یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۹

یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۹

بمناسبت دهم شهریور سالگرد بزرگداشت قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان و پائیز ۱۳۶۷
برای ما این جنایت توجیه‌ناپذیر است. نه از نظر روحی- روانی فراموش کردن آن جنایت برایمان میسر است و نه از نظر حقوقی حق بخشیدن آن به ما محول شده...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی
جشن اومانیته، جشنواره آرزوهای مشترک انسان‌ها
جشن اومانیته پاریس، فضایی است که در آن روح آزادی و همبستگی انسانی به اوج می‌رسد. در این رویداد، زنان و مردان آزادی‌خواه از سراسر جهان گرد هم می‌آیند تا...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
ناتوانی سیاسی و استمرار حصر!؟
آقای پزشکیان با کمک رؤسای قوۀ قضائیه و مقننه و حمایت نهادهای بالادستی می‌تواند ... با حضور در محل مسکونی آقای کروبی و میرحسین، ضمن ملاقات و گفت‌وگو با آنها،...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: احمد زیدآبادی
نویسنده: احمد زیدآبادی
امید کاذب
در وضعیت انسداد سیاسی طبیعی است که از هر تغییر هر چند اندک خوشحال باشیم. شکست جلیلی رفع اشرار بود که موجب خوشحالی بخشی از جامعه شد ولی پیروزی پزشکیان...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
از غرفه سازمان در جشنواره اومانیته در پاریس دیدن کنید!
امسال نیز هم‌چون سال قبل سازمان در جشنواره اومانیته که هرسال از سوی نشریه حزب کمونیست فرانسه به همین نام در حومه پاریس برگزار میشود شرکت خواهد داشت. غرفه ما...
۹ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
Le communiqué du Bureau politique -exécutif de l’Organisation des Fadaïan du Peuple d’Iran (Majoritaire). Avril 2024
        Le communiqué du Bureau politique -exécutif de l’Organisation des Fadaïan du Peuple d’Iran (Majoritaire). Avril 2024         L’attaque ignoble et provocatrice  d’Israël contre le consulat d’Iran en Syrie, visant...
۹ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی-اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی-اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
پیام کنگره ۱۹ سازمان به زبان فرانسوی Au service du peuple et de la patrie !
      La ligne politique de l’Organisation des Fadaïan du Peuple d’Iran (Majoritaire) proposé au XIX congrès au juin 2022                  Au service du...
۹ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: کنگرۀ نوزدهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کنگرۀ نوزدهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

محسن رنانی / چهلمین روز جنبش مهسا / شمسه‌های ایران

تا آن‌که طوطی‌ای مهسا نام، از منطقه‌ای که به همان زیبایی هندوستان است، به تهران آمد. او منتظر نشد تا بازرگانی را بفرستیم که پیامش را بیاورد. خودش پرواز کرد و آمد تا با مرگ خویش راه پرواز را به ما بیاموزد. او به سراغ دیگر طوطیان رنگین این دیار، که همگی از جنس خودش بودند، رفت. طوطیانی که بیست‌‌وپنج قرن بود حذف شده بودند؛ بیست‌‌وپنج قرن بود به جای نگریستن به خویش، همواره به بیرون از خویش، یعنی به خانواده به فرزند به همسر به دین به آئین و به جامعه خویش می‌نگریستند و شمع وجودشان را در پای آنها آب می‌کردند. به آنان یادآوری کرد که اکنون دیگر بزرگ شده‌اید؛ اکنون باید به خویش بنگرید و خویشتن را کشف کنید و توانایی‌های خویش را شکوفا کنید.

داستان سیمرغ را در گوش آنها خواند و گفت شما میلیون‌ها مرغید که اکنون دیگر پرِ پرواز دارید، همین که بالهای‌تان را بگشایید و به هم بپیوندید، سیمرغ می‌شوید!

شمسه‌های ایران

 مولوی خسته بود، فرسوده بود، از بارِ فقهی که سی سال بود عرق ریزان به دوش می‌کشید. البته که منافع کلانی برایش داشت؛ مفتی قونیه بود؛ در عالم اسلام شأنی داشت و منزلتی؛ حاکم قونیه محترمش می‌داشت و دم و دستگاه پُررونقی راه انداخته بود که از در و دیوارش رفاه می‌بارید. اما دلش راضی نبود. احساس می‌کرد سی سال درجا زده است، سی سال همانی بود که بود: افتا پشت افتا. نه صفایی در دل نه افقی در عقل. مرگ با سرعتی شتابان به سوی او می‌آمد و فرصت‌هایش داشت به‌سرعت از دست می‌رفت. برای مدت‌ها در خویش حیران بود که «چه کند؟» و نمی‌دانست.

