پنجشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۳:۵۷

پنجشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۳:۵۷

وقتی نظریه بدام‌افتاده و از زندگی جدا می‌گردد!
و اینک در گامی تازه و بزرگ به‌عقب، او بیش از پیش از نظریه اخلاق گفتمانی خویش عدول کرده و بقولی یک باردیگر علیه خود ونظریه‌اش، در صحنه سیاسی‌ ظاهر...
۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: تقی روزبه
نویسنده: تقی روزبه
درخواست حزب اپوزیسیون ترکیه: تحریم شرکت های حامی دولت اردوغان
چند روزی است که صدها هزار نفر در ترکیه علیه زندانی شدن اکرم امام اوغلو شهردار استانبول و رقیب انتخاباتی رجب طیب اردوغان, تظاهرات کرده اند. اکنون حزب اپوزیسیون از...
۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
راه برون رفت از بن بست کنونی
 عوامل متعدد به هم پیوسته ای برای وضع اسفبار کنونی وجود دارد اما برنامه هسته ای نظام نقش کانونی در بین عوامل مختلف را ایفا میکند. برنامه هسته ای موجبات فقر...
۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
با ماهیان قرمز
داور دلشوره های من ابر است، قضاوت میکند، مانع میشود، که من از خانه بیرون بیایم، در خانه می مانم، با ماهیان قرمز، که از سفره هفت سین مانده اند
۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: احمد رضا احمدی
نویسنده: احمد رضا احمدی
جنایتی دیگر از سوی اشغالگران؛ حمله و بازداشت کارگردان فلسطینی برنده اسکار!
«سرزمینی دیگر نیست» فقط یک فیلم نیست؛ بلکه روایت رنج سرزمینی است که بارها اشغال شده اما هرگز تسلیم نشده است. این مستند، با ثبت لحظات تخریب روستاهای فلسطینی، آوارگی...
۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
احتمال جنگ زیاد است، ولی روزنه صلح بسته نشده است!
همه شواهد و قراین، برغم تمایل آشکار بخشی از حاکمیت و اغلب مردم برای مذاکره با آمریکا، نشان می‌دهد چنانچه دولت ترامپ همچنان بر پیشنهادات ... تأکید داشته باشد، پاسخ...
۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه خرداد، هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده: گروه خرداد، هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
گذشته حاضر: یادداشت هایی از زندگی یک آهنگساز
گستره‌ی بلند زندگیِ من به چهار دوره‌ی مجزا تقسیم می‌شود. اولین دوره‌ی آن کودکی و نوجوانی در سرزمین مادری‌ام، ایران، بود... دومین دوره‌ی زندگی‌ام با مهاجرت به آمریکا در سال...
۵ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: هرمز فرهت
نویسنده: هرمز فرهت

ما را از هم نترسانید!

خمینی به پشتوانه همین مردم کوخ نشین و به هیچ گرفته شده در اعصار گذشته توانست حکومت اسلامی را بنا کند و فرهنگی را به جامعه بشناساند که خشنترین و عقب مانده ترین نوع برخورد را دیکته نماید. عدم تمکین نیروها و رویاروئی خشن ناشی از تفاوت فرهنگی و تعارض بهم بود. این را در کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و بلوچستان کاملا لمس می کردیم

هژمونی، یک نوع رهبری سیاسی، فکری واخلاقی ست. که بوسیله آن آکتورهای سیاسی جدید زاده می شود. این آکتورها بیانگر اراده یک مجموعه توده ای ــ ملی هستند.

آنتونیو گرامشی

مارا نترسانید! بگذارید درمسیری که درپیش گرفته ایم، یکدیگر را، در پالایش رفتارهایمان، رفتاری که دربرگیرنده ادامه مسیر می شود بیابیم. این سی سال سرچشمه در سالیان دور دارد. یک باره زاده نشده است. در پدیدار شدن معضل امروز دست غدار دشمنان مردم به طور پنهان وآشکار هویداست.

