تنش میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری دمکراتیک خلق کره هرروز ابعاد بزرگتر و خطرناکتری به خود میگیرد و این نمیتواند موجب نگرانی و ترس در میان بشریت صلحدوست از خطر احتمال تکرار فجایع ۷۲ سال پیش در هیروشیما و ناکازاکی، این باراما در ابعادی بهمراتب وسیعتر نگردد. قطعاً این تنش ریشه در سالهای پس از جنگ دوم جهانی و تأثیر مخرب رقابت ۲ کشور ایالاتمتحده آمریکا و اتحاد شوروی سوسیالیستی در تقسیم مناطق تحت نفوذ، در سالهای پس از جنگ دارد، که در شبهجزیره کره منجر به وقوع جنگ ۳ ساله میان ۲ کره در سال ۱۹۵۰ میلادی و تثبیت تقسیم این شبهجزیره، که قبلاً در کادر «مدار ۳۸ درجه»* صورت گرفته بود، به «جمهوری کره» و «جمهوری دمکراتیک خلق کره» گردید. هدف این نوشته، نه بررسی تاریخی آنچه در شبهجزیره کره به وقوع پیوست، بلکه نگاهی است به روندی که منجر به پیدایش وضعیت خطرناک کنونی گردید.
سابقه موضوع
زمان لازم است تابا علنی شدن اسناد محرمانه، روشن شود که آغازگر رقابت “تسلیحات اتمی” در این شبهجزیره، جمهوری دمکراتیک خلق کره، بود یا جمهوری کره.
جمهوری دمکراتیک خلق کره در ابتدا با اتکای به دانشمندان اتمی اتحاد شوروی، و تا حدودی نیز چین، در آن زمان، یعنی در فاصله کوتاهی پی از پایان جنگ ۲ کره، برنامه اتمی هنوز صلحآمیز خود را آغاز کرد. لازم به تاکید است که کمکهای اتحاد شوروی و چین به کره شمالی، بنا به دلایل معین، از جمله، عدم تمایل جدی هر ۲ کشور به داشتن همسایهای مجهز به سلاح اتمی در جوارخود، فقط در چارچوب «اتم صلحآمیز» و در خدمت تولید برق مورد نیاز کشور، صورت گرفت. در ادامه و به دنبال پرورش کادرهای اتمی، و همچنین پیدایش بازارسیاه جهانی فنآوری هستهای، این کشور در جهت خودکفایی در تربیت و آموزش کادرهای پیش برنده برنامه اتمی حرکت کرد. کره شمالی در سال ۱۹۸۵ «پیمان منع تولید …» را امضاء کرد و در فاصله سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۲ در رابطه تنگاتنگی با سازمان جهانی انرژی اتمی، جهت پیشبرد برنامه تولید انرژی اتمی و غلبه بر بحران انرژی در این کشور حرکت کرد. در سال ۱۹۹۲ بازرسان «سازمان جهانی انرژی اتمی» در گزارشهای خود از وقوع تخلفات متعدد در برنامه بهاصطلاح صلحآمیز اتمی کره شمالی، خبر دادند. به دنبال تذکرات متعدد این سازمان، کره شمالی در ۱۲ ماه مارس ۱۹۹۳ از «پیمان منع تولید …» خارج شد. در پی این خروج، روسیه که عملاً میراث دار تعهدات خارجی اتحاد شوروی بود، ادامه کار در مجتمع نیروگاه اتمی تولید برق کره شمالی را متوقف کرد. در ژوئن ۱۹۹۳ کره شمالی بهشرط عدم دخالت آمریکا در امور داخلی این کشور، دوباره به «پیمان …» پیوست. در سال ۱۹۹۴ توافقنامهای میان آمریکا و کره شمالی، مبنی بر توقفبرنامههای اتمی این کشور در ازای ایجاد مجتمعهای ایجاد تولید برق، به امضاء رسید. در این مقطع کره شمالی بهدفعات به عدم پایبندی آمریکا به اجرای طرح سوخترسانی به این کشور و عدم پیشرفت در پروژههای تولید برق، اعتراض کرد؛ که این امر در تداوم خود، توجیهی گشت در امر پیشبرد محرمانه پروژه هستهای از جانب این کشور که تداوم آن قطعنامههای پیدرپی سازمان انرژی اتمی و نیز شورای امنیت سازمان ملل، و دستیابی این کشور به بمب اتمی و نخستین آزمایش آن در اکتبر سال ۲۰۰۶ را به دنبال داشت.
