بایدتوجه داشت که نویسندگان این بیانیه عمدتاچه جریاناتی هستند.واقعیت این است که بخش عمده آنها اصلاح طلبان داخل کشورندکه هنوزهم درحاشیه قدرت زیست سیاسی دارند ولی انقدرهم ازسیاستهای هسته سخت قدرت فاصله گرفته آن که دیگر نتوان انهاراحامیان شرایط موجودتلقی کرد.این جریانات اکنون دیگرخودهویتی جداازهویت پیشین خودوجناح حاکم دارندودریک روندتدریجی اصلاحی بخشی از نیروهای گذاربه شرایط دموکراتیک درکشورند.ودرطی سالیان گذشته این هویت جدیدخودرااعلام کرده و نشان داده اند.ازلحاظ تکنیکی هم قرار نیست وقتی که درموردمسئله معینی مثل پرهیزازجنگ بیانیه ای صادرشودهمه مسائل ریزودرشت جامعه دران گنجانده شودمگراینکه قصدبراین باشد که یک تحلیل کلی،عمومی وهمه جانبه درموردجامعه وقدرت حاکم ارائه گردد.اگرمابخواهیم درموردطرح هرمسئله مشخص به تبارشناسی همه مسائل جامعه بپردازیم آنگاه جایی برای تحول اندیشه،جابجایی موضعگیری ودگرگشت انسانها و جریانات سیاسی باقی نمی ماند.
همراهی،اتحادوهمراهی با گرایشات متفاوت سیاسی دریک راستای استراتژیک مفهوم نخواهد داشت.انروزه مهندس موسوی ،کروبی ،تاجزاده و بسیاری دیگر همان نیستند که درابتدابودند.تحول انهاازیک نیروی رادیکال هژمونی طلب وسلطه جوی منطقه ای به یک نیروی طرفدارتعامل بین المللی یک گام استراتژیک است که با اهداف برنامه ای یک تحول ملی/دموکراتیک گه موردباوربخش عمده ای از نیروهای چپ است،همخوانی دارد.
چپ برای تشویق و انگیزه بخشی به این سمتگیری اینگونه اقدامات رابایدموردحمایت واستقبال قراردهد.نمیشودبایک نیروی اجتماعی در اقدامات مشخصی همراه شدودرعین حال مرتب به انهادرموردضعفهایشان غرزد.ازلحاظ ضرورت برخورد دیپلماتیک هم به مسئله باید توجه کرد.چپ دراتخاذمواضع سیاسی رادیکال،تحلیل عینی از رخدادهای سیاسی ونقدهای تندوتیزبه اندازه کافی ورزیده است ولی متاسفانه در عرصه دیپلماسی فاقدمهارتهای دیپلماتیک است.هنوزبه شکل حیثیتی بامسائل سیاسی برخوردمیکندودرهرموردمشخص همه یا هیچ می خواهد.بامذاکره بده بستان سیاسی تطبیق نیافته است .دقیقا مثل خود جمهوری اسلامی.دیپلماسی و مذاکرات دیپلماتیک وبرخورد دیپلماتیک بامسائل مشخص به معنی سازش و تسلیم طلبی وفراموشکاری نیست.هرحرکت سیاسی معنی ونتایج خاص خودرادارد.یک دیپلمات ورزیده چپ هم باید به این مسئله توجه کند.وازچنین فرصتهای سیاسی ای که پیش میایددرجهت اهداف استراتژیک مردم کشورش استفاده کند.
بیانیه ای ازطرف بخشی از نیروهای جنگ پرهیزجامعه سیاسی ایران،حتاتوبگوازطرف نیروهای حکومتی، باهدف کاهش فضای جنگی صادرشده است.اولا این موضعگیری یک موضعگیری ضدملی نیست دوم اینکه با برنامه های سیاسی هیچ جریان چپی هم مغایرت نداردسوم اینکه در تحلیل بخش عمده نیروهای چپ امثال این جریانات،بخشی ازنیروهای اجتماعی وسیاسی جامعه ماهستندکه در روند های دموکراتیزه کردن جامعه ماازمتحدین این پروسه هستند. خرد سیاسی ایجاب میکند که ازاین فرصتهاجهت اشتراک نظربیشتردرمورد مسائل دیگراستفاده شودواین همکاریهاوهمراهی هابه یک رونددرتعامل میان جریانات داخل کشورتبدیل شود.واین همان کار دیپلماتیک چپ است که درزمینه آن ضعیف است و همیشه دنبال منزه طلبی سیاسی است و همیشه هم جامیماندولی بامنزه طلبی خودراتسکین می دهد.چپ هابایدبپذیرندکه یک جریان سیاسی هستندوباسایرنیروهای سیاسی بایدواردبده بستان سیاسی بشوند.
در تحلیل بخش عمده نیروهای چپ امثال این جریانات،بخشی ازنیروهای اجتماعی وسیاسی جامعه ماهستندکه درروندهای دموکراتیزه کردن جامعه ماازمتحدین این پروسه هستند. خرد سیاسی ایجاب میکند که ازاین فرصتهاجهت اشتراک نظربیشتردرموردمسائل دیگر استفاده شودواین همکاریهاوهمراهی هابه یک رونددرتعامل میان جریانات داخل کشورتبدیل شود.واین همان کار دیپلماتیک چپ است که درزمینه آن ضعیف است و همیشه دنبال منزه طلبی سیاسی است و همیشه هم جامیماندولی بامنزه طلبی خودراتسکین میدهد.چپ
هابایدبپذیرندکه یک جریان سیاسی هستندوباسایرنیروهای سیاسی بایدواردبده بستان سیاسی بشوند.
هابایدبپذیرندکه یک جریان سیاسی هستندوباسایرنیروهای سیاسی بایدواردبده بستان سیاسی بشوند.