هومانیسم و فن آوری اطلاعات و ارتباطات – ضرورت دستگاه ادراکات واسطه در ارتباطات
همین ده دوازده سال اخیر، روزی مجله یی، تایم یا نیوزویک، را ورق میزدم، به یک صفحه کامل تبلیغاتی با عکسی از یک خانم در اواخر پنجاه سالگی و یا نیمه نخست شصت سالگی با تقریبا مخلوط نصف به نصف موهای سفید در خلال موهای سیاه. این تبلیغ که بمنظور معرفی سوابق این خانم تهیه و انتشار یافته بود ایشان را صاحب همه ی آنچه از محسنات و تخصص ها و سوابق درخشان بود معرفی میکرد. من که مغزم عادت دارد زیادی کش بیآید، سن و زمان و خلاصه همه چیز را بقول معروف دیالکتیکی بهم کشیدم و ورکشیدم- بقول امروزیها، آپ گرید و آپ دیت- که ناگهان خنده ام گرفت. چرا خنده، لابد ذهن شما نیز در این لحظه کنجکاو شد، و اگر هم خانم هستید دوباره این “مرد” مردسالار را در تقابل ابدی با یک زن نیز دیدید. نه اصلا قضیه این نبود زیرا اگر ایشان مرد هم بود من بازهم پس از آن تشریفات ذکر شده ذهنی، به خنده و شاید به قاه قاه میافتادم. از غم یا از شادی را حالا برایتان توضیح میدهم.
ایشان با تمام آن تعاریف و سفارشات ” که اگر مایل هستید که پیشرفت را دربست از آن خود کنید ایشان را به مشاورت خود دعوت و استخدام کنید”، از مقامات دوره یی بود که حتا دستگاه عرش الهی نیز به بحرانی لاعلاج و هنوز هم ماندگار، فرو افتاده است. خوب من خنده ام از این سئوال مرموز درونی ام بود که ایشان و مشابه ایشان این آش را پخته اند و هنوز هم از تمام این محسنات و مزایا و سجایای علمی و تخصصی و بالاخره حرفه یی برخوردار مانده است، که جواب نداده خنده مجالم نداد که واقعا تخصص و حرفه یعنی چی و بالاخره کی مقصر است.
این اقای مارکس – البته نه بعنوان کاشف اصلی- از چیزی صحبت کرده است که ما با تمام تلخی هایش، بعنوان مالدار و یا بی مال، “طبقه” مینامیم. خوب لابد این خانم بی گناه و تقصیر کماکان متخصص و با سجایای فوق مانده است چون آش پخته اش ریخته و حال دوباره باید بپزد. و بقول آقای مارکس، منظور اینستکه مقصر طبقه است و نه بنده. خوب اینهم نوعی استدلال است. اما باید اذعان کرد که این خانم با این یال کوپال، خودش چه نسبتی با آن مفهوم “لعنتی” طبقه دارد. آیا باز هم ایشان متخصص و بی تقصیر میماند.
در فن آوری ارتباطات و اطلاعات، یک موجودی، “دستگاهی” وجود دارد که “مودم*” نامیده میشود و بسیاری هم واژه ها و مفاهیم و مقولات فنی که من اعتقاد دارم که باید به صحنه تحلیل اجتماعی آورده شوند زیرا در کنایه و استعاره، میتوانند در توصیف و تصویر و بالاخره ادراک جوانب بسیار پیچیده دنیای فردا که ما امروز با آن درگیری پیدا کرده ایم و بسرعت برق مارا یکشبه مستهلک و کمی بعد هم منتفی میکند، کمک کار و حال خوبی باشند که بقول معروف کمی موجب کاهش استرس تحلیل دیالکتیکی روزانه ما شوند، طوریکه احتیاج نباشد از مردگان پیروی کنیم و به سبک خود و بنام آنان بنویسیم.
“مودم” در حقیقت کارش اینستکه بین زبان “همدیگر نفهم ها” واسطه شده که متقابلا به ادراکی نه مشترک، بلکه متقابلا باواسطه برسند. خود این نام در واقع سر چند لغت انگلیسی است که بهم چسبانده اند. ما با کمی کش و قوس، آنرا مترجم مینامیم که هرچه زودتر به کار این دستگاه پی ببریم. منتها در کاربرد فنی اطلاعات کارش درک نوسانات الکترونیکی (سیگنال) از یکسو و درک نوسانات الکترونیکی از سوی دیگر، که هریک حامل پیامی هستند، و متصل کردن دوسر ارتباط، میباشد که هرکس پیام خودش را بدهد و حرف خودش را بزند که شاید هدفی مشترک را به ثمر برسانند.
اگر با این مضمون به سراغ گذشته بشر و حتا امور روزمره برویم، تا بخواهیم، زندگی بشر پر از مودم بوده است که بسیاری اوقات هم لاعلاج معیوب مانده اند، و کلی مشکلات آفریده اند. یکی از این مودم ها، مودمی بوده است که در یک مقطع معین – هرچند باسابقه از قرنها پیش و در زمینه های متفاوت و هم مشابه- نقشی اساسی پیدا کرد.