شمس که آمد طولی نکشید که مولوی زیر و رو شد، به‌هم‌ریخت و از دل این درهم ریزی وجود تازه‌ای متولد شد. شروع کرد به رقصیدن و نواختن رُباب. روحانیان طعنه‌اش زدند، که مفتی قونیه موسیقی می‌نوازد و می‌رقصد. گفت کباب از آنِ شما، این رباب هم از آنِ من. با این تقسیم منافع، جنگ پایان یافت و هر کدام به راه خود رفتند. مولوی ماندگار شد اما اکنون هیچ اثری از آن روحانیان نیست. عشق که می‌آید، زندگی را معنا می‌دهد انسان را بالغ می‌کند، و فرد را ماندگار می‌سازد، گاهی چنان ماندگار که بسانِ چشمه‌ای در بستر تاریخ روان می‌شود.

جوامع نیز تا به نقطه عشق نرسند و دست در دست شمسی نگذارند، همان راهی که چند قرن یا چند هزار سال رفته‌اند را می روند، بی‌هیچ نو شدنی. ژاپن را شمسِ می‌جی بیدار کرد، هند را شمسِ گاندی بیدار کرد، آفریقای جنوبی را شمسِ ماندلا بیدار کرد، آمریکا را شمسِ لینکلن بیدار کرد، لهستان را شمسِ والسا بیدار کرد، و هر جامعه‌ای که به دنیای نو پاگذاشت، شمس خودش را پیدا کرد. 

نقطه عشق و آفرینندگی در فرد، جایی است که چشم از بیرون بر می‌دارد و به خود می دوزد. اولِ عشق، عاشقی بر خویشتن است. چنان‌که عرفا می گویند، خلقت نیز از نقطه‌ای آغاز شد که خدا بر خویش عاشق شد، خواست خود را ببیند و با خود عشق‌ورزی کند، اما آئینه نداشت، هستی را و انسان را آفرید تا خود را در آئینه او ببیند و با او عشق بورزد.

عشق جایی شروع می شود که فرد، ظرفیت خود را و ارزش خود را و بیکرانگی خود را ببیند. آنگاه متوجه می‌شود که هیچ چیزی در دنیا نیست که هم‌قیمت او باشد، پس شروع می کند به کشف خویش و دیدن خویش و پاکیزه کردن و ذخیره کردن و شکوفا کردن خویش.

عشق در جامعه نیز از جایی آغاز می‌شود که شروع به دیدن خویش می‌کند؛ دیدنی که او را به سوی کشف و مراقبت و پاکیزه‌سازی و شکوفایی خویش ببرد؛ از جایی که شروع به اتحاد و تجمیع و یکی‌سازی کند؛ از جایی که به تبعیض و نفرت و انحصار پایان بدهد و همه را در یگانگی خویش امنیت ببخشد. و هیچ جامعه‌ای تا به نقطه عشق نرسد، توسعه را آغاز نخواهد کرد.
در فرد یا جامعه، فرقی نمی‌کند، برای شروعِ عاشقی، آمدن شمس کافی نیست، اول باید خودش مولوی شود و قدم در راه بگذارد، سپس شمس بیاید و راه را برایش روشن کند.

مـگو  اصحاب دل رفتند و شهر عشق، شــد خـالی
جهان پُر شمس‌تبریزی ‌است، کو رندی چو مولانا؟

عباس‌میرزا، قائم‌مقام و امیرکبیر و شاید برخی دیگر، ستارگان بی‌بدیلی بودند که آمده بودند تا شمس ایران شوند اما دریغ که ایران هنوز مولوی نشده بود.

«بنیانگذار» که آمد همه ما باورمان شده بود که شمس ایران آمده است و آینده از آن ماست. اما دو مشکل بود که نگذاشت او شمس ایران شود. یکی این که ایران هنوز مولوی نشده بود؛ یعنی ایران هنوز غرق در باورهای عصر کودکی و کهن الگوهای فکری و فرهنگی خویش بود؛ ایران هنوز سوال نداشت؛ ایران گمان می‌کرد همه پاسخ‌ها در مشت اوست؛ ایران گمان می‌کرد تنها ملت نظرکرده عالم است؛ ایران هنوز سرگشتگی نداشت؛ ایران هنوز عرق‌ریزان فرهنگی خود را طی نکرده بود؛ و ایران هنوز کودک بود و کشاکش بلوغ را تجربه نکرده بود. بچه‌ها را دیده‌اید که با تکه‌ای گِل، عروسکی می‌سازند و با آن همبازی می‌شوند؟ ایران هنوز چنان کودک بود که چهره بنیانگذار را در ماه می‌دید و با آن نرد عشق می‌باخت.

