شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۹

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۹

یک رنگ و هـزار نیرنگ!

يکی از مشخصات بالنسبه نيکوی اين انتخابات آن بود که همه کانديدان از امکانات نسبی دسترسی به وسايل اطلاعات جمعی در داخل کشور برخوردار بودند و تعذيراتی بر گردهم آييها و ملاقاتهای ايشان بامردم در مرکز و محلات کشور وضع نشد و حرفهای شان نيز با کمترين سانسور از طريق وسايل اطلاعات جمعی کشور و خبررسانيهای بين المللی پخش و نشر گرديد

انتخابات کشور به پایان رسید و کاندید امریکایی( آقای کرزی) برنده انتخابات اعلام گردید. آقای بوش نیزازین انتخابات تقلبی سود تبلیغاتی فراوان بُرد و برای بار دوم برهبری کاخ سفید برگزیده شد. درین انتخابات چند مسئله قابل توجه بود:

– پروسه انتخاباتA

۱- نفس انتخابات منحیث یک پدیدهء دموکراتیک و شرکت وسیع مردم درآن

۲- کثرت کاندیدها و وابستگی ایشان به اقوام، مذاهب ولایه های مختلف اجتماعی کشور

۳- انتخابات چگونه برگذار شد؟

– کمیسیون مستقل! مشترک تدویر انتخابات

– مبارزات انتخاباتی با امکانات نابرابر

– موضع گیری”جنگ سالاران”، بنیادگرایان وتریاک سالاران

– نقش کشورهای خارجی و نمایندگان آنهاو سهم برخی از روشنفکران و رسانه های دروغ پراگنی بین المللی در پروسهء انتخابات

۴- چه نیرنگی در رنگ تقلبی نهفته بود؟

– اغوا، تقلب، فریب وجعلکاری تا سطح رسوایی در پروسهء انتخابات

۵- چه کسانی دموکراسی انتخاباتی راتهدید کردند؟ “جنگسالاران” داخلی یا دموکراتان امریکایی!

۶- برگزاری امن انتخابات ونقش طالبان

۵- واکنش کاندیدان ریاست جمهوری(رقبای آقای کرزی)

– انتخابات و پیآمدهای آن B

۷- نتایج اتنخابات :

– برندگان اصلی انتخابات

– نقش برخی شخصیتهاو آیندهء آنها

۸- انتخابات و تشدید انقطابات قومی و محلی

۹- پیامدها و عملکرد احتمالی حکومت دور سوم آقای کرزی و عواقب آن

– ائتلاف نه، مشارکت آری! یعنی چه؟

۱۰- درسهائیکه باید ازین انتخابات آموخت.

 

– پروسه انتخاباتA

 

الف- انتخابات منحیث یک پدیده جدید و دموکراتیک درحیات سیاسی کشور: در طول قرنها تاریخ کشور همیشه شاهان و رهبران کشور یا از طریق جنگ و کودتاهای نظامی ، کورکردنها، با بالشت خفه کردنها، ترورهای علنی یا مخفی  وسایر اشکال توطئه های سیاسی ویا از طریق جرگه های سران قبایل و شوراهای نامنهاد اهل حل و عقد ویا در بهترین حالت آن از طریق میراث قومی و خانوادگی به قدرت رسیده اند.

این اولین باری است که مردم افغانستان از حق طبیعی خود برای انتخاب زعیم کشور بهره میگیرند، بپای صندوقهای رآی میروند و همه باشندگان واجد شرایط کشور بدون در نظر داشت تعلقیت خانوادگی، قومی ، مذهبی و جنسی از حق

مساوی(یک نفر، یک رآی) رآی دهی برخوردار میگردند. مسلمآ این روز( باهمه  تقلبها وجعلکاریهای واضح و پنهانیکه ازآغاز پروسهء انتخابات تا ختم آن صورت گرفت، که این مسئله را بعدآ بررسی خواهیم کرد.) منحیث یک روز تاریخی و سرآغازفصل نوینی در تاریخ سیاسی- اجتماعی کشور ثبت خواهد شد. اگر از سایر مسیل بگذریم تدویر این انتخابات چند مسئله بسیار مهم را تآئید، تثبیت و نهادینه کرد:

    1- نظام جمهوری با رای مردم(بخصوص که شاه سابق محمد ظاهرشاه نیز رای خود را در صندوق ریخت وبا این طریق از ادعا بر تداوم نظام شاهی صرفنظر کرد.)عملآ تائید و تثبیت گردید و نظام شاهی و تفکرات به اصطلاح شاهی مشروطه را که برخی حلقات معین خانوادگی، قبیله یی و عظمتطلبان قومی سپر تبلیغاتی ساخته بودند، به تاریخ سپرده شد.

۲– با انتخاب رئیس جمهور از طریق رای مستقیم و سری مردم، عنعنهء عقب مانده، بدوی و قبیلوی انتخاب زعیم کشوراز طریق جرگهء سران قبایل یا لویه جرگه(مجلس کبیر) وسنت غیرملی و نا مآنوس شورای اهل عقد وحل برای همیشه پایان یافت؛ که این دو قدم بهترین و بزرگترین قدمها در راه دموکراتیزه ساختن جامعه- کشور اند.

۳- برعکس قضاوت های نادرست اذهان عامهء جهان بیرون از افغانستان وحکم مغرضانهء برخی از روشنفکر نماهای تمامیت خواه کشور که مردم افغانستان را عقب مانده قلمداد میکردند واستدلال بیهوده داشتند که از آنجائیکه افغانستان یک کشور عقب مانده و قّبیلوی است و اکثریت مردم آن بیسواد اند، لذا مقولاتی از قبیل حقوق بشر، انتخابات آزاد، حق شهروندی، خود ارادیتهای محلی، جمهوری، نظام پارالمانی، فدرالیزم ودر نهایت دموکراسی مقولات لوکس و وارداتی اند و قابلیت تطبیق و تحقق را ندارند. شرکت ملیونی مردم، مربوط به همه اقوام کشور، بخصوص شرکت وسیع زنان کشور در روز رآی دهی سیلی محکمی بود بر روی همه آنانیکه بخاطرحفظ منافع فردی و گروپی خود مردم افغانستان رابدوی، عقب مانده، قبیله گرا، بنیادگراوضد دموکراسی معرفی نموده بودند. مردم افغانستان با شرکت چشمگیر خود در انتخابات به جهانیان نشان دادند که در سطح بلند فهم ودرک سیاسی( حتی بلند تر از اکثرکشورهای منطقه و جهان) قرار دارند، هم حاضر اند و هم توانایی آنرا دارند که سرنوشت خود را بدست خود رقم بزنند.

 

ب- کثرت کاندیدها وپایان تفکرمیراثی بودن( خانوادگی، قومی و قبیلوی) زعامت کشور : در گذشته در کشور چنین ذهنیت مسلط بود که رهبر کشور باید از خانوادهء  یحیی خان و یااز قبیلهء محمدزایی ویاکم از کم مربوط به قوم پشتون باشد. اینکه قوم (ملیت پشتون) یکی از اقوام بزرگ و پرافتخار کشور است، هم امروز وهم فردا نخبگان آن قوم حق دارند در اثر یک انتخابات آزاد و دموکراتیک زمام رهبری کشور را بدست گیرند، من درآن شک و تردیدی ندارم؛ ولی اینکه رهبری کشور میراث آن قوم باشد، مسلمآ برای هیچ عنصر روشن بین کشور بدون تعلقیت قومی و مذهبی موصوف قابل پذیرش نخواهد بود و از جمله برای من نیز .

درین انتخابات کاندیدان متعلق به اقوام مختلف کشور وبالخصوص به چهار قوم بزرگ کشور یعنی ازبکها، پشتونها، تاجکها و هزاره هااشتراک داشتند. کذا ترکیب کاندیدها بگونهء متنوع بود که در آن از روشنفکران چپ تا راست گرایان افراطی، روشنفکران میانه رد ومعتدل دینی و سکولار، تا مدافعین سرسخت و سینه چاک نظام شاهی و عظمت طلبان قومی به شمول عناصر وابسته به سازمانهای استخباراتی کشورهای بزرگ و منطقه را میتوان یافت . شرکت خانم مبارز و مصمم کشور محترمه دکتورس مسعوده جلال درین انتخابات نه تنها بر زیبایی و تنوع کاندیداتوران افزود، بلکه خود بیانگر این حقیقت است که با همه تلاش نیروهای عقبگرا و متحجر، ملاها و طالبان عربی و دیوبندی وتعذیراتیکه بر زنان کشور از جانب رهبران بنیادگرا و وهابی جهادی و طالبان وضع گردیده بود وعملآ بیش از دو دهه از رشد طبیعی  زنان و دختران افغان آگاهانه جلوگیری گردید، زنان افغان در سطح بلند شعور و آگاهی سیاسی-اجتماعی قرار دارند و حاضر اند و جرئت و توان آنرا نیزدارند که نتنها خانواده بلکه کشور خود را نیز رهبری و اداره کنند.

– شرکت اقایون الحاج حاجی محمد محقق مربوط به قوم هزاره و آقایون جنرال عبدالرشید دوستم واستاد عبدالستار سیرت مربوط به قوم ازبک کشور نمایانگر این حقیقت است که اقوام محکوم و محروم کشور اکنون به سطح بالای آگاهی سیاسی و خود آگاهی ملی رسیده اند و خود رابرادر مساوی الحقوق با دو قوم بزرگتر کشور ( تاجکها و پشتونها) میدانند و به چیزی کمتر از داشتن صلاحیت و مسئولیت مشترک در وطن مشترک قناعت نخواهند کرد. این آن مسئله ایست که حتی در گذشته کمتر کسانی بدان باور داشتند که افرادی از اقوام ازبک و هزارهء کشور جرئت کنند تا ادعای زعامت و رهبری کشور رانمایند. اگر از سده های پیشین بگذریم ، طی دونیم قرن اخیر وبالخصوص در جغرافیهء کنونی کشور همیشه نمایندگان قوم برادر پشتون( به استثنای مقاطع کوتاه حکومت امیر حبیب الله کلکانی و حکومت استاد برها ن الدین ربانی) در حاکمیت و رهبری اداره دولتی قرار داشته اند. این انتخابات معادلهء نامعادل برادر بزرگ و برادران کوچک، ملیت(قوم) بزرگ و اقوام اقلیت، قوم حکومت کننده و اقوام حکومت شونده، ملیت حاکم و ملیتهای محکوم را برهم زد ؛ که بدین طریق میتواند سرآغاز عملی شکست تفکرات عظمت طلبانه، قوم گرایانه، برتری خواهانه و تبارگرایانه و مبنای خوبی برای عبور از مرحلهء قومی در حاکمیت و ادارهء کشور حساب شود و زمینه ساز برای دموکراسی، جامعهء مدنی و رسیدن به حق شهروندی گردد.

– شرکت روشنفکران قدمه دوم جهادی چون آقایون محمد یونس قانونی، حاجی محمد محقق، احمدشاه احمدزی، عبدالحفیظ منصور، سید اسحق گیلانی با وجود آنکه رهبران تنظیمهای مربوطهء قبلی شان از کاندیداتوری آقای کرزی حمایت نمودند نمایانگر این حقیقت است که دیگر زمان رهبران سنتی وبنیادگرای جهادی به صورت خاص و مرحلهء جهاد و فتوا به طورعام در حال به پایان رسیدن است و نسل جدیدی ازروشنفکران میانه رودینی وارد معرکهء مبارزه مسالمت آمیز سیاسی میگردند.

– شرکت روشنفکران غیرجهادی چون آقایون عبدالطیف پدرام، میر محمد محفوظ ندایی و دیگران بیانگر این حقیقت است که روشنفکران دارای سمت گیری چپ کشور نیز بعد از بیش از یک دهه سرگیچگی دوباره وارد عرصهء سیاسی کشور میگردند و این نویدی برای سرآغاز ختم انحصار قدرت و سیاست بدست بنیادگرایان طالبی و جهادی است.

شرکت خانم مسعوده جلال نیز ضربهء محکم دیگری درین راستا است.

 

ج- انتخابات چگونه برگزار شد؟

پروسهء انتخابات را باید در چند مرحله یعنی مرحلهءآمادگی برای انتخابات ، جریان انتخابات یا پروسهء رای دهی و پروسهء شمارش آرا مورد دقت و بررسی قرار داد.

متآسفانه به همان پیمانه که نفس انتخابات یک عمل دموکراتیک بود، پروسه عملی آن از آغاز تا انجام ناسالم و غیر دموکراتیک پیش برده شد واز آغاز معلوم بود  و حالا بهمگان واضح گردید که حکومت کرزی و حامیان خارجی وی که رهبری پروسه انتخابات را یک جانبه در دست داشتند پلان تدابیری وسیعی را از قبل طرح و تدوین نموده بودند که در آن تدابیری از قبیل وعده چوکی و مقام در آینده، تطمیع، تهدید، جابجایی اشخاص طرفدار اقای کرزی در رهبری ولایات، محلات، قطعات نظامی و پولیس به شمول کابینه، تزویر و تقلب گسترده دربرگذاری انتخابات و شمارش آرا در نظر داشته اند، تا بتوانند راه را برای پیروزی آقای کرزی صاف نمایند.

– کمیسیون مستقل: پروسه انتخابات با برپایی کمیسیون به اصطلاح مستقل مشترک انتخابات آغاز گردید. درین کمیسیون که جمعی از افغانها و نمایندگان ملل متحد جمع شده بودند، همه ایشان از طرفداران آقای کرزی بودند. نمایندگان افغان این کمیسیون مستقیمآ ازطریق حکومت موقت و شخص آقای کرزی انتخاب گردیده بودند واعضای خارجی این کمیسیون نیز با مشوره ورآی مستقیم آقای خلیلزاد سفیر و نمایندهءخاص آقای بوش. در حالیکه اصولآ و منطقآ اعضای این کمیسیون باید از طریق توافق جمعی احزاب، همه کاندیدان مقام ریاست جمهوری، حکومت مؤقت و ملل متحد تعیین میگردیدند. همه انتقادات و واویلاهای ۱۷ تن کاندیدان ریاست جمهوری مبنی بر جانبداری اعضای این کمیسیون از کرزی وتقضی های پیهم این کاندیدان برای تعیین کمیسون جدید و واقعآ مستقل و بیطرف، جایی را نگرفت. چیزی که درین کمیسیون واقعآ غایب بود”مستقل”بودن و بیطرف بودن آن بود.