هرزمان ما خواستیم تغییری را پیشه رفتارمان در جامعه قرار دهیم، مواجه با مقاومت نیروهای مرتجع و وابسته به سرسپردگی بیگانگان بوده ایم. نقش ارتجاع از بدو نهضت مشروطیت تا به امروز حضورش را در ارکان مبارزه در میهن نشان داده است. ما در مبارزه با مظاهر ستم و وابستگی نتوانستیم بهم پیوند خوریم و بر دشمن غالب شویم. این تشتت و پراکندگی، همه ایام خود را چون نیروئی بازدارنده نشان داده است. همه نیروهای معتقد به تغییر و تلاشگران جبهه تغییر در محدوده فکری خود حیات داشتند و نسبت به حیات مشترک نیروهای دربرگیرنده تغییر یا بی توجه بودند یا اصلاً پذیرای هیچ نوع همدلی نمی شدند.

ما بسیار بودیم و تنها و دور از هم؛ آنها اندک بودند اما با هم. این نیروها از درون حرکت و مسیرتغییر به گونه های مختلف ظهور و خود را تثبیت نمودند. نقش قدرتهای بزرگ در شکست و به محاق بردن اندیشه تلاشگران عرصه تحول بارز و برجسته است. برای بررسی این معضل و پیچیدگی وضعیت ما، نهضت ملی نفت و حیات دکتر مصدق نمونه معاصر است. امروز پس از گذشت نزدیک به شش دهه، اگر بخواهیم تغییری در تحولات بیابیم، اقدامات او می توانند چراغی در مسیر راه باشند. پس ار انقلاب، زمانی که دکتر بنی صدر که با یازده میلیون رای مردم انتخاب شد و ندای مخالفت با فشار روزافزون روحانیت درتسخیر قدرت و ایده هایش شد، او را با مصدق محک می زدند. پس از گل آلود کردن آبها و به دست گرفتن سنگرهای قدرت، روحانیت رویه ای در مسیرش بکار برد که فاجعه دهه اول انقلاب حاصل تدبیرهای نابخردانه انهاست. مسلماً نقش نیروهای فراماسونی، وابستگان فکری متصل به رایزنیهای دفاتر سیاسی سفا رتخانه ها بی تاثیر از بوجود آمدن آن فضاها نبود. ضمن این که نیروئی که مسلط بر روان جامعه شد، نقش ایدئولوژی اش دربرگیرنده آن مراحل و اعمال گردید.

پس از سقوط پهلوی، هیچ کس مدعی این نبود که چون بر دیکتاتور پیروز شدیم، کشور دستخوش تغییرات شگرف در زمینه آزادیها، عدالت و… خواهد شد. اصلا دورنمائی وجود نداشت. فقط یک دوره کوتاه، که مردم یکدیگر را در خیابانها و تشکلها یافته بودند، روحیه تعاون و گذشت و فداکاری به حد اعلی درجه، به وجود آمده بود. هیچ دشمنی در بین نبود، همین گرایشی را نتوانستند تحمل کنند و به انواع و اقسام ترفندها شروع به ایجاد تفرقه و توزیع تخم دشمنی نمودند.

شاه طی مدت طولانی حکومت کودتا، عملا جوی را در جامعه دامن زد که نسبت به تحقیر پائین دستی ها و نفوذ اندیشه کاذب وارداتی و مصنوعی مدرنیته، سعی در دگرگونی فرهنگی جامعه به نوع خود را داشت. مقاومت جامعه و اندیشمندان به نوع خود ترمزی بر گسترش فرهنگ مبتذل درباری پسند شد. دهه چهل ــ پنجاه اوج خلاقیت در عرصه شعر، تئاتر، موسیقی، سینما بوده است و خاستگاه فکری تمام این اندیشمندان در عرصه های مختلف چپها بودند.