و مشکل دوم این‌که، بنیانگذار و به تقلید از او جامعه ایران، به‌جای نگریستن به خویش و پاکیزه کردن خویش و شکوفایی خویش، دائما به بیرون می‌نگریست و غیریت می‌ساخت. ما آنیم که دشمن آمریکائیم؛ ما آنیم که می‌خواهیم اسرائیل را محو کنیم؛ ما آنیم که دشمن ضیاء‌الباطل و صدام یزید و شاه حسین اردنی و شاه حسن مراکشی هستیم. به جای آن که ما را در «آئینه ما» ببیند و کاستی‌ها را نشان‌مان دهد و شکوفای‌مان کند، همه چیز را با دیگری سنجید و ما را در آئینه غیر به ما نشان داد و اصلا به کسی و جایی که نگاه نکرد به خودش بود و به ما بود.

آنچنان خیره به غیر بود و از خشم نسبت به غیر آکنده بود که ندید سیاست‌هایش با خودی‌ها چه می‌کند. دلمان لک زده بود که یک بار بشنویم یا ببینیم که از این همه کودکی که به دعوتش به جبهه می‌رفتند و کشته می‌شدند مغموم باشد یا اظهار تاسف کند. رفتارش با منتقدان و زندانیان و فقیهانِ ناهمفکر که جای خود دارد.

خودی و نخودی که شروع می‌شود عشق تبخیر می‌شود. عشق جایی آغاز می‌شود که خودی و نخودی پایان می‌یابد. در همان اوایل، وقتی خودی–نخودی به میان آمد، حذف‌ها هم شروع شد؛ حکومت گروههای سیاسی را از انتخابات و موقعیت‌های قدرت حذف کرد، آنها هم ترورها را شروع کردند؛ و هنوز چهل سال است در همان چرخه خشونت می‌چرخیم. حتی وقتی سخن از خودکفایی گفتیم نه با نگاه به امکانات خویش و مصلحت خویش، بلکه برای مبارزه با استکبار جهانی باید خودکفا می‌شدیم. و چنین شد که منابع آبی چند میلیون ساله‌مان را برای خودکفایی، نابود کردیم. شرط شمس بودگی، یگانگی و یگانه‌سازی است نه بیگانگی وبیگانه‌سازی. این شد که بنیان‌گذار، شمس نشد. نه ما مولوی شده بودیم و نه او شمس شد. و دریغ که جانشین هم، گرچه مجبور نبود اما، همان راه بنیانگذار را پیمود.

و اکنون ما چهل سال بود آرام آرام با بار فقهی که بر دوشمان نهاده بودند و روزا‌روز بر آن می‌افزودند و نفس‌مان را بریده بودند، خوگر شده بودیم. داشتیم به خودمان و نسل‌های از دست رفته‌مان و آینده پر ابهام‌مان می‌اندیشیدیم و دائما منتظر شمسی بودیم که از راه برسد، دستمان را بگیرد و از این پریشانی و ناامیدی بیرون بکشد. در ۷۶ و ۸۸ با همین امید بود که در انتخابات شرکت کردیم، اما نشد. ما هنوز مولوی نشده بودیم، یا آنان که در‌پی‌شان راه افتاده بودیم هنوز شمس نشده بودند؟ نمی‌دانم. در این سالها که سنگ ستم از آسمان می‌بارید و سرها را در گریبان خویش کرده بودیم، داشتیم به خود می‌اندیشیدیم؛ داشتیم به ضعف‌ها و ترس‌ها و بیم‌ها و امیدهای‌مان می‌اندیشدیم؛ داشتیم خطاهای گذشته‌مان را مرور می‌کردیم؛ داشتیم به مرگی که روزاروز به ما نزدیک‌تر می‌شد فکر می‌کردیم و دنبال چاره‌ای بودیم؛ داشتیم در درون خود نسل‌هایی را پرورش می‌دادیم که ضعف‌ها و ترس‌های ما را نداشته باشند؛ داشتیم برای شکوفایی نقشه می‌کشیدیم؛ در واقع ما داشتیم آرام‌آرام مولوی می‌شدیم و کم کم منتظر شمس‌مان بودیم.