– پروسهء ثبت نام رای دهندگان: کمیسیون تدویر انتخابات و نماینگی ملل متحد( یونما) چندی قبل ازبرگذاری انتخابات اعلام نمودند که بیش از ده ونیم ملیون نفر واجدان شرایط رآی دهی را ثبت نام نموده اند. این مسئله که  در شرایط نا مساعد امنیتی و سیاسی- اجتماعی افغانستان ایشان توانسته باشند در چنین مدت کوتاهی چنین کتلهء عظیمی را ثبت نام نمایند، بنظر اکثر آگاهان سیاسی داخلی و خارجی مشکوک و سوال برانگیر جلوه میکند. گذشته از آن رقم اعلان شده نمایانگر آنست که باید  بیشتر ازتمام اتباع کشور که واجد شرایط رآی دهی بوده اند ثبت نام شده باشند زیرا مطابق به ارقام رسمی  سال۱۳۸۱ ا دارهء احصائیهء مرکزی افغانستان، نفوس کشور( ۲۱.۷۹۱۰۰۰ ) نفر تخمین گردیده است که از جمله(۱.۵) ملیون آنرا کوچیها تشکیل میدهند(♣). همچمنان مطابق به بررسی امریکائیها در جولای سال ۲۰۰۴ نفوس کشور(۲۸.۵۱۳۶۷۷) نفر تخمین گردیده است، که از جمله۴۴،۷% میان یکروزه تا۱۴ساله قرار دارند، ۵۲،۹% در سنین ۱۵ تا ۶۴ سالگی قرار دارند و ۲،۴% بالاتر از۶۵ سال عمر باید داشته باشند(♣♣). حالا اگر ماحد اعظم فیصدی واجدان شرایط رآی دهی را ۴۵% کل نفوس کشور بپذیریم و رشد سالانهء۵% را نیز در نظر بگیریم، مطابق به احصائیهء رسمی کشور باید(۹،۹۰۴۰۰۹) نفر از اتباع کشور واجد شرایط رآی دهی باشند. این در حالیست که در هیچ کشور دنیا حتی در پیشرفته ترین و آرام تریت کشور امکان ثبت نام  تمام واجدان شرایط رآی دهی میسر نیست. در شرایط کشور ما کاملآ واضح است نه بیشتر از ۸۰% مردان و نه بیشتر از ۵۰% زنان ثبت نام کرده اند. هرگاه اگر واقعیتهای کشور را در نظر بگیریم باید ۶۴۳۷۶۰۵ تن بصورت اعظمی برای رای دادن ثبت نام کنند. معلوم نیست که این کمیسیون محترم مستقل!انتخابات بیش از ۴،۵ ملیون کارت اضافی را برای چه کسانی توزیع کرده اند. حتی اگر بپذیریم که تمام افراد واجد شرایط رآی دهی نیز ثبت نام کرده باشند، بازهم این کمیسین محترم ۱،۵ ملیون کارت را اضافه تر از نفوس واجد شرایط رآی دهی افغانستان توزیع کرده اند. اگر معیار را بر تخمین سازمان امنیتی امریکا نیز قرار بدهیم بازهم کمسیون مستقل قرضدار باقی میماند. ازینجا کاملآ واضح میگردد که آب از آغاز گل آلود است و تقلب کاری طی یک پلان منظم از آغاز کار در نظر بوده است. سوال درینجاست که این کارتهای اضافی توزیع شده در صندوق انتخاباتی چه کسی ریخته شده اند؟

– مبارزات انتخاباتی آزاد باامکانات نابـرابــر:  یکی از مشخصات بالنسبه نیکوی این انتخابات آن بود که همه کاندیدان از امکانات نسبی دسترسی به وسایل اطلاعات جمعی در داخل کشور برخوردار بودند و تعذیراتی بر گردهم  آییها و ملاقاتهای ایشان بامردم در مرکز و محلات کشور وضع نشد و حرفهای شان نیز با کمترین سانسور از طریق وسایل اطلاعات جمعی کشور و خبررسانیهای بین المللی پخش و نشر گردید. ولی واضحا آقای کرزی باوجود ادعاهایش که کمترین کمپاین اتنخاباتی نموده است، بیشترین تبلیغات را نمود واز بیشترین امکانات درین زمینه برخوردار بود و ازین امکانات سود برد. آقای کرزی باوجود انکه خودش بخاطر حفظ جان خود نمیتوانست در مجالس و گردهماییهای مردم در مرکز اشتراک کند و امکانات سفرو حضور در جرگه های مردم در ولایات را با بادیگاردهای امریکائی اش نیزنداشت وحتی جرئت نکرد تا برسم عنعنهء دموکراسیهای انتخاباتی حتی برای یکبارهم حاظر شود تا در یک بحث آزاد انتخاباتی با کاندیدهای دیگر روبروگردد؛ ولی با سوء استفاده از امکانات دولتی تدابیری را اتخاذ کرد و از امکانات گستردهء برخوردار بود که در ذیل برخی از آنها را نام میبریم:

– تغییر و تبدیل والیان و قومندانان صاحب نفوذ محلات و توظیف طرفداران خود بجای انها.

– ایجاد شگاف در میان نیروهای جزب وحدت اسلامی وشورای نظار و جمعیت اسلامی بابرطرف کردن آقای محقق وکنارزدن مارشال فهیم از پست معاونیت ونامنهاد کردن آقایون خلیلی و احمد ضیا مسعود.

– ایجاد کمیسیون به اصطلاح مستقل انتخابات از طرفداران خود.

– تطمیع برخی از روشنفکرنماها با دادن وعده داشتن مقامات دولتی در حکومت آینده و استفاده از آنها در گروپهای تبلیغاتی انتخاباتی خود بخصوص در شمال، غرب و شرق کشور. که درینجالازم نمیدانم از آنها نام ببرم. این عناصر که اکثرآ از مبارزه با جنگسالاری، دموکراسی و داشتن یک حکومت با ثبات ملی حرف میزنند، فراموش میکنند که یک حکومت وابسته و مزدور نه قادر به مبارزه با پدیدهء شوم تفنگ سالاری و جنگ سالاران است، نه دموکراسی آورده میتواند و نه هم میتواند حاکمیت ملی کشور را تمثیل کند. این مبلغین اجاره شده که رهبری شان گردانندگان سرویس های خبری دری و پشتوی بی بی سی اند، مشترکآ با داریکتورهای خود رادیوی بی بی سی، صدای امریکا وبرخی رادیوهای دیگر خارجی را اجاره کرده اند، در طول مدت حاکمیت دولت مؤقت و انتقالی و خاصتا در دورهء آمادگی برای انتخابات به نفع تیم امریکایی(آقای کرزی وشرکا) منظمآ تبلیغ نمودند. حتی در روز برگذاری انتخابات نیز ایشان از طریق بی بی سی صدای خود را بنفع کرزی و امریکاییها و برضد مخالفین کرزی بلند کردند و کوشیدند تا برروی همه جعلکاریها وتخلفات تیم امریکایی حکومت کابل پرده بگذارند وبرعکس سایر کاندیدهای ریاست جمهوری را که مجبور به اعتراض شده بودند به عدم احترام به رآی مردن و تخریب کاری در پروسه انتخابات محکوم میکردند.  شاید بنظر این آقایون دانشمند! جعل رای مردم احترام به آراء مردم و بهترین نمونهء دموکراسی باشد.

– دعوت از رؤسای قبایل به کابل و اعطای دعوتها و هدایا به ایشان از بودجه دولتی. تآثیر این مسئله تا آنجا بود که برخی از رؤسای قبایل مردم خود را تهدید کردند که اگر به کرزی رآی ندهند، خانه های شانرا به آتش میکشند و مال و دارایی شان را تاراج میکنند.

– افتتاح پروژه های نمایشی در عرفهء انتخابات.

– کسب حمایت گستردهء رهبران جهادی، جنگسالاران محلی و عظمت طلبان قومی بعد از انجام مذاکرات و معاملات پنهانی وپشت پرده با انها .

– دست رسی نامحدود به همه وسایل اطلاعات جمعی داخلی ووسایل تبلیغاتی غرب بخصوص رادیوهای بی بی سی و صدای امریکا و تبلیغات بلاوقفه سرویسهای دری و پشتوی این دو رادیو به نفع آقای کرزی.

– حمایت کامل کشورهای غربی و اعطای القاب و جوایز افتخاری ونامعمول به آقای کرزی در پیشاپیش انتخابات. درین راستا باید نقش اساسی تبلیغاتی و سیاسی آقای خلیلزاد(♣♣♣)  نماینده بوش در کابل را نیز اضافه کرد.

همهء این امکانات در حالیست که برخی از کاندیدها حتی امکانات پولی سفر به ولایات و یا اعزام نمایندگان خود به اطراف کشور را نداشتند، چه رسد به مصارف عظیم تبلیغات انتخاباتی.

د- بنیادگرایان اسلامی،عظمتطلبان قومی وتفنگسالاران محلی دریک صف: پُر واضح است که امریکائیها تحت بهانهء مبارزه با  طالبان و بنیادگرایی بر افغانستان هجوم آوردند و به آرزوی دیرنه ء خود مبنی بر تسخیر افغانستان( بعد از شکست بریتانیای کبیر در افغانستان ومنقطه) دست یافتند. طی یکسال اخیر شعار اساسی آقای کرزی مبارزه بر ضد جنگسالاری وبنیادگرایان افراطی بوده است. ولی ما متآسفانه در طول دورهء اول و دوم حکومت آقای کرزی و بالخصوص درعرفهء اتنخابات شاهد عملکردهای صد درصد مخالف به این پالیسی بودیم که در ذیل به برخی ازآنها اشاره میکنیم:

– آقای کرزی وتیم مربوطه اش مذاکرات پشت پرده را با رهبران بنیادگرا و معلوم الحال جهادی به پیش بردند که بعد از توافقات با این رهبران بنیادگرا وسنتی ازقبیل:سیاف، ربانی، محمدی، گیلانی، مجددی،شیخ آصف محسنی و خلیلی همه یکدست از کاندیداتوری آقای کرزی حمایت کردند.

– مذاکرات پنهان با نیروهای حزب اسلامی حکمتیار و طالبان تحت بهانهء دروغین” طالبان میانه رو” پیش برده شد که در نتیجه اکثریت مطلق کادرهای رهبری حزب اسلامی به استثنای شخص گلب الدین حکمتیار بطور دسته جمعی و علنی واکثریت مطلق رهبران طالبان( به اشتثنای ملا محمد عمر) بطور نیمه علنی حمایت خود را از کرزی اعلام داشتند و در یک صف قرار گرفتند. بشمول نمایندگان برجستهء جزب اسلامی و طالبان که در بیرون از کشور وبخصوص ان بخشی از انها که در غرب زندگی داشتند، همه یا طور گروپی و یا طور انفرادی از کاندیداتوری آقای کرزی ابراز حمایت علنی نمودند.

– اکثریت قریب به اتفاق سازمانها وتشکیلاتی که دارای مایه های تفکرات عظمت طلبانه وبرتری خواهانهء قومی بودند وبخش عظیم ایشان با مشوره و هدایت آی اُس آی پاکستان در آن کشور ایجاد گردیده و درین اواخر وارد کشور و ثبت وراجستر قانونی نیز گردیده بودند و در پسوند و یا پیشوند نام هریکی از آنها کلمات”ملی” ویا ” دموکراسی” دیده میشود ولی در حقیقت اکثریت مطلق شان سازمانهای وابسطه به حلقات خارجی و غیر ملی اند و به دموکراسی نیز اعتقاد چندانی ندارند، حمایت علنی خود را از کرزی اعلام داشتند ؛ بشمول حزب معروف ناسیونالیسی و عظمت طلب افغان ملت.

– اکثریت مطق جنگسالاران محلی ، برخی از رهبران قبایل که در کار کشت و قاجاق مواد مخدر دست باز دارند بشمول تفنگسالاران محلی از شمال تا جنوب همه یکدست از آقای کرزی حمایت نمودند. شاید برای آقای کرزی و تیم مربوطه اش که با این افراد و سازمانهای در بلا ذکر شده در تماس اند، صرف مخالفین آقای کرزی یعنی آقایون محقق، دوستم، اسماعیل خان، فهیم و قانونی جنگسالار  و بنیادگرا باشند و دیگران همه دموکراتها!

– شاه مخلوع  محمد ظاهرشاه با وجود آنکه خودش از کرزی حمایت علنی نکرد ولی غیر مستقیم او را بهترین کاندید برای مقام رهبری کشور خواندو این موضع گیری شاه را داماد و پسر عمویش جنرال عبدالولی طور رسمی و علنی اعلان کرد.

 سوال اینجاست که: آیا حکومتی آینده که با چنین ترکیبی تشکیل خواهد شد، میتواند بر ضد تفنگسالاران ، تریاک سالاران و افراطیون مبارزه کند؟ ویک حکومت ملی باشد؟

هـ – رنگ یا نیرنگ؟

 از فریب کاری تا رسوایی: در روز انتخابات و روزهای بعد از آن فریب کاری، جعل کاری و تقلب به اوج خود رسید و تا سرحد رسوایی  بالا رفت. چند ساعتی از شروع انتخابات نگذشته بود که خبر رنگ تقلبی یا پاک شدن رنگ انگشتان رآی دهندگان در سرخط اخبار وسایل اطلاعات جمعی قرار گرفت. این مسئله برای اکثر ناظرین مسایل افغانستان از یکسو جالب و از جانبی هم غیر قابل باور بود. بیاد داریم که حتی سه دهه قبل در جریان انتخابات پارالمانی، با امکانات محدود آنزمان چنین اتفاقاتی رخ نداد ورنگ انگشتان رآی دهندگان حتی تا یک هفته هم پاک نمیشد. چگونه ممکن است در انتخابات کنونی که بیش از یکسال است حکومت انتقالی افغانستان، سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای معتبر بین المللی با امکانات وسیع مالی، تخنیک مدرن و پرسونل مجرب، برای برگذاری آن امادگی میگیرند، چنین اشتباهی رخ دهد؟ واقعیت این است که جناح برسر قدرت حکومت فعلی  با همکاری و مشورهء سفیر امریکا در کابل ودر همکاری تنگاتنگ با کمیسیون مستقل تدویر انتخابات چنین نیرنگ را سازمان دادند تا توجه اذهان عامه، آژانسها خبررسانی وخاصتآ توجه کاندیدان مقام ریاست جمهوری رابه مسئلهء کوچک تقلب در نوعیت رنگ مورد استفاده در جریان رآی گیری جلب کنند تا متوجه فریب کاریها، جعلکاری وتقلب گسترده و سازمان داده شدهء انها نگردند و چنین نیز شد(♣♣♣♣). درین انتخابات امریکائیها و وابستگان افغان شان هم کوزه بودند،هم کوزه گر، هم کوزه فروش وهم خریدار کوزه ، انها هم نظارتگر پروسهء رآیدهی بودند وهم پروسهء تآمین امنیت، انتقال و جابجایی صندوقهای مملو از برگه های رآی و هم مسئول شمارش آرا. همه این اختیارات  و اجرای امور در دست آنها بود و بدست ایشان صورت گرفت. گذشته از ارعاب، تهدید، تخویف وتطمیع تقلبات اشکاری صورت گرفت که در ذیل بخشی از آنها را صرف نام میبریم، چون بحث مفصل در همه این موارد از حوصلهء این مقاله بیرون است:

– توزیع برگه های اضافی رآی برای اشخاص مورد نظرکمیسیون ، در برخی موارد حتی تا صد ورق رآی.

– ناوقت شروع کردن رآی دهی و پیش از وقت بستن حوضه های رآی دهی در انعده حوضه هائیکه مسئولین امور آگاهی داشتند که مردم اکثرآ به کاندیدان مخالف رآی میدهند.

– اخراج  نمایندگان نظارت کنندهء کاندیدان مخالف از برخی حوضه ها.

– اجازه ندادن نمایندگان کاندیدان مخالف در جریان محافظت صندوقهای رآی و انتقال آنها به مراکز شمارش آرء به بهانه کمبود جای و امکانات لوژیستیکی.

– شکستاندن قفلها، باز نمودن صندوقها، کشیدن رآی های حقیقی مردم از صندوقها و جابجاکردن کتلوی صدها هزار رای جعلی به نفع کاندید مشخص.

– سوء استفاده از بیسوادی برخی رآی دهندگان ونشانی کردن رای ایشان به نفع کاندید معینه.

– حذف کردن  ویا قیچی کردن نام برخی از کاندیدها از ورقه های رآی دهی در برخی از حوضه ها.

– توزیع ورقه های راِی دهی به اتباع خارجی .

– تشویق مردم در جریان رآی دهی به دادن رآی به نفع کاندید مورد نظر.

از همه اینها که بگذریم رسواترین نوع تقلب آنست که در برخی ولایات کشور تعداد ورقه های رآی که در صندوقها ریخته شده است بیشتر از نفوس واجد رای دهی در آن محلات است. درینجا ما  نه به تقلب در برگه های رای دهی بلکه به تقلب در تعداد انسانها  مواجه هستیم که این مسئله بالاتر از تقلب و جعلکاری است و آنرامیتوان صرف رسوایی سیاسی خواند که در برخی ولایات کشور فیصدی رآیهای داده شده دوبرابر واجدان شرایط رآی دهی است.