براساس آنچه که تا کنون علنی گشته است، سئول نخستین بار در سال ۱۹۷۰ درمحرمانهترین شکل آن، که حتی آمریکا نیز در جریان قرار نداشت، گام برداشتن در جهت تسلیح به سلاح اتمی را آغاز کرد. تا این تاریخ هر آنچه مربوط به امور موشکی بود، در پایگاههای نظامی آمریکا و توسط نیروهای آمریکایی به پیش برده میشد. نقطه عطف در اتخاذ چنین تصمیمی، اعلام «دکترین نیکسون» بود در سال ۱۹۶۹ مبنی بر واگذاری «امکان دفاع از موجودیت» کشورهای دوست آمریکا به خود این کشورها بود. بعدها که آمریکا از وجود و میزان پیشرفت این برنامه در کشور ظاهراً “متحد” مطلع گشت، به سختترین شکل واکنش نشان داد و کره جنوبی را با دادن وعده ایجاد “چتر دفاع اتمی” ، وادار به توقف این برنامه کرد.هرچندکره جنوبی در سال ۱۹۷۵ «پیمان منع تولید سلاحهای کشتارجمعی” را به امضاء رساند، اما پس از گذشت سالیان بسیار و در سال ۲۰۰۴، به هنگام ارائه گزارش به سازمان جهانی انرژی اتمی بود که بخش بزرگی از تخطیهای جمهوری کره از «پیمان منع تولید …»، آشکار گردید.
۳ دهه تلاش بیثمر
نزدیک به ۳ دهه از تلاشهای روسای جمهور مختلف آمریکا، در مقابله با برنامه هستهای جمهوری دمکراتیک خلق کره میگذرد؛ هرچند که زاویه نگاه هریک از روسای جمهور آمریکا به موضوع و شیوههای برخورد با موضوع متفاوت بودند، اما همگی در یک مورد اشتراک داشتنند، آنهم سرسختی و نبود انعطاف درعدم باور به امکان توافق با جمهوری دمکراتیک خلق کره و درنتیجه عدم پایبندی به توافقات دوطرفه بود که در شکل عدم انجام تعهدات گوناگون منطقهای و بینالمللی بروز می یافت، میتوانستند در جهت حل آرام و بدون تشنج موضوع، مؤثر واقع شوند. شاید علت این عدم پایبندی به تعهدات، در ظاهر امر، عدم باور به امکان تغییر در این رژیم، از یکسو و از دیگرسو، وجود دیکتاتوری موروثی در این کشور باشد؛ اما این نکته ظریف را نیز نمیتوان نادیده گرفت که چهبسا “عدم باور” به امکان تغییر، آنهم تغییری بهمراتب فراتر از تغییر حکومت، یعنی تحقق تمایل چند دهساله مردم ۲ کشور در پیوند دوباره ۲ کره است.