پس از تسلط دستگاه عریض و طویل سانسور، با شدت تسلط اداره ساواک پهلوی و زندانی کردن فعالین و جلوگیری از چاپ و نشر آثار هنرمندان، خود بخود انسدادی را پدید آوردند که جامعه قادر به نفس کشیدن نبود. کلیه فعالیتها زیر زمینی شد. احزابی که قبل از کودتا فعال بودند و تا حدودی توانسته بودند چشم انداز روشنی از فعالیتهایشان باشرایط آن روزایران عرضه کنند، پس از بقدرت رسیدن دوباره محمدرضاشاه با همدستی امریکائیها و نظامیان طرفدار و وابسته به کاخ سفید، به زیر تیغ رفته و مجبور به مها جرت شدند. علیرغم این که چند بارتلاش کردند به فعالیت مجدد دست یازند، […] که به ضربات جبران ناپذیری منجر شد. در چنین فضائی اندیشه مبارزه مسلحانه شکل گرفت و مدت هفت سال تا مقطع انقلاب، چهره نمود ودربین اقشار جوان تحصیل کرده و دانشجویان به برآمد مسلم جنبش در تغییرشد. و درپیروزی انقلاب نقش خود را ایفا نمود. شکی نیست قهری که در جامعه موج می زد وتغییر را در دستور کارش قرار داده بود، با پیگیری محاکمه و وابستگان دستگاه ستم شاهی روندی رو به جلو داشت. عرصه فکری در جامعه آن روز ایران هیچ گاه نیروئی را پدید نیاورد که شعاری را در دستور قرار دهد که لبه تیغ خشونت را کند کند. بالعکس پیشروترین نیروها خواهان محاکمه و اعدام انقلابی سرسپردگان رژیم شاهنشاهی بودند. سلاح چون نقل ونبات به تصرف همه نیروها درآمد، گلنگدنها آماده شلیک، شب و روز را انتظار می کشیدند. آیت الله خمینی به رهبر بلامنازع تغییر در جامعه مبدل گشت و اطرافش را حامیان و حلقه های بیشماری از وفادارانش احاطه کرده بودند. هیچ مناسباتی را بر نمی تافتند. در بحبوحه تغییرات قهرآمیز، ژنرال هویزر با آیت الله بهشتی گقتگو داشت و برای افسران بلندمرتبه ارتش دستورالعمل صادر می کرد. آنانی که اطراف ایت الله خمینی و طرفدارانش را احاطه کرده بودند از عقب مانده ترین اقشار جامعه، توده تهیدستی که هیچ حزب و سازمان سیاسی، نه آنان را در طی سالیان طولانی تغذیه کرده بود و نه سازمان داده بود، در سرتاسر میهن، خودپو و شبکه ای، به شکم قدرت رانده شدند و سلاح به دست گرفتند، اما قبل از مسلح شدن، به فقر فلاکت باری مسلح بودند. خاستگاه فکری خاصی هم نداشتند. آیت الله خمینی به آنان سلاح، تن پوش و قدرت داد وآنان هم خمینی را منجی رهابخش خود از هر نوع ستمی یافتند.

نیروهای اپوزیسیون اتفاقا درمیان روشنفکران و اقشار متوسط که در شهرها زندگی می کردند ریشه زده بودند و در این بین تفاوت نگرشها کاملا آشکار در جامعه موج می زد. رژیم دریورش برای تسخیر قدرت این نیروها را از عرصه فعالیتهای اجتماعی محروم و بخش عمده ای را به خاک سیاه نشاند. نمایندگان فکریشان را که اپوزیسیون پس از انقلاب شدند با دار و تیر و زندان آشنا کرد. بخش بزرگی ازاین نیروها، کم کم خود را از آسیبهای جدی رژیم کنار کشیدند و وقتی هواداری از گروه های سیاسی را پر هزینه دیدند، به اکثریت خاموش جامعه مبدل گشتند. این سیر همان اوان انقلاب رخ داد. یعنی زمانی که اطلاعیه دادستانی انقلاب مبنی بر غیرقانونی بودن احزاب منتشر شد، این نیروها کلید خود را در جامعه زدند و راهی “قلعه خانواده” شدند. دیگر نه در خیابان دیده شدند و نه کسی اعتراضی از آنان شنید. جامعه را جو خشونت اداره می کرد و نیروهای اپوزیسیون بودند که هزینه می دادند.

با کشتار تابستان سال شصت وهفت برای همیشه تکلیف اپوزیسیون با خاک پیوند خورد. پس از تصفیه خونین، نیروئی که معترض به شیوه عملکرد قدرت شد، از درون حکومت سربرآورد و توسط قدرت کم کم به بیرون از حیطه و دائره امور رانده شد. اینک موضوع فراهم آمدن مجموعه ای است که بتواند با اتخاذ شیوه هایش، قدرت مسلط بر حیات جامعه آفت زده، بحران زده و پرآشوب را به قبول آنچه در نفی آن پرداخته راضی نماید. با شر وع این شیوه، که نزدیک به یک دهه واندی از آن می گذرد، قدرت حاکم نه تنها زیربار نرفته، بلکه بیشتر شرایطی فراهم کرده که در جهت منزوی کردن این نیرو و به سرکوب حامیان این اندیشه تغییر در جامعه پرداخته است.