در بالا زیر عنوان ثبت نام رای دهندگان نشان دادیم که تعداد اوراق راِی دهی بمراتب بیشتر از نفوس واجد رای دهی کشور است. حالا با استفاده از ارقام رسمی سال ۱۳۸۱ احصائیهء مرکزی کشور و نتایج شمارش آرای انتخابات کنونی را پیگیری میکنیم. ما تعداد افراد واجد شرایط رآی دهی را ۴۵% مجموع نفوس هر ولایت میپذیریم این در حالیست که در کشوریکه اوسط عمر درآن پایانتر از ۲۰ سال است مجموع افراد بالا از ۱۸ سال حتی ۴۰% نفوس را هم تشکیل داده نمیتواند وباز فرض میکنیم که مردم کشور با یک فیصدی بسیار بلند یعنی ۶۵ تا ۷۰ فیصد در پروسهء  رای دهی اشتراک نموده باشند  یعنی میان ۷۵ تا ۸۰ فیصد مردان و ۵۵ تا ۶۰ فیصد زنان کشور. این در حالی است که از قبل میدانیم که حتی در کشورهای دموکرات و پیشرفتهء دنیا نیز چنین فیصدی بالای اشتراک مردم در پروسهء رآی دهی کمترعملی بوده است. با درنظرداشت مسایل فوق لطفآ به جدول ذیل توجه کنید:

 

 

 

فیصدی  اشتراک  مردم در انتخابات به مقایسهء کُل نفوس ولایت

تــفـــــاوت میان رآی دهندگان حقیقی وکارتها های رآی در صندوقها

تعداد حقیقی افرادیکه باید رآی بدهند. %۶۵ واجدان شرایط رایدهی

مجموع آرا ریخته شده در صندوقهای انتخابات

تعداد افراد واجد شرایط رای دهی ۴۵%نفوس ولایـت

مجموع نفوس ولایت

ولایت

    19,26%

۳۳۱۰۷۸-*

۹۶۹۳۴۵

۶۳۸۲۶۷

۱۴۹۱۳۰۰

۳.۳۱۴۰۰۰

کابل

۵۰,۸۶%

۲۵۵۴۹۲+**

۳۴۵۷۳۵

۶۰۱۲۲۷

۵۳۱۹۰۰

۱.۱۸۲۰۰۰

هرات

۳۵,۲۸%

۵۳۴۲۱+**

۲۵۹۱۵۵

۳۱۲۵۷۶

۳۹۸۷۰۰

۸۸۶۰۰۰

قندهار

۴۴,۷۰%

۱۳۴۲۷۰+**

۲۵۴۱۸۲

۳۸۸۴۵۳

۳۹۱۰۵۰

۸۶۹۰۰۰

بلخ

۴۱,۱۷%

۱۲۹۸۵۸+**

۳۱۸۵۳۲

۴۴۸۳۹۱

۴۹۰۰۵۰

۱.۰۸۹۰۰۰

ننگرهار

۳۷,۶۸%

۲۹۹۹۸+**

۱۰۴۱۳۰

۱۳۴۱۲۸

۱۶۰۲۰۰

۳۵۶۰۰۰

بامیان

۳۳,۷۸%

۳۲۴۱۰+**

۲۰۹۱۳۷

۲۴۱۵۴۷

۳۲۱۷۵۰

۷۱۵۰۰۰

بدخشان

۲۴,۵۱%

۵۳۳۴۱+**

۱۲۴۶۰۵

۱۷۷۹۴۶

 

۷۲۶۰۰۰

پروان وپنجشیر

۶۴,۶۴%

۱۴۶۸۵۱+**

۱۲۱۳۸۷

۲۶۸۲۳۸

۱۸۶۷۵۰

۴۱۵۰۰۰

پکتیا

۶۵,۸۸%

۱۲۸۹۵۵+**

۱۰۲۹۶۰

۲۳۱۹۱۵

۱۵۸۴۰۰

۳۵۲۰۰۰

پکتیکا

۷۲,۰۵%

۱۲۸۳۹۹+**

۸۷۷۵۰

۲۱۶۱۴۹

۱۳۵۰۰۰

۳۰۰۰۰۰

خوست

۲۶,۲۳%

۸۸۱۱-*

۸۵۴۱۰

۷۶۵۹۹

۱۳۱۴۰۰

۲۹۲۰۰۰

لوگر

۳۶,۰۲%

۴۲۴۲۵+**

۱۸۳۳۹۷

۲۲۵۸۲۳

۲۸۲۱۵۰

۶۲۷۰۰۰

ارزگان ودایکندی

۳۹,۶۵%

۴۵۸۶۴+**

۱۲۸۹۹۲

۱۷۴۸۵۶

۱۹۸۴۵۰

۴۴۱۰۰۰

جوزجان

۲۹,۴۶%

۱۶۳۶+**

۲۲۸۷۳۵

۲۳۰۳۷۱

۳۵۱۹۰۰

۷۸۲۰۰۰

فاریاب

۳۸,۴۶

۳۱۱۳۲+**

۹۸۸۶۵

۱۲۹۹۹۷

۱۵۲۱۰۰

۳۳۸۰۰۰

فراه

۳۳,۰۲%

۱۲۱۰۲+**

۹۳۸۹۲

۱۰۵۹۹۴

۱۴۴۴۵۰

۳۲۱۰۰۰

کنرها

۳۰,۲۷%

۲۹۳۹۱+**

۷۹۸۵۲

۸۲۶۲۶

۱۲۲۸۵۰

۲۷۳۰۰۰

لغمان

۳۹,۲۴%

۷۴۹۳۱+**

۲۱۹۳۷۵

۲۹۴۳۰۶

۳۳۷۵۰۰

۷۵۰۰۰۰

تخار

۳۴,۶۳%

۴۴۱۳۷+**

۲۳۹۸۵۰

۲۸۳۹۸۷

۳۶۹۰۰۰

۸۲۰۰۰۰

قندز

۳۹,۴۷%

۷۶۱۷۴+**

۲۱۷۹۱۲

۲۹۴۰۸۶

۳۳۵۲۵۰

۷۴۵۰۰۰

هلمند

۴۹,۶۱%

۱۸۹۵۲۲+**

۲۷۲۳۱۷

۴۶۱۸۳۹

۴۱۸۹۵۰

۹۳۱۰۰۰

غزنی

۵۸,۴۳%

+**۸۷۸۳۷

۸۸۰۴۲۵

۱۷۵۸۸۰

۱۳۵۴۵۰

۳۰۱۰۰۰

بادغیس

۲۸,۹۲%

-*۲۴۹۱

۲۱۷۹۱۲

۲۱۵۴۲۱

۳۳۵۲۵۰

۷۴۵۰۰۰

بغلان

۱۱,۹۷%

۴۴۵۹۱-*

۷۵۴۶۵

۳۰۸۷۴

۱۱۶۱۰۰

۲۵۸۰۰۰

زابل

۳۰,۸۴%

۷۴۶۲+**

۱۳۶۸۹۰

۱۴۴۳۵۲

۲۱۰۶۰۰

۴۶۸۰۰۰

سرپل

۳۰,۹۲%

۶۳۱۶+**

۱۱۰۵۶۵

۱۱۶۸۸۱

۱۷۰۱۰۰

۳۷۸۰۰۰

سمنگان

۴۳,۱۷%

۶۷۵۰۷+**

۱۴۱۸۶۲

۲۰۹۳۶۹

۲۱۸۲۵۰

۴۸۵۰۰۰

غور

۲۷,۶۳%

۵۸۳۹-*

۱۰۵۳۰۰

۹۹۴۶۱

۱۶۲۰۰۰

۳۶۰۰۰۰

کاپیسا

۴۲,۱۰%

۱۴۳۹۲+**

۳۲۷۶۰

۴۷۱۵۲

۵۰۴۰۰

۱۱۲۰۰۰

نورستان

۲۶,۴۲%

۴۲۱۹-*

۴۳۵۸۲

۳۹۳۶۳

۶۷۰۵۰

۱۴۹۰۰۰

نیمروز

۳۰,۹۱%

۶۸۵۲+**

۱۲۰۸۰۲

۱۲۷۶۵۴

۱۸۵۸۵۰

۴۱۳۰۰۰

وردک

 

در اسناد منتشرهء کمسیون مشترک مستقل تنظیم انتخابات تعداد آرای مهاجرین افغان در پاکستان(۵۷۷۷۷۶) تن و تعداد آرای مهاجرین افغان در ایران(۲۴۰۴۱۳) تن نشان داده شده است. هکذا مجموعهء آرای ریخته شده در صندوقهای رای(۸.۱۲۸۹۴۰) رآی ثبت گردیده که از جمله ۴.۴۴۳۰۲۹ رای یعنی ۵۵،۴% آرآ به اقای کرزی تعلق میگیرد.

با اندکی توجه به جدول فوق به مسایلی بر میخوریم که برای هیچ آدم عاقلی قابل باور نیست. درین جدول ولایاتیکه با (-*) نشانی شده اند تعداد رآی دهندگان از تعداد واجدان شرایط رای دهی کمتر است. ولایاتیکه با علامهء(+**) نشانی شده اند، ولایاتی اند که در آنجاها بیشتر از تعداد واجدان شرایط رای دهی در صندوقها رآی انداخته شده است. فیصدیهائیکه با رنگ سرخ نشانی شده ان ولایاتی اند که در انها  راِی داده شده بسیار کمتر از واجدان شرایط رای دهی  با در نظرداشت وضع خوب امنیتی درآن ولایات است. فیصدیهائیکه با رنگ سبز نشانی شده اند  ولایاتی اند که در انها تعداد  اوراق رآی ریخته شده در صندوقها بیشتر از واجدان شرایط رآی دهی  است. در برخی ولایات تعداد برگه های رای شمارشدهء صندوقهای رآی دهی دوبرار(۲۰۰%) نفوس واجد شرایط رآی دهی آن ولایت است. در برخی از ولایات کشور ازجمله هرات، پکتیا، پکتیکا، خوست، غزنی وبادغیس تعداد بسیار بیشتر از واجدان شرایط رای دهی است و کاملآ غیرمنطقی جلوه میکند. مثلآ اگر بپذیریم که مردم در سه ولایت جنوبی کشور  بین ۶۴ تا ۷۲ فیصد ودر ولایت بادغیس بیشتر از ۵۸% رای داده اند، این بدان معنی خواهد بود درین ولایات یا جوانان و کودکان زیر سنین یکروزه تا ۱۸ ساله وجود ندارند و یا آنکه رؤسای قبایل بعوض اطفال خود نیز رآی داده اند. چون در هیچ حالتی ممکن نیست که واجدان شرایط رآی دهی در ولایات کشور ما بیشتر از۴۵ تا ۵۰ فیصد نفوس ولایت مربوطه باشند. آخر احصائیه علم است نه جادوگری!. چنین برخوردی نه تنها تقلب بلکه رسوایی است و اهانت بزرگی است  در حق مردم این ولایات، چون با اینکار مردم ان ولایات در سطح کشور فریب کار و متقلب معرفی میگردند. درحالیکه مردم بیچاره و فقیر آین ولایات ازین دسیسهء حکومتگران در کابل اصلآ اطلاعی ندارند و ازین مسئله سودی هم نمیبرند.

یک رسوایی دیگر درآنجاست که مطابق این جدول فیصدی رآی دهندگان در مناطق آرام کشور بمراتب پائینتر از مناطقی است درآنجاها جنگ جریان دارد وعملا آن مناطق در کنترل طالبان و نیروهای بنیادگرا قرار دارند. چگونه ممکن است که مردم در خوست ۷۲%  ودر کابل مرکز سیاسی ،علمی، فرهنگی و روشنفکری کشور ۱۹% در پروسهء انتخابات شرکت کنند؟ آیا وضع امنیتی کابل و زابل همشکل است که در یکی۱۹% و دیگری ۱۱% مردم در پروسهء رآی دهی شرکت میکنند. آیا مردم کابل دارای آگاهی پائین تر سیاسی نسبت به سایر ولایات کشور اند؟ آیا وضع امنیتی در پروان، کاپیسا، بغلان، سمنگان، سرپل، فاریاب و جوزجان  بدتر از هلمند ، بادغیس، غور، غزنی و پکتیکا است که مردم نتوانستند با فیصدی بالاتر در انتخابات شرکت کنند؟ حقیقت صریح اینست که در جاهائیکه کمیسون تدویر انتخابات امکانات تقلب بیشتر را داشته اند، صندوقها را با رای تقلبی پُر کرده اند ودر جاهائیکه امکانات آنرا نداشته اند رای مردم را چپاول نموده و از صندوقها بیرون ریخته اند. این مسئله بالخصوص در مورد کابل، پروان، کاپیسا، بغلان و فاریاب کاملآ صادق است.

از جدول فوق معلوم میشود که در مجموع ولایات کشور حدود (۱،۹) ملیون رای تقلبی در صندوقها بنفع آقای کرزی ریخته شده است اگر تقلبات در پاکستان و ایران راحد اقل ۵۰% قبول کنیم حدود بیش از دونیم ملیون رآی جعلی بنفع آقای کرزی وارد صندوقها شده است. اگر این رآیهای تقلبی را از مجمع رای آقای کرزی منفی کنیم، مجموع رآی موصوف کمتر از بیست فیصد و یا معادل رآی آقای قانونی میگردد.

یکی دیگر از مسایل خنده آور تعداد رآی ها در پاکستان است. از پاکستان که قرار احصادیه ها در سال جاری تعداد مهاحرین افغان حتی کمتر از مهاجرین افغان در ایران شده است(۵۷۷۷۷۶) رای در صندوقها ریخته میشود و از کابل چهارملیونی به تعداد (۶۳۸۲۶۷) رای. اگر این حقیقت باشد پس باید بپذیریم که پایتخت افغانستان نه شهرکابل بلکه شهر پشاور است!

خلاصه باید گفت که: درین اتنخابات اشکال مختلف جعلکاری و تقلب به اجرا در امد. صندوقها از رای اصلی مردم خالی شد و بجای آن بسته های رای تقلبی در صندوقها ریخته شد. رای  مردم چپاول و غارت شد، برروی دموکراسی انتخاباتی تُف انداخته شد و نتیجتآ دموکراسی وارداتی امریکایی در افغانستان مسخره شد و رنگ باخت.

 

و- چه کسانی دموکراسی انتخاباتی راتهدید کردند؟ “جنگسالاران” داخلی یا دموکراتان امریکایی؟

 

قبل از برگذاری انتخابات تشویش همه ناظرین داخلی و بین المللی متوجه این مسئله بود که “جنگسالاران” و تفنگداران محلی در پروسهء انتخابات مداخله خواهند کرد و نتایج آنرا به نفع خود و یا کاندیدان مورد نظر خود با استفاده از امکانات محلی و بزور تفنگ و ملیشای خود تغییر خواهند داد. ولی حقایق انتخابات عکس این مسئله را به اثبات رسانید. این جنگسالاران” و قومندانان محلی نبودند که مردم را تهدید کردند ویا رآی مردم را جعل کردند، بلکه برعکس این آقایون تکنوکرات و دموکرات برگشته از غرب و امریکا بودند که دموکراسی را به سیلی زدند و با جعل رای مردم اهانت بزرگی را هم در حق اصول بنیادین دموکراسی و هم در حق مردم افغانستان روا داشتند. قابل توجه است که از روی تنایچ انتخابات چنین معلوم میشود که در مناطقی که به اصطلاح حکومت کابل”جنکسالاران” تسلط دارند مثلآ در پنجشیر، تخار، بلخ، بامیان، شرغان، فاریاب، دایکندی، پروان، کاپیسا، سرپل و…انتخابات با بهترین ودموکراتیک ترین شکل آن در سطح کشور برگذار گردیده است و در روز انتخابات هیچ رسانهء همگانی و هیچ مقام ملی و بین المللی از مداخلهء”جنکسالاران” اطلاعی نداد. برعکس بیشترین انواع تقلب و دغلکاری در مناطق تحت ادارهء حکومت مرکزی و توسط نمایندگان همین آقایدن تکنوکرات و دموکرات صورت گرفت.