خلاصه بی‌شمسی زمین گیرمان کرده بود. تا آن‌که طوطی‌ای مهسا نام، از منطقه‌ای که به همان زیبایی هندوستان است، به تهران آمد. او منتظر نشد تا بازرگانی را بفرستیم که پیامش را بیاورد. خودش پرواز کرد و آمد تا با مرگ خویش راه پرواز را به ما بیاموزد. او به سراغ دیگر طوطیان رنگین این دیار، که همگی از جنس خودش بودند، رفت. طوطیانی که بیست‌‌وپنج قرن بود حذف شده بودند؛ بیست‌‌وپنج قرن بود به جای نگریستن به خویش، همواره به بیرون از خویش، یعنی به خانواده به فرزند به همسر به دین به آئین و به جامعه خویش می‌نگریستند و شمع وجودشان را در پای آنها آب می‌کردند. به آنان یادآوری کرد که اکنون دیگر بزرگ شده‌اید؛ اکنون باید به خویش بنگرید و خویشتن را کشف کنید و توانایی‌های خویش را شکوفا کنید.

داستان سیمرغ را در گوش آنها خواند و گفت شما میلیون‌ها مرغید که اکنون دیگر پرِ پرواز دارید، همین که بالهای‌تان را بگشایید و به هم بپیوندید، سیمرغ می‌شوید. منتظر شمس نمانید، تک‌تکِ شما «شمسه»های ایرانید با همدیگر که باشید «شمس» می شوید (شمسه، خورشید زرینی است که بر پشت نشان شیروخورشید، بر تاج پادشاهان و بر گنبد امامان می‌درخشد).

و چنین شد که شمسه‌های ایران بیدار شدند و به خویش نگریستند و قدرت خویش را باور کردند و بالهایشان را گشودند و پرواز را تمرین کردند و ظرفیت‌های جامعه خویش را آشکار کردند و افق‌های آینده را نشان دادند و نور امید را به همه جا تاباندند. 

و اکنون ایران، مولوی‌وار دارد تمرین عاشقی می‌کند و گرداگرد خویش می‌چرخد و می‌رقصد. و البته در این بیداری، گاهی مستی و بدمستی هم می‌کند، گاهی در سماع، عربده هم می‌کشد؛ ولی چه باک؟ کم‌کم خودش را پیدا می‌کند و زبانش باز می‌شود و سخنش شایسته و شیوا می‌شود و صدایش از عربده به سوی ترنم‌های شاعرانه می‌رود و مهربانی را تمرین می‌کند. آری نگارش دیوان کبیر عاشقی تازه آغاز شده است؛ زمان می‌بَرد، شاید هم خیلی طولانی، اما اکنون شمسه‌‌های ایران ابیات نخستین این دیوان را سروده‌اند. درواقع، اکنون عصر نوزایی (رنسانس) ایرانی آغاز شده است، گرچه ممکن است چند دهه یا چند قرن طول بکشد تا تکمیل شود اما مهم این است که آغاز شده است. ما صدوده سال است همه منابع ملی‌مان را برای رسیدن به این لحظه خرج کرده‌ایم، اکنون باید خیلی مراقبت کنیم که سیمرغ‌مان دوباره سی-‌مرغ نشود. ما اکنون هیچ نداریم جز این سیمرغ. سیمرغ را پاس بداریم.

سلام بر مهسا، سلام بر شمسه‌های ایران، سلام بر سیمرغ و سلام بر توسعه.

محسن رنانی / چهلمین روز جنبش مهسا

 

@renani_mohsen

 
تاریخ انتشار : ۸ آبان, ۱۴۰۱ ۰:۵۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفتاد و یک سال پس از روز تاریخی ٢٨ مرداد!

روزی که از آن تاریخ تا پایان حکومت پهلوی اگر بخواهیم در مورد حکومت محمد رضا شاه پهلوی فقط یک عبارت بکار ببریم که دوست و دشمنِ منصف بر آن بیشترین اتفاق نظر را داشته باشند، آن عبارت چنین است:

محمد رضا شاه پهلوی از عصر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا روزی که بختیار را به نخست‌وزیری گمارد، بطور پی در پی قانون اساسی مشروطیت را زیر پا می‌گذاشت و آن را رعایت نمی کرد.

شاید هیچ واقعه ای در تاریخ معاصر ایران به اندازه واقعه بیست وهشتم مردادماه ۱۳۳۲ مورد …

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بمناسبت دهم شهریور سالگرد بزرگداشت قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان و پائیز ۱۳۶۷

جشن اومانیته، جشنواره آرزوهای مشترک انسان‌ها

ناتوانی سیاسی و استمرار حصر!؟

امید کاذب

از غرفه سازمان در جشنواره اومانیته در پاریس دیدن کنید!

Le communiqué du Bureau politique -exécutif de l’Organisation des Fadaïan du Peuple d’Iran (Majoritaire). Avril 2024