سمت و سوی قدرت در پدید آوردن اعتراضات در جامعه به درجاتی رسیده است که انواع متنوع نیروها با خود حامل شعارهای گوناگون در عرصه رویاروئی هستند و بالطبع نمایندگان خاص خود را هم در تغییر دارا هستند. هر نوع تغییری در حاکمیت، بستگی به حضور و عملکرد آن دسته از نیروهائی دارد که زنده و فعال در عرصه رویاروئی قرار دارند. این نیرو امروز با عنوان جنبش سبز با طیف بندیهای متنوع شناخته می شود و در ان نحله های فکری مختلف حضور دارند. همه اقشار اجتماعی امروز در میدان تغییر هستند. شدت عمل و تعرض به حقوق شهروندی از جانب حکومت، شیوه های اعتراضی آشکار را به دلیل این که هزینه های دشوار با خود به همراه دارد، کم کم به اتخاذ شیوه هائی منجر کرد که انگشت اشاره به قدرت را فراموش نکرده است و در سطح و در عمق در حال حیات است. دسته بندی و چارچوب مشخص قائل شدن برای حرکت راه افتاده اشتباه محض است. واقعیت تلخ این است که عملکرد حکومت ناشی از بینش برآمده از دین و ولایت فقیه، موجب بروز این بحرانها گشته است.

خشونتی که در حکومت از بدو انقلاب تاکنون نهادینه شده است، با بکارگیری نیروی نظامی و سپاه و شبکه مافیائی ــ امنیتی آن در کنار نیروهای امنیتی دولتی از وزارت اظلاعات و اطلاعات موازی دستگاه رهبری و نیروهای دیگری که در سایه در قدرت حکومت اسلامی سهیم هستند – همه شرایطی را پدید آورده اند که اپوزیسیون محتاطانه تر نسبت به حرکت خود بیاندیشد. این سو اپوزیسیون بخشی از مردم را دارد. بخش دیگر با توجه به امکاناتی که حکومت دارد با رشته های مرئی و نامرئی توانسته قسمتی را حول منویاتش متشکل کند و باقی مانده را با اعمال خشونتبار خود به تماشاچی مبدل نموده است. واقعیت جامعه ما و فرهنگی که طی دوران طولانی به آن دامن زده شد، نوعی راسیسم پنهان را پرورش داده است. در بین فرهنگ عقب مانده ای که رسوب رفتاری پیشینیان است، حتی در یک شهر کوچک نسبت به آنانی که در کوهپایه وشهر زندگی می کنند، تفاوت زبانی و رفتاری مشاهده می شود. زمانی که شاه برای تعطیلات زمستانی به کوهپایه های سوئیس می رفت، برف و بوران در اغلب استانهای راه ارتباط روستاها را با شهرها قطع می کرد. در گیلان، مازندران، آذربایجان، خراسان، کردستان، مردم در سه ماه زمستان، با امکانات همان روستاهای خود با ذخیره غذائی ناچیزشان سر می کردند. در ناحیه ما در نوجوانی به بچه های کوهپایه در دعواهایمان ” گرس خوار” می گفتیم. گرس نوعی ارزن است مانند سنگریزه سخت، که با ان “آش گرس” درست می کردند و سراسر زمستان را به دلیل قطع ارتباط با شهر سر می کردند.

در آن بهمنی که سال ۵۷ بر سر شاه فروریخت، آنها به پشت کوه ها بر نگشتند. آیت الله خمینی به آنان، لباس، پوتین، و اسلحه داد و آنها شدند بسیجی، پاسدار. در طول جنگ عراق و ایران و بعد از آن با براه افتادن جهاد سازندگی برایشان جاده ساختند، حما م، آب لوله کشی و برق به روستا هایشان بردند. زمان شاه که اسبی نداشتند تا بر ترک آن سوار شوند و به شهر بیایند، در سایه انقلاب و جنگ، اتوموبیلهای تویوتا لندکروز و پاترول مثل نقل ونبات زیر پایشان بعد از مدتی به گورستان اتوموبیل ها منتقل می شدند. امروز بخشی از آنان در طول این سالها برای بقای این حکومت سینه بر خاک سائیدند و بخشی در ارتباط با حوزه و روحانیت کنترل منابع طبیعی و زیر زمینی را به زیرنگین خود در آوردند. امروز با هلیکوپتر رفت و آمد می کنند. این محرومین و تهیدستان دیروز تحت نظر حزب یا سازمانی از زحمتکشان قرار نگرفتند تا پاسدار واقعی انقلاب توده ها باشند. آنها زیر نظر حوزه های علمیه و طلبه هائی بخدمت گرفته شدند که امروز هیولای قدرت در عرصه میهن گشته اند.