ز- برگذای امن انتخابات و نقش طالبان: با همه تهدیدهای قبلی طالبان و نیروهای وابسته به حزب اسلامی حکمتیار انتخابات در فضای واقعآ امن برگذار گردید. اگر از یکی دو حادثهء کوچک بگذریم در سرتاسر کشور کدام حادثهء جدی رخ نداد که باعث برهم خوردن جریان رآی دهی گردد. یک جانب مسئله درین رابطه این است که نیروهای امنیتی کشور تدابیر خوب و کارآ برای تامین امنیت انتخابات اتخاذ کرده بودند که تلاش و تدابیر انها قابل ستایش و تقدیر است ولی جانب دیگر مسئله که خیلی شک برانگیز است  اینست که ایا طالبان ونیروهای مخالف حکومت واقعآ انقدر ضعیف بودند که نتوانستد حتی درقرآ دوردست وبخصوص درمناطق پایگاهی شان ازقبیل زابل، هلمند، برخی ولسوالیهای ولایت قندهار، ارزگان، پکتیکاو…نیز نتوانند کوچکترین حادثهء اخلال گرانه را سازماندهی کنند؟ برخی ناظرین سیاسی داخلی و خارجی امور افغانستان را عقیده براین است که این مسئله ناشی از ضعف یا عدم موجودیت طالبان نیست بلکه حکایت از معاملهء پشت پرده میان مقامات  امنیتی پاکستانی، حلقات معین در حکومت کابل که از قبل حامی و مدافع طالبان بوده اند و همین اکنون نیز با آنها روابط تنگاتنگ دارند و مقامات نظامی و امنیتی امریکا که در اصل خالق و ولینعمت طالبان بودند وتا اکنون نیز روابط دوستانهء پشت پردهء انها پابرجاست، میباشد. در غیر آن هیچ عقل سلیم باور نمیکند که طالبانیکه هرروز حادثه میافرینند، گروگان میگیرند و در جنگ رویاروی با نیروهای امنیتی داخلی و خارجی قرار دارند، در روز اتنخابات نتوانند کوچکترین حادثه ایجاد کنند. ویا اینکه نیروهای امنیتی کشور یکباره و معجزه آسا انقدر نیرومند شدند که راه همه پلانها و توطئه های دشمن را بستند. ولله اعلم!

ح- واکنش کاندیدان مقام ریاست جمهوری: هفده تن کاندیدان که از طیف وسیعی از اقوام، مناطق، اقشار و افکار جامعه برخواسته بودند، از اولین روزها رقابتهای انتخاباتی خود را مواجه باحریفی یافتند که از جانب قدرتمند ترین سازمانهای امنیتی منطقه و جهان و ثروتمندترین وپرنفوذترین کشورها و رهبران جهان قدرت و سرمایه حمایت میگردید. این کاندیدان که هرکدام دارای خاستگاه، اعتقادات، برنامه ها و منافع خود بودند، صرف بر سر مسئلهء استعفای آقای کرزی از رآس ادارهء حکومت انتقالی اتفاق داشتند. ایشان با تشکیل” شورای هماهنگی کاندیدان” وطی اعلامیه هایی بارها خواستار استعفای آقای کرزی از مقامش، انحلال و یاایجاد تغییرات در ترکیب کمیسیون مستقل تدویر انتخابات، بتعویق انداختن زمان انتخابات و دعوت از آقای کرزی در مباحثات رودر روی انتخاباتی شدند وکرزی را متهم به سوء استفاده از امکانات و قدرت دولتی نمودند و تهدید نمودند که اگر خواسته های ایشان برآورده نشود انتخابات را تحریم خواهند کرد. ولی از آغاز معلوم بود که نه تهدیدهای آنها جایی را خواهد گرفت و نه امکان آنرا دارند که تصمیم واحدی اتخاذ کنند. انها نتوانستند از میان خود کاندید واحدی را برگزینند و وارد کارزار مبارزهء مشترک با آقای کرزی گردند. شاید ایشان بدان دلبسته بودند که رآی ها را تقسیم کنند تا انتخابات را بدور دوم بکشانند، ولی شاید این را حساب نکرده بودند که مرجعی موجود نیست که بازدوصدملیون دالر برای تدویر دوردوم انتخابات بپردازد و انانیکه برای افغانستان رئیس جمهور تعیین میکنند قبلآ تصمیم خود را گرفته اند واز صندوقهای خالی هم که باشد رئیس جمهور دلخواه خود را بیرون میکشند مسئله را بدور دوم نمیکشانند. این را نیز باید اضافه کرد که یکتعداد ازین کاندیدها در تفاهم با تیم خلیلزاد- کرزی بخاطر گرم کردن بازار انتخابات دارد صحنه شده بودند و برخی نیز دیر وارد کارزار اتنخابات شدند. درین راستا باید تهدیدها و چانه زنی های آقای خلیلزاد با کاندیدان مطرح که دارای خواستگاه قومی و جهادی بودند و نقش چون همیشه منفی رهبران سنتی و بنیادگرای جهادی را نیز نباید از یاد نبرد.

در روز اتنخابات(۱۹ میزان) چند ساعتی نگذشته بود که خبر رنگ تقلبی بیرون برآمد و شورای هماهنگی کاندیدها در یک جلسهء اضطراری اعلامیهء را توسط آقای عبدالستار سیرت اعلام نمودند و خواستار توقف پروسهء رآی دهی ، تعویق آن و حتی تحریم انتخابات شدند. ولی این دیگر خیلی دیربود و به “خینهء بعد از عید” میماند. معلوم است که این کاندیدان محترم از آغاز متوجه پلان گستردهء حریف برای به کرسی نشاندن کاندید مورد نظرش نبودند و به یکی از کوچکترین و پیش پا افتاده ترین تقلبها در جمع ده ها تقلب اساسی چنگ زدند و آنرا بسیارمهم جلوه دادند. حالا به همگان معلوم شده است مسئلهء رنگ تقلبی ترفند و نیرنگی بیش نبوده است. جالب تر از همه آنکه در همان روز انتخابات و روزهای بعد از آن همه وسایل ارتباطات جمعی وطنی و بین المللی را بگونهء سازماندهی کردند که باید بار ملامتی بگردن کاندیدان مخالف انداخته شود وهمه یکصدا تبلیغ کردند که کاندیدان مخالف به شرکت وسیع مردم در انتخابات و انتخاب و ارادهء مردم کشور احترام نگذاشته اند. در حالیکه این تیم خلیلزاد- کرزی بود که شرکت وسیع وارادهء همگانی مردم افغانستان را ارزش ندادند ، رای و ارادهء مردم را جعل کردند و بیحرمتی بزرگ و تاریخی را  در حق مردمیکه تشنهء صلح و دموکراسی هستند روا داشتند.

واقعیت اینست که کاندیدان مخالف که همه از قبل بر شکست خود واقف بودند، با اشتراک خود درین انتخابات، به پروسهء انتخابات و انتخاب دور سوم آقای کرزی مشروعیت بخشیدند.

 

 

 

 

– انتخابات و پیآمدهای آن B

 

 

و- نتایج اتنخابات : مطابق جدول اعلان شده از طرف کمیسیون تدویر انتخابات نتایج انتخابات قرار ذیل است:

 

نتایج اولیه

 

 

قبل از ظهر

٨:۵٢

ساعت

١٣٨٣

میزان

١٣

آخرین معلومات درج شده

مجموع آراى تخمین شده حساب گردیده است

٪١٠٠٫٠

 

%

آرأ

احزاب سیاسى

کاندید

 

٪۵۵٫۴

۴۴۴٣٠٢٩

مستقل

حامد کرزى

٪١۶٫٣

١٣٠۶۵٠٣

حزب نهضت ملی افغانستان

محمد یونس قانونی

٪١١٫٧

٩٣۵٣٢۵

مستقل

حاجی محمد محقق

٪١٠٫٠

٨٠۴٨۶١

مستقل

عبدالرشید دوستم

٪١٫۴

١١٠١۶٠

حزب کنگره ملی افغانستان

عبدالٌطیف پدرام

٪١٫١

٩١۴١۵

مستقل

مسعوده جلال

٪١٫٠

٨٠٠٨١

نهضت همبستگی ملی افغانستان

سید اسحاق گیلانی

٪٠٫٨

۶٠١٩٩

مستقل

احمدشاه احمدزى

٪٠٫۴

٣٠٢٠١

مستقل

عبدالستار سیرت

٪٠٫٣

٢۶٢٢۴

مستقل

همایون شاه آصفی

٪٠٫٣

٢۴٢٣٢

حزب استقلال افغانستان

غلام فاروق نجرابی

٪٠٫٣

٢۴٠۵٧

مستقل

سید عبدالهادی دبیر

٪٠٫٢

١٩٧٢٨

مستقل

عبدالحفیظ منصور

٪٠٫٢

١٨٠٨٢

مستقل

عبدالهادی خلیل زى

٪٠٫٢

١۶٠۵۴

مستقل

میر محمد محفوظ ندایی

٪٠٫٢

١۴٢۴٢

مستقل

محمد ابراهیم رشید

٪٠٫١

١١٧٧٠

مستقل

وکیل منگل

٪٠٫١

٨٣٧٣

مستقل

عبدالحسیب آرین

 

٪١٠٠٫٠

٨٠٢۴۵٣۶

 

اوراق رأى دهى قانونى

 

١٠۴۴٠۴

 

** اوراق رأى دهى غیر قانونى

 

٨١٢٨٩۴٠

 

مجموع اوراق رأى دهى

 

مجموع آراى تخمین شده مساویست به مجموع آراى محلات رأى گیرى که مواصلت نموده جمع آراى محلاتى که تاهنوز نرسیده است *

رأی های غیر قانونی ٪١٫٣ فیصد مجموع رأی ها را

 تشکیل میدهد **

 

از روی این جدول معلوم میشود که محترم حامد کرزی ریس حکومت انتقالی(۵۴,۴%) آراء را نصیب شده اند.محترممحمد یونس قانونی بنمایندگی از حزب نهضت ملی افغانستان (۱۶,۳%)، محترم حاجی محمد محقق (۱۱,۷%)، محترم عبدالرشید دوستم (۱۰,۰%)، محترم عبدالطیف پدرام بنمایندگی از حزب کنگرهء ملی افغانستان(۱,۴%)، محترمه خانم دکتورس مسعوده جلال(۱,۱%)، محترم سید اسحاق گیلانی بنمایندگی از حزب نهضت همبستگی ملی افغانستان(۱,۰%) وسایر کاندیدان کمتر از یک فیصد رآی آورده اند.

اقای کرزی در (۲۱) ولایت بشمول ایران و پاکستان در مقام اول، در(۸) ولایت در مقام دوم، در (۲) ولایت در مقام سوم و در(۳) ولایت یعنی ولایات سمنگان، سرپل و پنجشیر در مقام چهارم قرار دارند . لطفآ به جدول ذیل توجه فرمائید:

 

 فیصدی رای آقای کرزی به اساس ولایات

 

ولایت                               آرا                         فیصدی آرا                  موقعیت در میان کاندیدان

 

ارزگان                          46702                       76,5%                          مقام اول

بادغیس                          105262                     60,7%                         مقام اول

بامیان                            11826                       8,9%                             ”    سوم

بدخشان                          71486                       30,1%                           ”   دوم

بغلان                            73041                       34,6 %                           ”   دوم

بلخ                               114460                     29,8%                            ”   اول

پروان                           32959                       25,8%                             ”   سوم

پکتیا                            221574                     95,9 %                            ”  اول

پکتیکا                          236446                     88,4%                             ”   اول

پنجشیر                         367                           0,8%                               ”  چهارم

تخار                            68181                       23,8%                             ”  دوم

جوزجان                       21412                       12,2%                             ”  دوم

خوست                         207718                     96,3%                             ”  اول

دایکندی                        21394                       13,1%                             ”  دوم

زابل                            26022                       85,8%                             ”  اول

سرپل                           17727                       12,4%                             ”  چهارم

سمنگان                        8600                         7,4%                               ”  چهارم

غزنی                          238371                      52,0%                            ”  اول

غور                            57279                       27,8%                             ”  دوم

                                 90557                        74,7%                             ”  اول

کابل                           332868                      53,0%                             ”  اول

کاپیسا                         36425                        37,0%                             ”  دوم

کندز                          125962                      45,6%                             ”  اول

کندهار                       281025                      91,0%                             ”  اول

کنر                           100075                      94,9%                             ”  اول

لغمان                        72048                         88,0%                             ”  اول

لوگر                         65524                         86,5%                             ”  اول

ننگرهار                    422468                       95,0%                             ”  اول

نورستان                    27024                         57,7%                             ”  اول

نیمروز                      34654                        89,1%                              ”  اول

هرات                        342477                      57,8%                             ”  اول

هلمند                         262940                      90,2%                             ”  اول

وردک                       76537                        60,8 %                               ”  اول

خارج ازکشور:

– ایران                    104996                       44,4%                             مقام اول

– پاکستان                 456664                       80,2%                             مقام اول

 

حالا نتایج این جداول را مختصرآ به بررسی میگیریم:

از روی این جدول چنین معلوم میشود که آقای کرزی در مناطق جنوب، شرق و جنوب غرب کشور از ۸۰ تا۹۶% آرا را نصیب شده است. ثبت چنین فیصدی بلند آرا در میان هژده کاندید، بنفع یک کاندید معین بسیار غیر واقعی، دور از

منطق و حتی مسخره معلوم میشود. آقای کرزی که در دوران حکومت خود نتوانست یکبارهم به این مناطق سفر و بازدید کند ویکی دوباری هم که تصمیم اتخاذ کرد مورد سوء قصد قرار گرفت؛چگونه به یکبارگی چنین محبوب القلوب شد که بیش از (۹۶%) مردم بوی رای دادند؟ چگونه ممکن است مردم مناطق مشرقی و جنوبی با در نظرداشت مخالفتهای قبیلوی ایکه طی چند قرن میان ابدالیها و غلجاییها موجود بوده، بنمایندگان قبیلهء خود یعنی آقایون احمدزی و منگل رآی ندهند و به کرزی رآی دهند؟ ویا مردم مشرقی به آقای گیلانی که خانواده اش طی سالهای متمادی پیروپیشوای مردم بوده اند و خودش نیز طی سالهای جهاد و بعد از آن درآن مناطق حضور داشته، کار و فعالیت سیاسی نموده است، رای ندهند  و همه رای های خود را در صندوق  کرزی صاحب بریزند؟؟ آیا آقای کرزی نامدار تر وبا اعتبارتراز آقایون احمدزی و گیلانی در مناطق جنوبی و مشرقی کشور است؟ 

 

 در حالیکه مردم این مناطق بیشتر از هر منطقهء دیگرکشور پابند ارزشهای قبیلوی، مذهبی و سنتی اند. گذشته از آن آقایون احمدزی و گیلانی از شخصیتهای مشهور دوران جهاد درآن مناطق اند و مردم با آنها از قبل معرفت دارند(♣۵) از( ۰,۲ %) تا( ۶,۱%) ارا را نصیب شوند و آقای کرزی بیش از(۹۶%) آرا را. این مسئله باور نکردنی و غیر منطقی جلوه میکند. همچنان در مناطق قندهار ، ارزگان و هلمند نیز در مقابل آقای کرزی، آقای همایون آصفی از وابستگان خانوادهء سلطنتی، قندهاری الاصل و محمدزایی قرار دارد. آقای اصفی در قندهار، هلمند، زابل و ارزگان از ( ۰,۲%) تا ( ۱,۲%) آرا را نصیب میشود وآقای کرزی الی(  91%) آرا را. حالا سوال درینجاست که این آقای کرزی محبوب القلوب مردم که بیش از(۹۶%) آراء این مناطق را با خود دارد، چگونه نمیتواند در میان مردم خود برود و چرا گروپهای محدود مخالف وی که کمتر از یک فیصد اند کنترل آن مناطق را در دست دارند؟ چرا جنگ برضد حکومت کرزی بیش ازهر جای دیگری در همین مناطق شعله ور است؟ منطقی آنست که اگر کسی ۳۰ تا ۵۰ فیصد آراء را در یک منطقه داشته باشد؛ ان منطقه میتواند منطقهء پایگاهی اش محسوب گردد. میبینیم که در ولایات جوزجان، فاریاب و سرپل که آقای دوستم از(۴۷,۷%) تا (۷۸%) آرا را باخود دارد، مناطق پایگاهی وی محسوب میشوند و یا مناطق بامیان و دایکندی که آقای محقق بالترتیب (  76%) و( ۸۴% ) فیصد آرا را باخود دارد و یا در پنجشیر که آقای قانونی ( ۹۵%) آرا را با خود دارند، مناطق پایگاهی ایشان محسوب میشوند و هیچ نیروی داخلی دیگری از طالب تا غیر طالب یارای رقابت با ایشان را درین مناطق ندارد. در حالیکه آقای کرزی در دو سفر نمایشی خود به قندهار ویک سفر انتخاباتی خود به پکتیا با وجود همه تدابیر شدید امنیتی مورد سوء قصد و حملات راکتی قرار میگیرد.

