اول فروردین، یعنی درست اولین روز سال جدید بود که وزیران خارجه بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا که در بروکسل تشکیل جلسه داده بودند، با صدور بیانیه شدیداللحنی از ایران خواستند که به پارازیت اندازی بر روی برنامه های کانالهای بین المللی ماهوارهای پایان دهد. آنان هشدار دادند که در صورتی که ایران به این اقدامات پایان ندهد، برای مقابله با این رویه تدابیری اتخاذ خواهند کرد. که از جمله این تدابیر می تواند ممانعت ایران از استفاده از ماهوارههایی باشد که این کشور برای پخش برنامههای بین المللی خود از جمله تلویزیون پرس تی وی از آنها استفاده می کند.
البته جمهوری اسلامی در بستن فضاهای رسانهای ید طولانی دارد، و در تمام طول عمر خود تحت عنوان مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمنان همیشه شدیدترین سیاستها و برخوردها را نسبت به امر خبررسانی ملحوظ داشته است. لذا این خبر، با توجه به گذشته اسفبار روزنامهنگاری و فضای رسانهای در ایران تحت سیادت جمهوری اسلامی تعجب برانگیز نبود، اما تفکر برانگیز بود آنگاه که آدم به ابعاد اعمال رژیم کودتا اندیشه می کند. در واقع بعد از فیلتر کردن هزاران هزار سایت، بستن روزنامهها، تهدید و زندانی کردن روزنامهنگاران، راندن آنان از وطن و در یک کلام تشدید جو سانسور و اختناق، اکنون نوبت به اعلام جنگ رژیم کودتا و جناح رهبری علیه ترافیک آزاد خبررسانی و خبر دهی در سطح جهان رسیده است. اکنون آنان جنگ خود را علیه فضای آزاد رسانهای، جهانی کردهاند و در این راه از هرآنچه که در توان دارند استفاده می کنند. رژیم اختناق و سرکوب که هویت و وجود خود را مدیون تقلب در انتخابات، راندن نیروهای امنیتی به راس قدرت و سرکوب بی امان و بیرحمانه می داند، اکنون با استفاده از امکانات وارداتی ـ تکنولوژیکی خود درصدد است که تردد امواج خبررسانی آزاد را که به یمن عصر انفورماتیک میسر شده است در آسمان ایران سد کند، و بدین وسیله با خیال خود با ایجاد یک کشورمنزوی و قرنطینه شده، امپراطوری خود را در زمینه رسانههای خبری ایجاد کند، و جامعه و آسمان ایران را تنها در انحصار خود داشته باشد.
اما آیا اساسا ایجاد چنین امپراطوری رسانهای در سطح داخلی امکان پذیر است؟ آیا می شود که جامعه ایران را با این اعمال دن کیشوتی به فضای چندین دهه قبل برگرداند؟ حوادث اینترنتی در ایران و افزایش سرسام آور امکانات نوین رسانهای در سطح جهان نشان می دهند که اساسا سد کردن قطعی امکانات مجازی و امواج رسانهای امری امکان ناپذیر می باشد، و این کاربران و تولیدکنندگان فضاهای مجازی و ماهوارهای هستند که می توانند حرف آخر را در این مورد بزنند. در واقع با هیچ امکان سانسورگرانهای نمی توان به جنگ قطعی فضای مجازی و ماهوارهای در سطح جهان رفت، و جلو آن را گرفت.
