حزب دموکراتیک خلق(ه د پ) که حزبى با گفتمان هویت طلبى کوردى با نیم گاهى چپ گرایانه است، براى اولین بار توانست بعنوان حزبى با تابلوى کوردى حد نصاب ١٠ درصدى را پشت سر بگذارد و بصورت بلوک حزبى به مجلس ترکیه راه بیابد. .
هر چند این موضوع و تاثیر آن بر منطقه و چگونگى اتفاق آن موضوعى مفصل است و نیاز به تحلیلى جداگانه دارد، اما من امروز جسارت مى کنم بمثابه خرمگس حکیم یونانى سقراط، موضوعى دیگر در رابطه با این مطلب را مطرح کنم. .
در رسانه ها و شبکه هاى اجتماعى ایرانى، انتخابات ترکیه و موفقیت حزب دمکراتیک خلق را بیشتر در ظرف برخورد قومى تورک و کورد بررسى کرده اند و البته بیشتر سعى شده بخاطر وجود پیش زمینه هاى جانبدارانه آریایى نژاده، تصویرى شیطانى و نژادپرستانه از دولت ترکیه ایجاد کنند. هر چند بنده وکیل وصى دولت ترکیه نیستم اما صداقت حکم مى کند که این نکتە را خاطرنشان سازم که این دوستان غافل از این هستند که موفقیت حزبى با تابلوى کوردى، مرهون دمکراسى نیم بندى است که توسط همین اردوغان و دولت ترکیه ایجاد شده است. اما اصل موضوع این نیست. وانگهى شخصاً در مرحله اول قصد ورود به این قضیه را نداشتم و ندارم.براى اینکه فرقى در اصل موضوعى که مى خواهم به آن بپردازم نمى کند. وانگهى هم طرز دید من و شما(چه مثبت -چه منفى)فرقى به حال دولت ملتى مستقر ندارد. چه اینکه نه تورک نژاده اش به ما اجازه دخالت در امورش را مى دهد و نه کورد نژاده اش به ما اجازه مى دهد که ما سرنوشتش را مشخص کنیم. ما فقط مى توانیم درسهایمان را از این اتفاق بگیریم، که آنهم وابسته به اراده ما درفراگرفتن درسهایمان است. .
اما براستى این اتفاق باید در ظرف تورک و کورد بررسى شود؟آیا براى ما بعنوان شهروندان و حاملان پاسپورت ایرانى، بیشتر از اینکه دعواى تورک و کورد باشد.نباید مسله دمکراسى و احقاق حقوق اقلیتهاى ملى باشد؟آیا چپگرایان و مبلغین دمکراسى که در سایت ها و رسانه هایشان از پتانسیل احقاق حقوق اقوام و خلقهاى تحت ستم در ترکیه احساس شعف مى کنند.این پرپاگاندا را فقط به خاطر تورک ستیزى نهفته شان مى کنند؟آه ببخشید تورک ستیزى نه،بلکه چیزى شبیه آن!و یا احتمالاً از باورمند بودنشان به مبارزه علیه هر گونه نژادپرستى و احقاق حقوق هر کس بدون پیش ذهنیتى ملى و مذهبى، بعنوان اصل تغییر ناپذیر وجدانى شان است؟
اگر بعنوان اصل تغییر ناپذیر وجدانى شان است!چرا از مبارزات ملیتهاى غیر فارس در داخل ایران با همان اصول پشتیبانى نمى کنند؟آه پشتیبانى به کنار!چرا همان خواسته ها را در داخل ایران اکثراً ارتجاعى و قبیله گرایانه مى دانند؟آیا ملتهاى غیر فارس، چیزى بیشتر از خواست ملت کورد در ترکیه را خواستار هستند؟آه اگر أحیاناً مطالباتشان بالاتر از آن است!چرا همان سطح که چپ گرایان و دمکراسى خواهان ایران در مورد خواسته هاى خلق کورد در ترکیه را به شعف مى آورند، نمایندگى نمى کنند؟چرا در بیشمار سایتهایشان شعر یا مطلبى و قسمتى مربوط به غیر فارس زبانها ندارند؟
آیا این سیاستى یک بام و دو هوا نیست؟آیا اخلاقى است که براى گزاره اى واحد، گزینه اى متفاوت داشته باشیم؟بصورت خاص ستم ملى و سیاست انکار بدرستى مورد انتقاد است و با مقاومین در برابر این موضوع هم دردى و پشتیبانى مى کنیم، تا اینجاى کار پسندیده و حتى مورد ستایش است!اما عملکرد همان انسانها در مورد سیاست تبعیض و انکار در داخل مرزهاى ایران چیست؟این تناقص نیست،پس چیست؟
اما حقیقت قضیه چیست؟
حقیقت این است که هویت طلبى و تاکید بر خود خویشتن، هر چند که به شدت از طرف حکومت و روشنفکران مرکز محور تحت فشار قرار دارد رو به رشد است.ما با حقیقت هویت طلبى در بین ملتهاى تحت سلطه روبرو هستیم که در سخترین شرایط زیستى هم رو به رشد هستند. حقیقتى که سالهاست مورد انکار دولتها و نه فقط دولتها، بلکه همگام با آن مدعیان دمکراسى و چپ هم قرار گرفته و آنها هم چیزى بیشتر از دولتهاى مستقر براى درخواست هویت طلبان ندارند. ما بدون اینکه ژنتیک کورد و تورک را واکاوى کنیم!قدرت گیرى” ه-د-پ” را پیروزى گفتمان هویت طلبى بر گفتمان انکار مى دانیم.این پیروزى نه فقط در ترکیه، بلکه در هر نقطه فرضى از جهان باشد از آن نکتە ها فرا مى گیریم. مهم این است که گفتمان انکار و تحقیر تَرَک برداشته است. آیا شما در کنار گفتمان انکار و تحقیر قدم بر مى دارید؟تابحال که چنین نبوده. هر چند که در تصمیمى که مى گیرید، اخلاقاً آزاد هستید و نمى توان به صرف تصمیم تان پرخاشتان کرد.اما این نکته را نباید فراموش که شاید شما هم روزى کنار گفتمان شکست خورده گان انکار قرار بگیرید، در کنار آنهایى که امروز در ترکیه در نفى اش قلم مى زنید و از شکستشان نداى خوشحالى سر مى دهید!
راستى براى آخرین بار در کنار چه کسى مى خواهید قرار بگیرید، انکار کنندگان یا انکار شدگان؟اخلاقاً ایستادن در کنار کدام یک مسرورتان مى کند؟
زمان انتخاب فرا رسیده است و ما هر یک به راه خود مى رویم. ما در کنار انکار شدگان و شما در انکار کنار کنندگان.کدام یک بهتر است،چه کسى میداند، مگر وجدان آیندگان(١))
(١)وام گرفته از آخرین خطابه سقراط.
حالا وقت آن رسیده که همدیگر را ترک کنیم، من بسوى مـرگ و شما بسوى زندگى.چه کسى از ما بهترین نصیب را دارد:هیچکس نمى داند، مگر خدا
معصومه قربانى