همچنان مطابق این جدول آقای کرزی از هرات، فراه، بادغیس، نیمروز، بلخ، کندز، تخار، بدخشان، پروان کاپیسا و کابل از (۲۴%) تا (۶۱%) آراء راکسب کرده است. معلوم نیست که چه کسانی، چگونه و با چه انگیزه برای وی رای داده باشند؟ چون درین مناطق همان انگیزهء تبلیغاتی و دروغین حمایت قومی نیز بنفع آقای کرزی وجود ندارد. همان طوریکه آرای آقای کرزی در شرق و جنوب کشور نا موجه است، در غرب و شمال کشور نیز ناموجه و تقلبی بنظر میرسد. چگونه میتوان قبول کرد که شخصیکه در تمام کشور۱۰نفر افغان را پیدا کرده نمیتواند یا به ده تن افغان اعتماد کرده نمیتواند تا محافظتش کنند وبرای امنیت خود سربازان امریکایی را استخدام میکند، بدین پیمانه از اعتماد مردم برخوردار باشد و رآی بیاورد؟

 اگر یک رآی گیری واقعآ منصفانه میبود، شاید آرای آقای کرزی چیزی معادل آرای آقای آرین میبود، نه بیشتر از آن. در کودکی از افسانه گویان شنیده بودم که” زمانیکه شاه میمرد و از او ورثهء دیگری نمیماند، مردم در یک محل جمع میگردیدند و باز شاهی ر ا به پرواز در میاوردند؛ این باز بر سر یا شانهء هرکسی که مینشست، پادشاه میشد و باری این باز بر سر یک کله پز نشست و پادشاه شد.”  بر تخت نشستن آقای کرزی را درین سه بار بهیچگونهء دیگری نمیتوان تفسیر کرد، جز آنکه پذیرفت که از طالع بلندش “باز شاهی!” بر سرش نشسته است.

کمیسیون نامستقل تدارک و تدویر انتخابات با داشتن پلان از قبل تصویب شده نتایج انتخابات را بسیار زیرکانه و ماهرانه رقم زده اند و کوشیده اند تا با در نظرداشت ترکیب قومی و مذهبی کشور آقای کرزی را در مناطق پشتون نشین و مناطقیکه از انجاها کاندیداتور محلی وجود نداشته است، در صدر جدول و در سایر مناطق در رده های دوم و سوم قرار داده اند، تا جعل کاری شان حقیقت جلوه کند.

 

ز- برندگان انتخابات: حقیقت مسلم اینست که برندهء اصلی این انتخابات مردم رنج کشیده و مصیبت دیدهء افغانستان اند که سالها جنگ خانمانسوز و بیهوده قدرت طلبان داخلی را تحمل کرده اند و حدود یک قرن است که جفای مداخلات بیگانگان را میکشند ولی همیشه استوار و پایدار چون کوه هندوکش در مقابل هر تجاوز و تجاوزگر میایستند و اینبار در اولین انتخابات برای تعیین زعامت کشور با شرکت بینظیر خود ثابت کردند که هم دلیر مردان و شیر زنان میدان نبرد و پیکار اند و هم شکیبا زنان و مردان صحنهء صلح، سیاست و انتخابات. ایشان با این اقدام خود هم سیاستگران داخلی و هم تجاوزگران بیگانه را به حیرت انداختند و تثبیت نمودند که حاکمیت بر کشور حق بلا منازع مردم کشور است. و اما باز هم در میان کاندیداتوران:

– آقای حامد کرزی : او متولد ولایت قندهار است و گفته میشود که درهند تا درجهء لیسانس تحصیل نموده است. او در گذشته از جملهء مجاهدین جبههء نجات اسلامی مربوط به آقای پروفیسور مجددی بوده است. در ابتدای حکومت اسلامی بحیث معاون سوم وزارت امور خارجه توظیف گردید و اما در زمان جنگهای تنظیمی و راکت پرانیهای گلب الدین حکمتیار وظیفه و کابل را ترک گفت و دوباره به پشاور رفت. در ایجاد جنبش طالبان با استخبارات امریکا و پاکستان همکاری کرد و از جملهء مشاورین ارشد طالبان بود. بعدآ منحیث سفیر غیر رسمی طالبان به امریکا سفر کرد و روابط طالبان را با مقامات امریکایی تامین مینمود. بعدا در خدمت شرکت نفتی یونیکال درآمد. منحیث مشاور این شرکت با آقای خلیلزاد که او از قبل مشاور این شرکت بود، اَشنا و مشترکا کار با یونیکال و طالبان راپیش بردند. بعد از حادثهء تروریستی و خونین یازدهم سپتامبر و تغییر سیاست امریکا در رابطه به طالبان قرار بران بود تا قومندان عبدالحق یکی از سرگروپان حزب اسلامی مولوی خالص( قومندان امنیهء کابل در اولین روزهای حکومت اسلامی) را بقدرت برسانند. موصوف در اولین روزهای ورودش بکشور توسط طالبان دستگیر و اعدام گردید. ازین ببعد است که طالع آقای کرزی گُل میکند و تا امروز و احراز مقام ریاست جمهوری کشور رسانیده میشود.

از روی نتایج اعلان شدهء انتخابات او در صدر جدول قرار دارد و برندهء انتخابات است و برای پنج سال آینده رئیس جمهور کشور خواهد بود. ولی حقیقت قضیه این است که او بازندهء اصلی این انتخابات است و در تاریخ کشور نامش در لست سیاه شاهان ، امیران و رهبران دروغین کشور که در پیشاپیش نیروهای اجنبی وارد کشور گردیدند و حاکمیت ملی کشور را بخاطر کسب قدرت کذایی و مؤقتی معامله کردند، ثبت خواهد گردید. این مهاجمین امریکایی خواهند بود که از انتخاب وی به این مقام سود خواهند برد و کشورما را به پایگاه همیشگی نظامی و مرکزتجاوزگریهای خود در منطقه تبدیل خواهند کرد. ولی آقای کرزی از پنج سال حکومت آیندهء خود سودی نخواهد برد و از چهاردیواری ارگ و محاصرهء سربازان امریکایی بیرون برآمده نخواهد توانست و اگر جرئت کند و باری از ارگ بیرون شود ودر میان مردم با بادیگاردهای امریکائی اش برود به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که قبلآ در قندهار و پکتیا گردیده بود، چون این کاملآ ثابت شده است که مردم افغانستان اگر مجبور شوند هر مشقتی را تحمل خواهند کرد ولی هرگز لکهء ننگ مزدوری بیگانگان را نخواهند پذیزفت..

کرزی در پنج سال آینده زندانی یی بیش نخواهد بود.

 

– آقای محمد یونس قانونی : درین انتخابات آقای قانونی (۱۶,۳%) آراء را بدست آورده اند و درمقام دوم قرار دارند. موصوف درهفت ولایت( ولایات پنجشیر، پروان، کاپیسا، بغلان،  بدخشان، سمنگان و غور) در مقام اول قرار دارد.

آقای قانونی که در پنجشیربدنیا آمده وقرار معلوم تحصیلات خود را در دانشکدهء شرعیات تا درجهء لیسانس اکمال نموده است؛از شخصیتهای مشهور جبههء مقاومت ضد طالبان و از یاران دیرین شهید احمدشاه مسعود رهبر مقاومت ملی علیه طالبان- القاعده و ملیشای پاکستانی است. او از طیف روشنفکران میانه رو دینی و جهاداست. موصوف انسان متواضع و حلیم وصاحب نظر و استدلال بوده و سخن ور خوبی نیز هست. شاید از جمله نقایص جدی وی عدم قاطعیت در تصمیم گیریها وکمتر دلیر بودن وی باشد. او در زمان حکومت اسلامی ریاست امور سیاسی اردو و بعضآ سرپرستی وزارت دفاع و بعدآ بحیث وزیر داخله ایفای وظیفه کرد. او دو کانفرانس روشنفکران مهاجر کشور را( یکی در زمان حیات مسعود و دیگری بعد از شهادت مسعود) در لندن در سالهای قبل دایر و رهبری کرد و در اکثر مذاکرات بنمایندگی از حکومت اسلامی شرکت کرد.

در مذاکرات بن هیئت جبههء متحد را رهبری میکرد، درین مذاکرات او واقعآ از خود ضعف نشان داد و نتوانست از موضع قوی ایکه جبههء متحد در آنزمان برخوردار بود بهره برداری درست ( اگر ضعف قانونی در کنفرانس بن نمیبود شاید کشور امروز زعیم مناسبتر و شایسته تری میداشت) کند و بیشتر بمنافع قومی- منطقوی و گروپی خود لغزید و یادر اثر یک معامله و یا شایدهم درک نادرست از حقایق پشت پرده و ندیدن آینده، یک حکومت شناخته شدهء بین المللی را به سه کرسی مؤقتی( وزارت دفاع، داخله و خارجه) برای خود و دوستان پنجشیری- شورای نظاری اش معامله کرد. با آین برخورد وی عملآ سایر همپیمانان جبههء متحد در تقابل با شورای نظار و جمعیت اسلامی قرار گرفتند و کذا به بی باورییها، مخالفتها و مخاصمتها را درون خود جمعیت نیز دامن زد. در جریان لویه جرگهء اضطراری وی قاطعانه از کرزی حمایت کرد و به امید انتساب شدنش منحیث صدراعظم کشور، داوطلبانه و طی یک صحبت وژست سیاسی از مقام خود منحیث وزیر داخله استعفا داد. ولی قراریکه بعدآ معلوم شد، فریب حریف را خورده بود ومقام صدارت اصلآ از سیستم حذف گردید و بعد از چانه بازیهای زیاد در پست وزیر معارف تقرر حاصل کرد.

او درزمان تدارک مسودهء قانون اساسی از مدافعین سرسخت سیستم جمهوری ریاستی با مرجع قدرت دوگانه( رئیس جمهور و صدراعظم- مشابه به سیستم فرانسه) بود ولی در جریان لویه جرگهء قانون اساسی باوجود آنکه کتلهء عظیمی از روشنفکران جهادی و غیرجهادی از سیستم پارالمانی حمایت میکردند و جبههء مخالف را بنام “جبههء عدالت” در مقابل تیم کرزی ساختند، آقای قانونی موضع گیری صریح نکرد و در اوج مبارزات در لویه جرگه به بهانهء سفر رسمی به ایران خود را از کارزار مبارزات در لویه جرگه کناره ساخت.

او تا آخرین روزهای تدویر اتنخابات از کرزی و شرکایش تحت عنوان”منافع ملی” و “حکومت وحدت ملی” دفاع کرد، ولی زمانیکه کرزی به هدایت امریکا تصمیم گرفت آقای مارشال فهیم را از مقام معاونیت در حکومت بعدی اش کنار زند، به یکبارگی وغیر مترقبه آقای قانونی وارد عرصهء مبارزات انتخاباتی شد. جالب اینجاست که هم آقای قانونی خود را بمقام ریاست جمهوری بنمایندگی از حزب جدیدالتآسیس” نهضت ملی” کاندید نمود و هم آقای احمد ضیا مسعود برادر شهید احمد شاه مسعود و داماد استاد برهان الدین ربانی که از رهبران آن نهضت بشمار میرود، معاونیت کرزی را پذیرفت و آقای احمد ولی مسعود رئیس این حزب نیز در آخرین دقایق به جمع سایر رهبران جهادی پیوست و از کاندیداتوری آقای کرزی حمایت کرد (♣۶). این مسئله در آینده مسلمآ عوارض خود را خواهد داشت و احتمال آن وجود دارد که یا بایدآقای قانونی از ادعاهای خود بگذرد و یا آن حزب را ترک گفته و دست به ساختن سازمان سیاسی جدیدی بزند.

 آقای قانونی با وجود آنکه دیر واردکارزار انتخاباتی شد، ولی توانست نتایج خوبی را در انتخابات بدست آرد؛ باوجود آنکه بنظر اکثر ناظرین سیاسی بیشترین تقلب و مفقودی آرا در مناطقی صورت گرفته است که احتمال بردن رآی بیشتر توسط آقای قانونی متصور بود. بهر صورت آقای قانونی را که یکی از شخصیتهای نیکنام جهادی است، میتوان یکی از برندگان این انتخابات شمار کرد و شاید در آینده بتواند نقش بهتری ایفا کند، به شرط آنکه از بی تصمیمی، دودلی و عدم قاطعیت که از مشخصات وی در سالهای اخیر بوده اند، گذر کند وباز پایش نه لنگد! 

 

– آقای الحاج حاجی محمد محقق : آقای محقق زادهء هزاره جات واز قوم برادر هزارهء کشور است. موصوف دارای تحصیلات رسمی نیست ولی مرد بافهم، متهور و مصمم است.او یکی از  رهبران سابق حزب وحدت اسلامی افغانستان تحت رهبری شهید عبدالعلی مزاری و از فرماندهان ارشد جبههء متحد ضد طالبان بود. در حکومت متواری استاد ربانی مدتی سمت وزیر امور داخله را داشت و بعد از کنفرانس بن در حکومات مؤقت و انتقالی مقام وزارت پلانگذاری را در اختیار داشت. چند ماه قبل از انتخابات با تیم آقای کرزی کنار آمده نتوانست و از سمت خود سبکدوش گردید. او درین انتخابات منحیث کاندید مستقل شرکت کرد و با وجود تقلبات صریح در پروسهء رآیدهی درمراکز نفوذ وی (۹۳۵۳۲۵) رای یعنی(۱۱,۷%) آراء را بدست آورد و در مقام سوم در لست کاندیدها قرار گرفت.او در ولایات هزاره نشین کشور بامیان و دایکندی در مقام اول قرار گرفت. (♣۷)

نفس این مسئله که آقای محقق جرئت کرد خود را برای احراز مقام ریاست جمهوری کشور کاندید نماید، عمل متهورانه و بینظیر در تاریخ سیاسی معاصر کشور است. او با این حرکت خود به میراثی بودن و قومی بودن زعامت کشور خط بطلان کشید و نشان داد که هزاره ها نیز اتباع مساوی الحقوق کشور اند که بذات خود موفقیت بسیار بزرگی است. در تاریخ بسیار دیده شده که یک عمل ویا یک شعار متهورانه سرنوشت شخصیتها را تعیین کرده است. همچنانیکه یک شعار متهورانهء شهید مزاری او رابرای همیشه رهبر هزاره ساخت، این عملکرد محقق نیز میتواند چنین نتیجهء را بار آرد. کذا او در جمع کاندیدان صاحب مدونترین برنامه بود.

او را میتوان یکی از برندگان اصلی این انتخابات شمرد. اگر بدینگونه پیش رود احتمال آن وجود دارد که در آینده به دست آوردهای بیشتری نایل آید.