خمینی به پشتوانه همین مردم کوخ نشین و به هیچ گرفته شده در اعصار گذشته توانست حکومت اسلامی را بنا کند و فرهنگی را به جامعه بشناساند که خشنترین و عقب مانده ترین نوع برخورد را دیکته نماید. عدم تمکین نیروها و رویاروئی خشن ناشی از تفاوت فرهنگی و تعارض بهم بود. این را در کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و بلوچستان کاملا لمس می کردیم. موضوع کرد، عرب، بلوچ، ترکمن … را طوری مطرح می کردند مثل این که با دشمنی بیگانه طرف اند و نه هم وطن. در ایلغار به این نواحی با شادی و سرور اعزام می شدند. وقتی توانستند به ضرب سرب آن مناطق را آرام کنند، از همان نیروها برایشان شهردار، فرماندار، استاندار و روسای ادارات گماردند و مشغول به کار ایدئولوژیک شدند. کم کم نیروهای نظامی خاص خود را هم بوجود آوردند.

امروز ما موظف هستیم، با همه ظواهر ضد حقوق شهروندی و خشونت نهادینه شده در ارکان حکومت اسلامی مبارزه کنیم. شرکت در هر نوع اعتراضی، فرهنگ خود را پدیدار می نماید. در این راه است که رهبران زاده می شوند. ما باید روی اصلیترین و واقعیترین نیاز جمعی به گرد هم حلقه بزنیم. اپوزیسیون در خود کنکاشی سی ساله دارد. موضوع پذیرش و تمکین به اراده تغییر است. اگر این سرفصل در دستور کار نباشد، بالطبع صف بندیها آشکار می شود و ما به طور مجرد و انتزاعی نمی توانیم در بین خود وحدت نظر را حاکم کنیم.

ما راهی طولانی در پیش داریم، دچار شعارزدگی، متینگ زدگی و خبرزدگی نشویم. این قافله سر دراز دارد. هنوز زمان نیاز دارد تا ما جبهه های وسیعتری را بگشائیم و در درون آن جای بگیریم. برای پیوستن به هم زمان را نباید از دست دهیم.

تاریخ انتشار : ۱۷ تیر, ۱۳۸۹ ۱۰:۲۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

آیا وجدان بشریت هنوز در مقابل این نسل کشی بیدار است؟

با آتش‌بس امیدی برای پایان جنگ و برداشتن سایه سنگین آن از سر مادران، کودکان، پیران و جوانان فلسطینی به وجود آمده بود، اما این امید با نقشه شوم جنایتکاران از بین رفت، نقشه‌ای که فراتر از یک جنگ معمولی بوده و هدف نهایی آن نابودی و آواره‌سازی یک ملت کهن از سرزمینش و تصرف باقی‌مانده خاک فلسطین است.

مطالعه »
پيام ها
٨ مارس گروه کار زنان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

روز جهانی زن: مبارزه برای برابری در سایه تحولات سیاسی

زنان ایرانی سال‌هاست که در صف مقدم مبارزات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای حقوق برابر ایستاده‌اند. آن‌ها با وجود محدودیت‌های شدید، علیه تبعیض جنسیتی، فقر زنانه ، زن‌کشی، کودک‌همسری و نابرابری‌های ساختاری مبارزه کرده‌اند. تاریخ مبارزات زنان، حکایت گام‌های استوار و دل‌های امیدواری است که در برابر ناملایمات ایستاده‌اند. آنان چراغ فردایی روشن را برافروخته‌اند، جایی که عدالت و برابری طنین‌انداز خواهد شد.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

وقتی نظریه بدام‌افتاده و از زندگی جدا می‌گردد!

درخواست حزب اپوزیسیون ترکیه: تحریم شرکت های حامی دولت اردوغان

راه برون رفت از بن بست کنونی

با ماهیان قرمز

جنایتی دیگر از سوی اشغالگران؛ حمله و بازداشت کارگردان فلسطینی برنده اسکار!

احتمال جنگ زیاد است، ولی روزنه صلح بسته نشده است!