اما اگر چنین است، هدف کودتاگران از چنین اعمالی چیست و چه چیزی را تعقیب می کنند؟ آیا اقدامات آنان دراز مدت و استراتژیکی می باشد، و یا اقداماتی به لحاظ توان ذاتی خود تاکتیکی و مرحلهای؟
در این مسئله نمی توان گمانی وجود داشته باشد که هدف آنان در کل بستن همیشگی فضای آزاد رسانهای در کشور و فراتر از آن، مسدود کردن تاثیرگذاریهای رسانههای خارج کشوری بر جامعه ایران است. اما در فضای کنونی کشور، و با حضور پدیدهای به نام جنبش سبز می توان این عمل و اقدام آنان را از زاویه مشخصتری مورد بحث و بررسی قرار داد. پس از اینکه موسوی سال جدید را سال استقامت جنبش سبز نامید، و بر تماس و همکاری فعالان سبز در داخل و خارج کشور تاکید کرد، خامنهای پا به میدان گذاشت و سال نو را سال شکست دشمنان نامگذاری نمود. روشن است که منظور وی از این سخنان در اساس همانا شکست جنبش سبز بود که در سطح جهان از امکانات خبررسانی خوبی در سال قبل برخوردار شده بود. جنبش سبز که هم اکنون در سطح داخلی از امکانات رسانهای برخوردار نیست، به علت همدلی افکار عمومی جهانی و به یمن فضای آزاد رسانهای بین المللی، از پوشش خبری خوبی برخوردار شد؛ به طوری که از طریق همین فضای آزاد رسانهای، تمام آن آزادیخواهانی که طی دههها به علت سیاست سرکوب رژیم از کشور رانده شدهبودند، امکان آن را یافتند که در این حرکت عظیم ملی مشارکت مستقیم و قوی داشته باشند، و شاید برای اولین بار در سطحی وسیع، ملی و جهانی همچون تن واحدی پدیدارگردند. همسوئی و یگانگی خوب جنبش در ابعاد داخلی و خارجی آن، کابوسی بود که خواب کودتاگران را بشدت آشفته کرد. و این درست همان مسئلهی بود که کودتاگران و بویژه خامنهای با تبلیغات زهرآگین خود سعی کردند از آن بهانهای برای زدن جنبش بسازند، و با راه انداختن تبلیغات همیشگی خود تحت عنوان اینکه دشمنان نظام هدایت گر این جنبش می باشند، از آن وسیلهای بسازند برای تصفیه حساب نهائی با جنبش.
اما این روش نیز به ناکامی انجامید. مسئله از آن عمیق تر و جدی تر بود که بتوان با چنین تبلیغاتی به مصاف آن رفت. جنبش نه تنها پابرجامانده، بلکه استقامت و ماندگاری ریشهای آن، سرکوبگران را پریشان کرده است. و درست در چنین شرایطی از استقامت جنبش و یاس کودتاچیان است که دولت کودتا و جناح رهبری که تمام تلاش هایشان معطوف به شکست دادن جنبش سبز به عنوان بزرگترین مانع سر راه برنامههای ضد ملی و ضد مردمی خود هست، با این حرکات مایوسانه، از طریق سد کردن امواج ماهوارهای و کنترل شدید فضای مجازی در شرایط کنونی، درصدد محروم کردن جنبش سبز از پوشش خبری در سطح جهانی و بویژه داخلی می باشند؛ تا بدین وسیله با قطع ارتباطات میان داخل و خارج، با القای فضای تنهائی، راحتتر به سرکوب نهائی آن امیدوار باشند. آنان که با امنیتی کردن شدید فضای داخلی، اعدام و زندانی کردن فعالان و سرانجام تظاهرات مهندسی شده توانستند تا حدی مانع تجلیات اولیه جنبش سبز گردند، اکنون به تصور خود باممنوع اعلام نمودن این پوشش خبری جهانی درصدد عملی کردن مرحلهای دیگر از برنامه خود علیه این جنبش مردمی می باشند. در واقع پارازیت اندازیهای آنان مرحلهای دیگر از برنامههای سرکوبگرانه شان در روبیدن فعالان جنبش سبز در شرایط کنونی کشور می باشد.
دولت کودتا با این عمل خود درصدد خشکانیدن امکانات جنبش در سطح جهانی می باشد. آنان برای پشت سرگذاشتن این کابوس هر کاری خواهند کرد. اما مشکل این جاست که انجام دادن هر کاری به معنای گرفتن نتیجه مطلوب نیست. تمرکز بی نهایت کودتاگران بر جنبش سبز برای شکست آن، فن کشورداری را بیش از پیش از آنان خواهد ستاند و این خود همان عامل اصلی و پایهای بازتولید بحران برای نظام آنان می باشد.