 

– آقای جنرال عبدالرشید دوستم: آقای دوستم متولد ولایت شبرغان و از قوم برادر ازبک است. او درین انتخابات با کسب(۸۰۴۸۶۱) یا(۱۰%) آرا، جای سوم را در ردهء کاندیدان احراز کرد. او که در اغاز کارگر شرکت نفت و گاز شبرغان بود و صرف از تعلیمات مکتب ابتدائیه برخوردار است، در زمان رژیم کارمل به نیروهای امنیتی جذب گردید و بعدآ با استعداد و شایستگی ایکه از خود نشان داد تا رتبهء تورن جنرالی و در زمان حکوم اسلامی بنا بفرمان پروفیسور مجددی برتبهء دگر جنرالی نایل شد.

دوستم در زمان حاکمیت دکتور نجیب الله با وی در مخالفت افتید و یکجا با شهید جنرال مومن و سید منصور نادری برعلیه حکومت وقت در شمال کشور قیام نمود و در سقوط رژیم آنوقت و پیروزی حکومت اسلامی نقش اساسی بازی کرد و بعدا جنبش ملی- اسلامی را تآسیس کرد که تا اکنون در رآس آن قرار دارد. او بارها با مسعود، حکمتیار، مزاری و دیگران ائتلاف کرد وباز در ضدیت قرار گرفت. در زمان حکومت اسلامی  طالبان مزار شریف را در اثر معامله با جنرال عبدالملک و دیگران دوبار از تصرف جنرال دوستم خارج نمودند. او درهربار به ازبکستان و از آنجا به ترکیه رفت.

 بعد از حادثهء یازدهم سپتامبر و هجوم سربازان امریکایی به افغانستان، او در پیشاپیش نیروهای امریکایی در حمله به طالبان و شکست آنها پیشگام شد. بعد از تسلط تیم آقای کرزی برکابل بعنوان”جنگسالار”همیشه مورد توجه و سرزنش بوده است. او که با در نظرداشت انقطابات قومی کنونی کشور در میان قوم خویش(ازبکها و ترکمنها) نفوذ قابل توجهی دارد، در شمال کشور اکثریت رآی ازبکها و ترکمنها را بدست آورد. او در سه ولایت جورجان، فاریاب و تخار در مقام اول قرار دارد.  سوال درینجاست که آیا حکومت آینده از لحاظ حقوقی این حق را خواهد داشت تا موصوف را که مطابق ارقام رسمی نشر شده  از حدود یک ملیون اتباع کشور نمایندگی میکند بازهم جنگسالار بنامد؟ آیا چنگ سالار نامیدن دوستم، محقق و قانونی بمعنای جنگسالار نامیدن حدود نیم نفوس کشور نیست؟

 بنظر من آقای دوستم یکی از برندگان  اصلی این انتخابات است. او تثبیت کرد که به زور تفنگ در مناطق پایگاهی خود حکومت نمیکند، بلکه مردمش واقعآ در پهلویش ایستاده اند با وجود سابقهء قبلی اش و باوجود آنکه از طرح اولی اش مبنی بر نظام فدرالی ظریفانه عقب نشینی کرد.

او با کاندیداتوری خود نتنها مردم برادر ازبک را وارد صحنهء حقیقی سیاسی کشور ساخت، بلکه کلمات تبلیغاتی “جنگ سالار”، “ملیشه ها” و”بقایای رژیم کمونیستی” را نیز بی اعتبار کرد.(♣۸)

اینکه ایندهء او بکجا خواهد انجامید، به درایت، موضع گیری و هوشیاری خودش مربوط است که همین موضع خود را حفظ میکند یا باز هم در اثر یک معاملهء دیگری تغییر جهت میدهد.

 

– آقای عبدالطیف پدرام : در جدول انتخابات آقای پدرام باکسب(۱۱۰۱۶۰) رآی یا(۱,۴%) آرا جای پنجم را گرفته است. او خود را به نمایندگی از حزب “کنگرهء ملی افغانستان”  کاندید نموده بود. او جوانی است خوش سیما، آراسته، خوشکلام ، سخنور، صاحب قلم ومتهور.

آقای پدرام در ولسوالی درواز ولایت بدخشان تولد شده و قرار معلوم جوانترین کاندید مقام ریاست جمهوری کشور اند. اویکی از جمله نویسندگان، شاعران و مفسرین سیاسی جوان کشور محسوب میشود. او صاحب چندین مجموعهء شعری چاپ شده وده ها مقالهء ادبی، فلسفی و سیاسی میباشد. او که در حال کنونی یکی از جمله مهاجرین سیاسی در پاریس است، چند سال قبل موفق به دریافت جایزهء بین المللی(همیت- هلمن) در میان نویسندگان جوان جهان گردید. اودرحال کنونی مصروف امادگی برای دفاع از تزس دکتورای خود در دانشگاه سوربون  پاریس در فلسفه(اسلام شناسی) است. موصوف دارای سمتگیری و سابقهء چپ بوده و قرار معلوم از نوجوانی به سیاست روی آورده و از چمله شاگردان و پیروان شهید محمد طاهر بدخشی است. بر اساس قول برخی از نزدیکانش بعد ازدوپارچه شدن سازمان بدخشی( محفل انتظار) به هیچ یکی از دو گروپ ان نپیوسته و فعالیت مستقلانه داشته است.

پدرام در نوامبر سال ۲۰۰۱همراه با جمعی از جوانان همفکرش مقیم کشورهای اروپایی طی یک گردهمآیی نسبتآ بزرگِ در شهر انتورپن بلجیم “حرکت بسوی کنگرهء ملی افغانستان” و بعدآ”کنگرهء ملی افغانستان” را پیریزی کرد وفعلآ رهبری شورای انسجام آن حزب را بعهده دارد.

پدرام در زمان حاکمیت  ترکی- امین به ایران فرار کرد و بعد از سقوط امین دوباره بوطن برگشت و ازین ببعد به فعالیتهای ژورنالیستی و فرهنگی روی آورد وتا حد معاون روزنامهء”حقیقت انقلاب ثور” بالا رفت. در زمان مرحوم دکتور نجیب الله کابل را ترک گفت وبه جبههء مقاومت تحت فرماندهی شهید احمدشاه مسعود در پنچشیر پیوست و مسئولیت امور فرهنگی شورای نظار را بعهده گرفت. بعدآ ازآنجا به ایران رفت و بالاخره سرنوشتش به فرانسه رسید.

آقای پدرام را باید یکی از برندگان اصلی این انتخابات بشمار آورد؛ زیرا بعد از تسلط حکومات جهادی و بخصوص رژیم قرون وسطایی طالبان یآس و سرپیچه گی عمیقی در میان همه روشنفکران کشور بالخصوص آنانیکه پیشینهء

چپ دموکراتیک داشتند، مستولی گردیده بود. آقای پدرام که شاید درین اقدامش کسب شهرت نیزبرایش مطرح بوده باشد، گام بلند و متهورانهء برداشت و از اولین کاندیداتورانی بود که در مقابل کرزی ایستاد. در جریان کمپاین انتخاباتی متهورانه قضایا ومسایلی را مطرح و بیان کرد که تا حال با این صراحت گفته نشده بود؛ از قبیل تساوی کامل حقوق زنان با مردان، مسئلهء ناتمام وحدت ملی و تشکیل ملت واحد در کشور، مسئلهء زبان رسمی و زبانهای ملی کشور، مسئلهء پایان قانونمند حضورنیروهای نظامی ایالات متحده در افغانستان، مسئلهء پایان به مخالفتها میان افغانستان و پاکستان بر سر خط دیورند و حل کامل این قضیه از طریق مراجعه به آرای مردم و یا نمایندگان انتخابی مردم، حل مسئلهء ملی با تحقق سیستم ادارهء فدرالی، آوردن تغییرات اساسی در قانون اساسی و تثبیت نظام جمهوری پارلمانی در آینده از طریق مبارزات مسالمت آمیزو با رای مردم و مسایل غوغابر انگیز دیگری از قبیل حق طلاق و قابل بحث بودن تآمین عدالت در تعدد زوجات در شرایط افغانستان و غیره….

آقای پدرام از آغاز ورودش به کابل و شروع کمپاین انتخاباتی مورد حسادت و حملات رهبران سنتی و بنیادگرای جهادی قرارگرفت و مسئله تا آنجایی رسید که آقای سیاف یکی از بنیادگراترین رهبران جهادی طی اعلامیه ای او را مرتد و بیدین خواند و آقای شینواری رئیس ستره محکمه(دیوان عالی) افغانستان  که یکی از چهره های مشهور بنیادگرا است،او را متهم به نقض ارزشهای اسلامی کرد وطی فیصله و نامهء رسمی از مقامات کشور خواست تا کاندیداتوری پدرام را باطل نموده واو را به محاکمهء قضایی بکشانند.(♣۹)

با اینهمه تهدیدات و سنگ اندازیها در راه او، پدرام توانست در مدت کوتاه سه، چهار ماهه فعالیت سیاسی علنی در داخل کشور طیف وسیعی از جوانان و روشنفکران کشور را بدور خود و حزبش کنگرهء ملی افغانستان جمع نماید. اگر از چهار نفر اول آقایون کرزی، قانونی، محقق و دوستم که هرکدام با تفاوتهایی دارای سابقهءقدرت سیاسی، پشتیبانی خارجی، خاستگاه معین قومی و امکانات وسیع مالی برخوردار اند، بگذریم؛ آقای پدرام در جمع(۱۴) کاندید باقیمانده در مقام اول قرار دارد.

معلوم است که برای آقای پدرام غیر از روشنفکران ( آنهم روشنفکرانیکه دارای موضع گیری دموکراتیک و عدالت خواهانه هستند) کشور، نه تفنگسالاران رآی داده اند و نه بنیادگرایان و نه رؤسای قبایل و َمِلکان و خوانین محلی و نه هم مردم عادی به امر این خوانین و رؤسای قبایل مربوطهء شان. همه کسانیکه برای آقای پدرام رآی داده اند آگاهانه برای او، برنامه و حزبش رآی داده اند. با درک این مسئله باید پذیرفت که در شرایط کنونی کشور مااین کار و دست اورد  کوچکی نیست و برای یک حزب تازه تآسیس داشتن (۱۱۰۱۶۰) عضو وهواخواه و کم یا بیش از همه ولایات کشور میتواند پیروزی بزرگی بشمار آید.

من بدون هیچ گونه حُب و بُغضی بخود حق میدهم تا این پیروزی را به آقای لطیف پدرام و حزب مربوطه اش (کنگرهء ملی افغانستان) تبریک بگویم و او را یکی از برندگان  اصلی واساسی این انتخابات حساب کنم.

– خانم مسعوده جلال: دکتورس مسعوده جلال با کسب(۹۱۴۱۵) رای یا (۱,۱%) آرا در مقام ششم قرار دارند. او متولد ولایت کاپیسا و بدخشانی الاصل است. تحصیلات عالی خود را در دانشکده طب دانشگاه کابل به پایان رسانیده است وفعلا کارمند مؤسسات ملل متحد در کابل است.ا و یک خانم خوش سیما، خوشکلام ، صمیمی وبا اراده است.

 موصوف یگانه کاندید زن در قطار هژده کاندیداتوران مقام ریاست جمهوری کشور بود. او نتنها اولین شخصیتی بود که با کاندید کردن خود در لویه جرگهء اضطراری در برابر کرزی قرار گرفت، بلکه در تاریخ کشور اولین زنی است که خود را برای زعامت کشور کاندید میکند. خانم جلال سابقهء سیاسی ندارد و قراریکه دیده میشود به سنتها و ارزش های ملی و دینی کشور احترام و پایبندی عمیق دارد. همسر خانم جلال آقای پروفیسور فیض الله جلال استاد دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل و از فعالین سیاسی دارای موضعگیری چپ در گذشته بوده است.

خانم جلال با کاندیداتوری متهورانهء خود بمقام ریاست جمهوری کشور ضابطه های خشک قبیلوی و مرد سالارانهء جامعهء افغانی را به چالش گرفت ودر جریان کمپاین انتخاباتی نیز با تدبیر و تآمل و با موفقیت به بهترین صورت چهرهء واقعی زن متمدن و معاصر افغان را به نمایش گذاشت. گذشته از اینکه نفس کاندید شدن خانم جلال موفقیت بزرگی برای خودش وجامعهء زنان افغانستان است؛آوردن بیش از نودهزار رآی در جامعهء سنتی، قبیلوی و مرد سالار افغانستان که بیش از یکونیم دهه حاکمیت بنیادگرایان جهادی و طالبانی را گذشتانده موفقیت بزرگی است.

او را با اطمینان میتوان در ردیف برندگان اصلی وواقعی این انتخابات قرار داد.

– اقای سید اسحق گیلانی : ایشان درین انتخابات خود را بنمایندگی ازحزب نهضت همبستگی ملی افغانستان کاندید نمود و با کسب (۸۰۰۸۱) رآی یا(۱%) مجموع آرا در ردیف هفتم  جدول انتخابات قرار گرفتند. او متولد کابل و از مردمان شرق کشور و دارای تحصیلات عالی میباشد وآدم خوشسیما، صمیمی و خوشکلام است. موصوف به خانوادهء روحانی “گیلانی”ها مربوط است که بیشتر در مناطق شرقی و جنوبی کشور مریدان،پیروان و نفوذ دارند. آقای گیلانی یک روشنفکر دینی با نظریات معتدل و مدرن است. او در زمان جهاد در جبههء نجات اسلامی تحت رهبری پیر سید احمد گیلانی جهاد نمود و در سالهای اخیر فعالیتهای گستردهء در پاکستان بنفع جامعهء مدنی انجام داد و سرانجام نهضت همبستگی ملی افغانستان را تآسیس کرد. با در نظرداشت نفوذ معنوی خانوادهء موصوف و نظریات معتدل خود وی، او را قادر میساخت تا بحیث یک شخصیت ملی و اسلامی میانه رو درخشش خوبی در آینده داشته باشد، ولی موصوف در آخرین دقایق ازکاندیداتوری آقای کرزی حمایت کرد و بدینوسیله شخصیت بعدی خود وآیندهء سازمان مربوطه اش را به سوال جدی مواجه کرد. او که میتوانست در صف برندگان اصلی این انتخابات باشد، با چرخش خود بجانب کرزی به صف بازندگان پیوست.

 

از جمله سایر کاندیدان آقای عبدالحفیظ منصور با وجود آنکه باکسب(۰,۲%) آرا در مقام سیزدهم قرار دارد ولی شخصیت قابل توجه است. او از روشنفکران جهادی مربوط جمعیت اسلامی و از باشندگان ولایت پنچشیر است و شخصی است صاحبنظر، مستدل، متدین و متهور. کاندیداتوری مستقلانهء او بمقام ریاست جمهوری چالش بزرگی در برابر رهبری رهبران سنتی جهاد است . او در تمام دوران جهاد و بعد از آن از چهره های منتقد و صریح الکلام جهادی بوده است. اوکه ازرهبران قدمهء دوم و جوان مجاهدین بحساب میرود، در جریان لویه جرگهء قانون اساسی با موضع گیری صریح و قاطعش بنفع نظام پارلمانی در مخالفت با تیم تمامیت خواهان قرار گرفت و در جریان این لویه جرگه توانست بخش عظیمی از نمایندگان لویه جرگه را بدور خود جمع کند که برخی از آنها بعدتر جبههء عدالت ملی را ساختند. در ین انتخابات مطابق نتایج  اعلان شدهأ رسمی(۱۹۷۲۸) تن بوی رای داده اند که مسلمآ اکثریت مطلق رآی دهندگان وی را روشنفکران صاحب نظر جهادی تشکیل میدهند که مسلمآ چنین کتلهء افراد مجاهد و صاحب فکر نیروی کمی نیست.اوهمین اکنون سردبیر جریدهء پیام مجاهد است.