امپراتوری روم که دیگر از میان رفت، مسیحیت که هنوز کم و بیش نو پا بود، در ابتدا بسیار خوشحال شد که حال باید هم تلافی اعدام عیسی را درآورد و هم بهر سو نفوذ یافت، اما هنوز آب خوش از گلویش پایین نرفته بود که “این مال منال دنیا” همه را در جنگهایی خونریز و بمنظور چپاول و غارت بجان هم انداخت، و مسیحیت مجبور شد به نوک قله کوها پناه بجوید. این روزگار هم سپری شد، و حال مسیحت متوجه شده بود که بدون روم و امپراتوری و امپراتور، و دستگاه حکومتی (گاورنمنت) اعمال کننده منافع اینها، از دین و مومن و تقدس و کلا مسیح و مسیحیت نه تاکی میماند و نه تاک نشانی. خوب بدنبال بازسازی این گذشته از آسمان نمایندگی گرفت و با تمام امکانات بشریت –مومن و نامومن- حکومت الهی آسمان را بر زمین برقرار کرد ، یعنی همان روم فعلا منهای رومی ها. چیزی نگذشت که سرو کله رومیها پیدا شد و شروع کردند به دست گذاشتن روی همه چیز که از آن خود میدانستند. مسیحیت دوباره دچار مشگل شد و بیشتر از گذشته، اولا اینها بوکالت مسیح و خدای مسیح همه چیز را صاحب شده بودند و حتا آخرت را هم به اقساط و یا نقد به حراج گذاشته بودند، و خیلی جوانب دیگر، که هرکس لازم میداند به ویکی پیدیا هم مراجعه کند چیزی دستگیرش میشود. خوب تمام این کشمکش ها و جنگ و گریز و خون و خونریزی و سوختن و سوزاندنها، به پدیده یی ختم شد که ” ما به هومانیسم میشناسیم”. این هومانیسم در حقیقت همان مودمی بود که باید از آسمان امواج و پیامها را میگرفت، از زمین هم میگرفت، و ضروریات ایندو را درک میکرد و برای هرطرف توضیح میداد تا ارتباط برقرار شود و تا اطلاع بعدی برقرار نیز بماند، و بمنظور دستیابی به هدفی مشترک و نه ادراکی مشترک یا یگانه.
هومانیسم در حقیقت مودمی است که هرچند اسم انسان رویش گذاشتند، اما در حقیقت کارش این بود که خدا و انسان را مرتبط نگهدارد- هردو بمانند و با هم بطریقی برای حفظ خواسته های هریک، مرتبط بمانند. دولت های جدید اروپا و بعدا آمریکا، که یک کیسه غرب نامیده شده اند، از اختراع و کاربرد این مودم الهی آدمی، آسمانی زمینی، و بالاخره، عرفی وقدسی (بقول تجملاتی های اندیشه گر، “دینی و سکولار”)، ساخته شده اند.
ظاهرا اسلام که در اوایل و تشکیل خلافت چین تا اسپانیا، خود مودمی عظیم شد که پیامها را از همه طرف میگرفت و تا حدی هم جمعبندی کرد، ولی نتوانست به حاکمیتی در خور برساند (برای هدفی مشترک و نه واحد)، مودم اش چنان از کارافتاد که دیگر هنوز که هنوز است –تقریبا هزار سال- بین ضرورت یا عدم ضرورت آن و برای دنیای امروز، دعواهای خونین داخلی و منطقه یی و تا حدی هم جهانی براه افتاده است. جالب است که یکی از مشگلات ناشی از یکی وضعیتی میشود که بنیادا خاص اسلام و از همان بنیان گذاریش – فتح مکه و کعبه- شکل گرفته است. این وضعیت ناشی از این است که اسلام خود را آخرین حامل پیامبری الهی دانسته و اعلان کرده است، و سرگذشت و نقد گذشته بشر، یعنی تولید تاریخ اش نیز، از این ویژگی چنان اثری گرفته است که از یکسو انسان را مختار تمام امور خود و یا باصطلاح دنیوی کرده است، و از سوی دیگر، دنیا را کسانی در تصاحب دارند که به این جنبه توجه ندارند و حتا قرنها مودم غرب – هومانیسم – را از ریشه ضد الهی انگاشته که کنار گذاشتن این برخورد خود بزرگترین مانع شکلگیری مودم اسلامی، که قاعدتا باید محل ترجمه و همزیستی گروههای انسانی باشد، و حتا فراگیر مودم باصطلاح غربی-هومانیسم- نیز باشد (که اینهم بشکلی دیگر ویژگی دیگری از اسلام است، که تمام ادیان و پیامبران پیش از خود را نیز برسمیت شناخته است).
ایران امروز و منطقه، شاید جهان در انتظار راه حلی برای زمینی کردن ارزشهای آسمانی در اسلام هستند که راه پیشرفت و بهبودی زندگی مردمان کشورهای اسلامی و هرجایی که مسلمانان زندگی میکنند، را بسوی آینده باز کند. مسیحیت از این مودم “هومانیسم” استفاده کرد که هم خود بماند و هم به ماندگاری و پیشرفت جهان احترام بگذارد. البته در تجربه غرب، این مودم، هومانیسم، هم در طرح و هم برنامه ریزی و شکلگیری، از جاده یی هولناک گذشت که در ایران و جهان اسلام، در این لحظه بسیار سرنوشت ساز، همگی باید به ضروریات و مناسبت های زمانی و مکانی آن وقایع توجه کنند. آینده در یک بخش مهم اش از دل این توجه بیرون خواهد آمد- مقاومت از هرسو به جایی نخواهد رسید جز خشونت و تخریب که شاید همه چیز را به نابودی و بازگشت به رکود و افول هزار ساله بازگرداند.
Modem مودم -*