 

درین انتخابات توقع میرفت تا آقایون احمدشاه احمدزی، عبدالستار سیرت و همایونشاه آصفی ریکارد خوبی داشته باشند، به نتایج چندانی دست نیافتند. اقای احمدزی باهمه سوابق جهادی و مصارف عظیم تبلیغاتی اش در جریان انتخابات (۰,۸%) آرا را بدست آورد وآقای  سیرت وزیر عدلیه زمان شاه، سخنگو ونمایندهء محمد ظاهرشاه و آقایآصفی از نزدیکان خانوادهء شاه صرف توانستند(۰,۴%) و(۰,۳%) آرا را نصیب شوند. این شاید بدان معنا باشد که نه وابستگی به بنیادگرایی اسلامی ان چسپش دیروزی را در جامعهء امروزی افغانستان دارد و نه شاه و خانوادهء شاهی آن نفوذ قبلی را در کشور.

 

ح – موضع گیری برخی دیگراز شخصیتهای مؤثر:

 

– رهبران جهادی: همه رهبران جهادی آقایون سیاف، ربانی، مجددی، گیلانی، محسنی، محمدی و خلیلی یکدست از کاندیداتوری آقای کرزی حمایت کردند. بنظر اکثر آگاهان سیاسی حمایت ایشان از آقای کرزی نه بخاطر رضائیت انها از عملکردهای دو دورهء حکومت کرزی و نه ناشی از اعتماد ایشان در آینده بدان حکومت است. باوجود آنکه همه ایشان معاملات پشت پرده را با تیم کرزی پیش بردند و وعده هایی نیز دریافت کردند، ولی هیچ یکی ازین رهبران اعتماد به تحقق آن وعده ها ندارند و قدر مسلم اینست که اگر آقای کرزی بخواهد یک گام هم بنفع صلح و دموکراسی در کشور بردارد، بصورت طبعی و قطعی مخالف منافع رهبران سنتی جهادی خواهد بود. ولی دلیل اساسی ایکه انها از کرزی حمایت نمودند در چند نکته نهفته است:

– جلوگیری از نفوذ چهره های غیر جهادی.

– بی اعتبار ساختن روشنفکران و رهبران نسل نو مجاهدین که رهبری انها را به چالش گرفته اند و دیگر حاظر به پذیرش رهبری این رهبران سنتی و بنیادگرا نیستند.

– وابستگی قبلی و فعلی ایشان به سازمانهای امنیتی پاکستان، کشورهای منطقه و ایلات متحدهء امریکا.

– داشتن مالکیتهای بزرگ غیرمنقول در داخل کشور و داراییهای سرشار پولی در بانکهای پاکستان، کشورهای خلیج، اروپا و ایالات متحده. اگر آنها خلاف میل پاکستان و ایالات متحده عمل کنند همه این امکانات مالی و پولی از دستشان خواهد رفت؛ لذا توان هیچ نوع مخالفتی با پالیسیهای ایالات متحدهء امریکا را ندارند.

در جمع رهبران جهادی نقش اساسی در حمایت از کرزی و سیاستهای امریکا در افغانستان را آقای پروفیسور سیاف که بنیادگراترین شخص در جمع رهبران جهادی است، داشت.

چون بحث بر سر نقش شخصیتهای جهادی است بیمورد نخواهد بود تا در مورد دو شخصیت مهم دیگر جهادی آقایون مارشال محمد قسیم فهیم و سترجنرال اسماعیل خان نیز کمی مکث کنیم.

– مارشال محمد قسیم فهیم : آقای مارشال فهیم فارغ التحصیل لیسهء ابوحنیفهء کابل وزادء پنچشیر است.او از یاران سابقه دار شهید احمدشاه مسعود و یکی از رهبران عمدهء جبههء  مقاومت ضد طالبان است. او که در جریان جهاد در شورای نظار مسئولیت امور اطلاعاتی وامنیتی آن شورا را بعهده داشت بعد از پیروزی مجاهدین نیز همین وظیفه را  ( وزیر امنیت حکومت اسلامی) پیش برد. بعد از شهادت مسعود عملآ رهبری نظامی جبههء مقاومت را بعهده داشت. بعد از سقوط طالبان و تسلط مجدد حکومت استاد ربانی بر کابل بکمک نیروهای امریکایی، آقای فهیم مقام وزارت دفاع را که قبلآ مقام بلا منازع برای مسعود بود اشغال کرد و در همین مقام بعد از کنفرانس بن، حکومت مؤقت و انتقالی و تا اکنون باقی ماند. بعدا مقام معاون رئیس جمهور ورتبهء مارشالی نیز از طرف حکومت مؤقت بوی اعطا گردید. او که هم در کنفرانس بن(طورغیر مستقیم)، هم در لویه جرگهء اضطراری، هم در لویه جرگه(مجلس کبیر) قانون اساسی وحتی تا چند روزقبل از کاندیداتوری آقای کرزی بریاست جمهوری ازهواخواهان و طرفداران جدی کرزی بود ودر طول این مدت کرزی توانست با استفاده از نفوذ و امکانات وی اکثر مخالفین خود و اعضای جبههء متحد قبلی را یا خلع سلاح کند و یا به بهانهء”جنگ سالاران” آنها را زیر فشار قرار دهد، در نهایت به سرنگونی خودش تمام شد. واین مسئله نزد اکثر ناظرین قضایای افغانستان از قبل معلوم بود زیرا نزد امریکائیها “جنگسالار” اساسی و نزد تیم کرزی حریف اصلی همین اقای مارشال فهیم بود. آقایون کرزی و خلیلزاد بعد از تضعیف نیروهای احتمالا طرفدار و یا متحدین آقای فهیم  درغرب شمال و مرکز در یک تصمیم گیری غیرمترقبه او را کنار زدند و برای حکومت آیندهء خویش اگاهانه مهرهء ضعیفتری چون آقای احمد ضیاء مسعود را بمقام معاونیت بعدی رئیس جمهور پیش کشیدند. با این تصمیم گیری که برخی ناظرین آن را” متهورانه” خواندند، از یکسو از شر مارشال فهیم همچو یک حریف قویتر  خود را رها ساختند و با نامزدی آقای احمد ضیاء هم از تشنجات احتمالی جلوگیری کردند و هم در میان نیروهای شورای نظار یا بقول برخی ناظرین”پنجشیریها” تفرقه و سوء تفاهمات را ایجاد کردند. ازین ببعد است که آقای فهیم متوجه اشتباهات و خوشباورییهای خود در رابطه به تیم کرزی میگردد و آقای قانونی را تشویق و وارد میدان میسازد ولی این دیگربه”شیپور بعد از جنگ” میماند.

آقای فهیم که میراث شهید مسعودرا باخود داشت نتوانست ازین میراث خوب استفاده کند، بعوض انکه در فکر ادامهء درست ارمانهای مسعود باشد، به جمع کردن ما ومنال، تعمیر سازی و زراندوزی پناه برد، هم خود وهم یاران قبلی خود را در نزد مردم عامهء کشور بخصوص کابلیان بی اعتبار ساخت. میگویند او گذشته از آنکه زمین و دارائیهای غیرمنقول مردم را غصب کرده است، همین اکنون مالک دهها تعمیر بلند منزل در کابل و کمندی با بیش از(۵۰) اسب بزکشی در ستدیوم ورزشی کابل است. شاید این اسبها مربوط به قطعهء سواره نظام اردو باشند، ولی قضاوت عامهء مردم چیز دیگریست. چنان مینماید که آقای مارشال فهیم از مرحلهء”دگرگونی” گذشته و حالادر انتظار”سرنگونی” است. نه امکان مقاومت نظامی را دارد و صلاحیت رقابت سیاسی را. شاید با اسپان بزکشی  و سوارکاران خود  سفر “هندوستان” را در پیش گیرد!

– آقای جنرال اسماعیلخان : اسماعیل خان که بیشتر به لقب تورن اسمعیلخان مشهوراست، زادهء ولسوالی شیندند (سبزوار) ولایت هرات است. او تحصیلات عالی خود را در دانشگاه  نظامی کابل( د کابل حربی پوهنتون) به پایان رسانیده است و الی زمان مرحوم داودخان تا رتبهء تورن ارتقا کرد. به همین لحاظ هنوز هم بنام تورن اسماعیلخان یاد میشود .

او که در نوجوانی دارای سمت گیری چپ بود، بعدها در جریان جهاد به جمعیت اسلامی افغانستان تحت رهبری پروفیسور برهان الدین ربانی پیوست و رهبری مناطق غربی و جنوب غربی مجاهدین مربوط به جمعیت اسلامی را بعهده داشت و بنام امیر حوزهء جنوب غرب مشهور شد.

او در قیام (۲۴) حوت سال (۱۳۵۷) هرات در زمان ترکی- امین نقش اساسی و رهبری کننده داشت و از همین تاریخ ببعد به جبهه و جهاد پیوست وتا اکنون ادامه میدهد. او بعد از مسعود و ذبیح الله یکی از چهره های رمانتیک دوران جهاد و مقاومت است. بعد از پیروزی انقلاب!اسلامی موصوف به یکبارگی برتبهء تورن جنرالی و بعدآ برتبهء ستر جنرالی نایل آمد و منحیث والی و قومندان فرقهء نظامی هرات اداره و کنترل هرات و ولایات زون جنوب غربی کشور چون فراه، بادغیس، غور و نیمروز را در اختیار داشت.

هرات چون دروازهء خراسان قبلی وافغانستان کنونی همیشه برای جهان کشایان و مهاجمین مورد توچه بوده است. چه برای اعراب، چه برای مغولان، چه برای قاچاریان ایران، چه برای امپراتوریهای روس و انگلیس وچه برای شوروی دیروزی وهمین اکنون هم برای پاکستان و نیروهای مهاجم امریکایی. زمانیکه طالبان” با پلان انگلیسی، رهبری امریکایی، سرمایهء سعودی و سازماندهی پاکستانی” به صحنه اورده شدند و در اولین اقدام خویش قندهار را بتصرف خویش درآوردند، هدف بعدی انها تصرف هرات بود که در کنترِل اسماعیل خان قرار داشت. آنها با پشتیبانی آتش توپچی پاکستان و شرکت وسیع ملیشیای پاکستان به هرات حمله ور شدند  و آنرا برق آسا اشغال نمودند و اسماعیل خان با جمعی از یارانش به مشهد در ایران متواری شد. او بعدآ بکابل و از آنجا به شمال کشور رفت و  با همکاری و کمک جنرال دوستم نیروهای پراگندهء خود را در فاریاب وبادغیس تنظیم نمود تا از آن طریق بتواند جبههء جدید ضد طالبان را در غرب کشور باز نماید. در همین زمان است که طالبان با استفاده از تضادهای درونی جنبش ملی اسلامی و در تبانی و معامله با جنرال عبدالملک برادر رسول پهلوان فاریاب و بعدآ شبرغان و مزارشریف را تسخیر کردند. جنرال ملک اسماعیلخان را با جمعی از وفادارانش به طالبان تسلیم داد. اسماعیلخان زندانی از فاریاب بزندان قندهار انتقال شد، ولی بعدآ از طریق رادیوهای بین المللی شنیدیم که از زندان طالبان در قندهار فرار نموده وبه مناطق پایگا هی اش در اطراف هرات و غورات برگشته است. ولی تا هنوز حقیقت این معما هویدا نشده است که او چگونه توانست از زندان مرکزی طالبان فرار کند. ایا او در بین طالبان نفوذ و امکانات داشت وهواخواهانش در جامهء طالبان او را فرار دادند؟ ایا در بدل پول آزاد شد؟ ویا معامله و تفاهمی میان او و طالبان در کار بوده است؟ اینها سوالاتی اند که باید جناب اسماعیلخان حتی برای حفظ آبرو و شخصیت خودش هم که باشد، قبل از وداع ازین جهان فانی چواب بگوید.

اسماعیل خان بعد فرار از زندان طالبان دوباره به جبههء مخالف طالبان پیوست و در مناطق غربی و جنوب غربی کشور جبههء نبرد برعلیه طالبان را گرم ساخت.

 او یکی از رهبران ارشد مقاومت و جبههء متحد ضد طالبان بشمار میرود.

 با هجوم نیروهای امریکایی به افغانستان تحت نام مبارزه با بنیاد گرایی، القاعده و طالبان، او در اولین روزهای جنگ علیه طالبان مناطق پایگاهی قبلی خود را از تصرف طالبان بیرون کشید و بر مقامهای قبلی خود دوباره تکیه زد.

بعد از تسلط تیم کرزی برکابل، اسماعیلخان و دوستم بیش ازهر شخصیت دیگری مورد توجه و سرزنش تیم کرزی بشمول مارشال فهیم بوده اند. کرزی و امریکائیها او رامنحیث عنصر قدرتمند ولی یاغی و نا مطمئن و متحد با ایران تلقی میکردند و برای مارشال فهیم منحیث یک حریف قوی در داخل حاکمیت، کشور و بخصوص در میان کادرهای جمعیت اسلامی مطرح بود.

انها مشترکآ کوشیدند تا در قدم اول ادارهء قول اردوی نظامی هرات را از اختیار وی بیرون کنند. بعدآ قومندانهای قدمهء دوم او را برعلیه وی تحریک ، تمویل و تسلیح نمودند و برعلیه او توطئه چیدند تا انجا که طی یک توطئه و سوء قصد پسرش صادق وزیر هوانوردی ملکی کشته شد ولی خودش جان بسلامت برد. باوجود انکه شکلآ حکومت مرکزی از اسماعیلخان حمایت و دلجویی کرد و تا انجا که آقای کرزی همسر خود محترمه زینب کرزی را به عزاداری به هرات فرستاد، ولی به توطئه های خویش علیه اسماعیلخان ادامه دادند.

حکومت کرزی- خلیلزاد قبل از آنکه اسماعیلخان را از مقامش منحیث والی هرات در عرفهء انتخابات ریاست جمهوری برطرف کنند، کوشیدند تا آخرین ضربهء کاری را براو وارد آورند . آنها شخصی را بنام قومندان امان الله  یکی از قومندانان قبلی طالبان که فعلا نیز با آنها رابطه دارد راتحریک، تمویل و تسلیح نموده و به جنگ با اسماعیل خان فرستادند. در یک حملهء برق آسا و باور نکردنی قومندان امان الله میدان هوایی شیندند (♣۱۰)را از تصرف قوتهای اسماعیل خان بیرون کشیدند و معجزه اسا بطرف هرات پیشروی کرد.

بعدآ اسماعیلخان خسته از نگاه روانی( بعد از قتل پسر جوانش) و تضعیف شده از نگاه نظامی ر ا در عرفهء انتخابات ریاست جمهوری بدون هیچ دغدغهء از مقامش منحیث والی هرات نیز به بهانهء ارتقا بمقام وزیر معادن و صنایع ( که اسماعیلخان این مقام تفتتی و موقتی را هم نپذیرفت و خانه نشینی را بر آن ترجیح داد. ) بر طرف نمودند و راه را برای تقلب رآی مردم در هرات نیز هموار ساختند.

 بهر صورت اسماعیل خان یکی از خوشنام ترین رهبران دوران جهاد است. مناطق تحت کنترل او هم در زمان حکومت اسلامی و هم در زمان حکومت مؤقت و انتقالی آرام ترین مناطق بوده اند و بیش از هر جای دیگری در کشور درین مناطق نظم و اداره دولتی دیده میشد. او به بازساری و عمران مجدد هرات و مناطق تحت اداره اش توجه مینمود. با وجود آنکه حکومت مرکزی از کمکهای چند ملیارد دالری سهمی به هرات و مناطق تحت کنتل اسماعیلخان نداد، ولی هرات یگانه منطقه ایست که طی سالهای اخیر در آن نشانه هایی از عمران و بازساری دیده میشود در حالیکه در کابل و سایر مناطق تحت کنتل اداره مؤقت با وجود دریافت بیش از دونیم ملیارد دالر کمکهای جهان اصلآ نشانه و خبری از بازسازی نیست.

موفقیتهای اسماعیلخان در هرات و محبوبیت اش در میان مردم حوزهء غرب و جنوب غرب همیشه مورد حسادت حکومتگران کابل چه در زمان استاد ربانی و چه در زمان حکومت حامد کرزی بوده است.

اسماعیلخان هم در منطقهء خود وهم در سایر مناطق کشور در میان مردم و روشنفکران میانه رو جهادی و غیر جهادی از محبوبیت قابل توجهی برخوردار است.

او مرد متدین، حلیم، درویش مشرب، بی تکلُف، سازمانده خوب و نظامی یی حرفهء است.

آیندهد او بیشتر به موضع گیریهای بعدی خودش و سیر حوادث بستگی دارد.

 

 

 

پـینوشتهاو یاداشتها:

 

(♣)- مراجعه شود به:

http://www.odci.gov/cia/publications/factbook/geos/af.html

(♣♣)- مراجعه شود به:

http://www.aims.org.af/cso/dataSets/documents/population

                                                                                   

(♣♣♣)- اقای زلمی خلیلزاد از اوایل جنوری ۲۰۰۲منحیث سفیرکبیر ایالات متحدهء امریکا و نمایندهء فوقالعادهء جورج بوش در افغانستان توظیف است. اقای خلیلزاد در سال ۱۳۳۰هـ ش در شهر مزار شریف متولد گردیده است. قرار اظهار بعضی از موی سفیدان شهر مزارشریف نسبـیت خانوادگی موصوف به خانوادهء محمد گل خان مهمند نائب الحکومهء شمال در زمان حکومت محمد هاشم خان میرسد. احتمالآ اقای خلیلزاد باید از برادرزادگان( نواسهء برادر) محمدگلخان مهمند باشند. او تحصیلات متوسطه و لیسه را در کابل و لیسانس خود را از پوهنتون( دانشگاه) امریکائی بیروت بدست آورده است. بعدا به اروپا و امریکا رفته و در سال سال ۱۹۷۹ دکتورای خود را از دانشگاه شیکاگو بدست آورد. ازدواج نموده  ودارای دو فرزند بنامهای الکساندر ومکسیمیلیان است. خانمش (شریل نبارد) نام دارد و قرار معلوم از یهودیان اطریشی تبار امریکا است.او در گذشته از مشاوران شرکت یونیکال و یکی از سازماندگان و مدافعین جنبش طالبان بود. آشنایی و روابط دوستانهء خلیلزاد با کرزی به همکاری مشترک شان با شرکت نفتی یونیکال وجنبش طالبان برمیگردد.همچنان دوستی و آشنایی مشترک آقای خلیلزاد با آقایون انورالحق احدی واشرف غنی احمدزی به تحصیلات شان در دانشگاه ( پوهنتون) امریکایی بیروت وداشتن روابط مشترک سیاسی به یکی از سازمانهای قوم گرا وعظمت طلب سیاسی کشور میرسد. این گروپ قوم گرا که همین اکنون بر کشور حکم میراند و آقای خلیلزاد در رآس انها قرار دارد و آقای کرزی نیز به آن پیوسته است از قبل در میان حلقات سیاسی کشور بنام گروه “بـیـروت” مشهور اند. در سالهای حاکمیت طالبان همهء ایشان و جمع دیگری که همین اکنون نیز در کابینهء حکومت انتقالی قرار دارند، در دفاع و خدمت طالبان قرار داشتند. فعلآ همین تیم سیاسی است تحت رهبری آقای خلیلزاد برسرنوشت افغانستان حاکم اند وهرچه بخواهند انجام میدهند.

آقای خلیلزاد حاکم اصلی کشور است و تمام تصامیم نظامی، سیاسی ، اقتصادی و اداری کشور از طرف وی اتخاذ میگردد و کرزی چیزی جزبازیچهء در دست وی نیست. او بود که در کانفرانس بن کرزی را انتصاب و بر مجلس بن به عوض عبدالستار سیرت نمایندهء ظاهرشاه تحمیل کرد. او در اثر یک معامله با رهبران بنیادگرای جهادی کرزی را در لویه جرگهء اضطراری دوباره برتخت نشاند و در لویه جرگهء قانون اساسی نظام دلخواه ریاستی و تیپ فلوریدایی خود را با همه مخالفتهای اکثریت نمایندگان کشور تحمیل کرد. همین آقای خلیلزاد بودند که طی یکسال اخیر تمام مذاکرات بامخالفین کرزی از قبیل محقق، دوستم، قانونی، اسماعیلخان و دیگران را پیشبرد. اودر طول مدت مبارزات انتخاباتی فعالترین عنصر به نفع آقای کرزی بود، از هرات تا مزار و از شبرغان تا ننگرهار، از قندز تا قندهار سفر کرد و به نفع کرزی کمپاین نمود و به این هم قناعت ننموده به مردم افغانستان اولتیماتوم  صادر کرد که متوجه باشند تا “رهبر نا مساعد انتخاب نکنند” و رای خود را به شخص مورد نظر آقای خلیلزاد وکاندید امریکایی بدهند و بالاخره با تهدید، تطمیع، تقلب وجعلکاریهکاری بیمانند آقای کرزی را برای بار سوم برتخت نشاند.

از عملکردهای آقای خلیل زاد چنین بر میاید که موصوف بیشتر در فکر تحقق منافع قبیلوی خود وبه کرسی نشاندن پلانها و آرمانهای احفاد و گذشتگان خود است تا تامین و دفاع منافع کنونی و استراتیژیک امریکا در افغانستان و منطقه . حالا بهمگان واضح شده است که خلیلزاد بیشتر بمثابه یک عنصر قبیله گرای افغانی عمل میکند تا یک عنصر متمدن ، معتقد به دموکراسی و نمایندهء رسمی ایالات متحدهء امریکا.

(♣♣♣♣)- قرار گزارشات برخی منابع آگاه و خبری منابع امریکایی برای اجرای پلانشدهء تقلبات اتنخاباتی قراردادی را به ارزش ۲۵ملیون دالر باسران دفترمشترک تنظیم اتنخابات که ر ئیس دارلانشاء این دفتر در راس انها قرار دارد، قبلآ عقد نموده بودند.

 

(♣۵)- اقای احمد زی  تحصیلات عالی خود را در رشته انجنیری درایالات متحدهء امریکا بپایان رسانیده وبا 

یک خانم سیاهپوست امریکایی ازدواج نموده است. در دوران جهاد در اغاز سمت معاون پروفیسور برهان الدین ربانی را در جمعیت اسلامی داشت. بعد از آزادی استاد سیاف از زندان دوران امین و مهاجرت موصوف به پاکستان و تشکیل اتحاد اسلامی افغانستان تحت رهبری خویش ، اقای انجنیر احمد شاه احمدزی به اتحاد اسلامی پیوست و به سمت معاونیت اقای سیاف نایل امد. او یکی از روشنفکران بنیادگرای جهادی محسوب میشود. موصوف در حکومت اسلامی زمانی وزارت داخله و زمانی معاونیت و سرپرستی صدارت آن حکومت را عهده دار بوده است. قراریکه از جریان کارش معلوم میشود او باوجود آنکه از لحاظ فکری و عقیدتی بنیادگرا و متعصب است  ولی از لحاظ قومی و ملی تعصب ندارد.

(♣۶) – درین انتخابات هردو برادران شهید احمدشاه مسعود از آقای کرزی حمایت نمودند. یکی منحیث معاون وی در حکومت آینده و دیگری منحیث رئیس حزب جدیدالتآسیس” نهضت ملی افغانستان”. علی الرغم این حمایت ایشان آقای کرزی از ولایت پنجشیر(۳۶۷) رآی و یا (۰,۸%) ارا را نصیب شد. این بدان معناست که یا انها نفوذ کافی در میان منطقهء خود ندارند ویا تصمیم نادرست گرفته اند و مردم پنچشیرچنین کردند تا برایشان بفهمانند که با تصمیم انها موافق نیستند و تنهابا داشتن پسوند و پیشوند احمد و مسعود نمیتوان “شاه مسعود” و “آمر صاحب” شد. ازین تصمیم گیریها بیشترین زیان را حزب جدیدالتآسیس” نهضت ملی” خواهد دید وموجودیتش در نطفه مورد تهدید قرار خواهد گرفت.

(♣۷)- دریکسال اخیر که آقای محقق رابطهء حسنهء با تیم کرزی نداشت، روابط آقای خلیلی رهبر حزب وحدت و برخی دیگر از رهبران ارشد آن حزب  همچو آقای کاظمی و دیگران به جناح کرزی خیلی دوستانه انکشاف کرد وتا انجا که آقای کرزی محترم خلیلی را بمعاونیت خود برای حکومت آینده برگزید. این مسئله و مخالفتهای دیگر داخل ان حزب باعث آن شد که آقای محقق از آن حزب جدا و دست به تآسیس حزی وحدت اسلامی مردم افغانستان بزند. با وجود حمایت آقای خلیلی و یارانش از کاندیداتوری کرزی،آقای کرزی از مناطق هزاره نشین کشور رای قابل توجهء اورده نتوانست مثلآ از بامیان(۸,۹%) و از دایکندی(۱۳,۱%). این میتواند بمعنای پایان نفوذ آقای خلیلی و یارانش در مناطق هزاره نشین کشور حساب گردد.

( ♣۸)- در گذشته حاکمان زمان بر جامعهء افغانستان چنین تلقین و در اذهان القاح کرده بودند که شاید خداوند از ازل هزاره را برای جوالیگری و ازبک را برای نفرخدمتی آفریده باشد.

یک خاطره شخصی: بیاد دارم که اگر درابتدای پیروزی انقلاب اسلامی! دلسوزی و تدبیر شهید مسعود و موجودیت نیروهای جنرال دوستم درکابل نمیبود( باوجود آنکه میدانم و دیدم که بعدها این قوتها به هوچی گری و چپاول نیز دست زدند) بخش عظیمی از روشنفکران ، باسوادان و مامورین دولتی توسط بنیادگرایان اسلامی قفل عام میشدند.

(♣۹)- این مسئله با واکنش جمع کثیری ازروشنفکران کشور و روشنفکران جهان قرار گرفت. روشفکران کشور طی گردهمآییها و نشر مضامین و مقالات در مطبوعات کشور و سایتهای انترنیتی فتوای آقای سیاف و اعلامیهء آقای شینواری را محکوم کردند وبیش از (۲۵۰) تن از نویسندگان، شاعران، هنرمندان و جهره های سیاسی دموکرات از بیش از (۲۰) کشور جهان کمیتهء را بنام “کمیتهء دفاع از لطیف پدرام ” را تشکیل دادند و  یادداشتهایی به مراجع  بین المللی دفاع از حقوق بشرفرستادند. جهت اطلاع خوانندگان محترم یکی ازین نامه را که به امضای تعداد از روشنفکران جهان رسیده و قبلآ به نشر رسیده ضمیمه مینمایم.

(♣۱۰)- امریکائیها از آغاز علاقمند به تصرف میدان هوایی شیندند و تبدیل آن به پایگاه نظامی هوایی خود بودند، تا از آن طریق بتوانند کتترل مرزهای زمینی و هوایی افغانستان با ایران را در دست خویش داشته باشند. اکثر ناظرین مسایل افغانستان را عقیده بر این است که مخالفت امریکائیها با اسماعیل خان بیشتر بر سر نسپردن کنترل میدان هوایی شیندند به امریکائیها و اجازه ندادن استقرار قوتهای زمینی ایشان در مرزهای کشور با ایران بوده است.

تاریخ انتشار : ۲۱ آذر, ۱۳۸۳ ۶:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

سخن روز

حملۀ تروریستی در مسکو را محکوم می‌کنیم!

روشن است که چنین حمله‌ای نیاز به تیمی حرفه‌ای و سازماندهی و تدارکی نسبتاً طولانی و گسترده دارد. در عین حال، زود است که بتوان تحلیل جامع و روشنی از ابعاد پشت پردۀ این جنایت و اهداف سازمان‌دهندگان آن ارائه داد. هدف از این یادداشت کوتاه نیز  در وهلۀ نخست مکثی است بر قربانیان این حمله و حملاتی از این دست. قربانیانی که تنها سهم‌شان از سازمان‌دهی و تدارک چنین جنایاتی و علل پشت پردۀ آن، هزینه‌ای است که با جان و سلامتی‌شان می‌پردازند.

مطالعه »
یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
آخرین مطالب

فراخوان ‏دادخواهی علیه ثابتی و دیگر آمران و عاملان شکنجه و کشتار مردم در نظام سلطنتی

دادخواهی محدوده‌ی زمانی و مکانی ندارد؛ از دورانِ رژیم پیشین آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد. تفاوتی میان شکنجه‌گران قبلی و کنونی نیست. همه را باید مورد پیگرد قرار داد. این دادخواهی بخشی از مبارزه در راه آزادی و اعمال حق حاکمیت مردم کشور ماست.

بهار غمگین و‌ ستارگان سرخ

در پس سالیان‌ِ دراز و سرد،
در پنهان ترین گوشهٔ دل‌ها هنوز ستاره می درخشد،
هر بهار در چشمهای خسته از انتظار،
یاد نُه ستارهٔ درخشان شعله می کشد،
و درکوچه باغهای غمگین‌ِ بهار،
شمیم خوشِ نامشان در هوا موج می زند!

“آزادی اندیشه … ضرورت است.”

آفرینش و شکوفایی واقعی هنر و ادبیات جز در سایه‌ی آزادی اندیشه ‌و بیان ممکن نیست و دست‌درازی حکومت‌ها بر ذهن‌ و زبان آدمی، وهن آدمی است.

به یاد جان‌باختگان کشتار تپه‌های اوین – جنایات هیچ استبدادی به فراموشی سپرده نمی‌شود!

در چهل‌ونهمین سالگرد جان‌باختن مبارزان آزادهٔ راه میهن و مردم، به نام همهٔ فداییان خلق، یاد و نام آنان را بزرگ می‌داریم و در برابر عزم تا پای جان آنان در رزمشان در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در میهن عزیزمان سر به تعظیم فرومی‌آوریم.

طرح نور، سرکوب شدید زنان خواهان پوشش اختیاری

اعتراضات علیه حجاب اجباری که بعد از قتل مهسا (ژینا) امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد، سراسر ایران را فراگرفت، با وجود سرکوب، به یک معضل برای حکومت تبدیل شده است. گشت ارشاد نمونه کوچکی از جنگ هر روز حاکمیت با زنان بوده و سرکوب هر روزه زنان در خیابان یعنی اعتراف به تداوم جنبش زن زندگی آزادی.

یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد جان‌باختگان کشتار تپه‌های اوین – جنایات هیچ استبدادی به فراموشی سپرده نمی‌شود!

در چهل‌ونهمین سالگرد جان‌باختن مبارزان آزادهٔ راه میهن و مردم، به نام همهٔ فداییان خلق، یاد و نام آنان را بزرگ می‌داریم و در برابر عزم تا پای جان آنان در رزمشان در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در میهن عزیزمان سر به تعظیم فرومی‌آوریم.

مطالعه »
پيام ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد جان‌باختگان کشتار تپه‌های اوین – جنایات هیچ استبدادی به فراموشی سپرده نمی‌شود!

در چهل‌ونهمین سالگرد جان‌باختن مبارزان آزادهٔ راه میهن و مردم، به نام همهٔ فداییان خلق، یاد و نام آنان را بزرگ می‌داریم و در برابر عزم تا پای جان آنان در رزمشان در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در میهن عزیزمان سر به تعظیم فرومی‌آوریم.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

فراخوان ‏دادخواهی علیه ثابتی و دیگر آمران و عاملان شکنجه و کشتار مردم در نظام سلطنتی

بهار غمگین و‌ ستارگان سرخ

“آزادی اندیشه … ضرورت است.”

به یاد جان‌باختگان کشتار تپه‌های اوین – جنایات هیچ استبدادی به فراموشی سپرده نمی‌شود!

طرح نور، سرکوب شدید زنان خواهان پوشش اختیاری

عمر آشور: چگونه حملات ایران به اسرائیل چشم انداز مناقشه خاورمیانه را بازتعریف کرد!