مواضع چین و روسیه
جمهوری دمکراتیک خلق کره هم با چین و هم با روسیه دارای مرز مشترک است. روشن است که بروز هرگونه تشنجی، آنهم با پتانسیل ارتقاء به منازعه نظامی، و بدتر از آن، بروز انفجار هستهای در نزدیکی این ۲ کشور، موضوعی است که نتواند موجب نگرانی در هر ۲ کشور نگشته باشد. تلاشهای چین و روسیه در خراب نکردن همه پلهای ارتباطی با تأثیرگذاری در رأیگیریهای شورای امنیت، و بهویژه مواضع رئیسجمهور چین در ابراز نگرانی عمیق از وضعیت پیشآمده، حکایت از تلاش این ۲ کشور در حل این بحران میکند. آخرین پیشنهاد دولت چین، مبنی بر توقف آزمایش موشکی از جانب کره شمالی در قبال عدم انجام مانور مشترک توسط کره جنوبی و آمریکا و همچنین ژاپن و آمریکا، در صورت پذیرش آن از جانب کره شمالی و آمریکا، میتواند گامی مهم در جهت کنترل و با چشمانداز حل صلحآمیز بحران باشد.
دور زدن توافقات بین المللی
تجربه هر دو کشور شبهجزیره کره، تافته جدا بافتهای ازآنچه میتوان «دور زدن پیمانها و تعهدات بینالمللی» بدان نام نهاد، نیست. روشن است که پیشرفت فنّاوری و امکان کنترل هرچه دقیقتر روند برنامههای اتمی کشورها، از سوی سازمان جهانی انرژی اتمی، این امکان را فراهم آورده است که این «دور زدنها» که غالباً در کشورها و جوامع دیکتاتور زده رخ میدهند، در تخطی از معاهدههای بینالمللی، هر چه سختتر شوند؛ اما تا زمانی که سرنوشت اینگونه توافقنامهها، بهعوض پارلمانها و با نظارت نمایندگان واقعی مردم، و افکار عمومی متأثر از روندهای دمکراتیک، در فضای تنگ و ضد دمکراتیک دیکتاتورها و نظامیان فاسد، رقم میخورند، نمیتوان به این امر امیدوار بود که این «دور زدنها» تکرار نشوند.
سخن آخر
ماه اوت هرسال برای جهانیان و بهویژه مردم ژاپن، یادآور یکی از بزرگترین فجایع تاریخ معاصر بشری است که در بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، تجلّی یافت. باوجود گذشت ۷۲ سال از وقوع این فاجعه، هنوز هم بشریت مترقی و صلحدوست، تمامی تلاش خود را در جلوگیری از تکرار آن بکار میگیرد؛ اما هنگامیکه در آستانه سالگرد نوبتی مراسم یادبود این واقعه، از ۲ سوی جهان، یکی از آمریکا و دیگری از کره شمالی، سخن از اعلام آمادگی برای تکرار این جنایت، آنهم در ابعاد بهمراتب وسیعتری که هیچکدام از طرفین دعوا، قادر به پیشبینی پیامدها و تأثیرات آن چه بر مردم و چه بر کره خاکی نیستند، حکایت از ۲ ضربالمثل دارد:
– “دیوانهای سنگ به چاهی انداخت و ۱۰۰ عاقل قادر به خارج کردن سنگ از چاه نشدند”
– “سنگ بزرگ علامت نزدن است”
روشن است که هم ایالات متحده آمریکا و هم جمهوری دمکراتیک خلق کره از ابعاد آنچه یکدیگر را به آن تهدید میکنند، بااطلاعاند، لذا با وجود تلاشهای ترامپ در نمایش به اصطلاح “احیای” آنچه که او اقتدار از دست رفته آمریکا در جهان می نامد، و سرسختی دیکتاتور حاکم بر کره شمالی در تکرار آزمایشات موشکی، و سخنان تهدید آمیز هر دو طرف، امکان وقوع واریانت نخست، به میزان بالایی کاهش مییابد؛
اما در مورد “سنگ بزرگ …” وجود یک فاکتور را باید در نظر داشت؛ این فاکتور «خطای انسانی» نام دارد؛ و این وظیفه همه نیروهای صلحدوست و در درجه اول سازمان ملل متحد است که با هوشیاری و کیاست، از بروز فاجعهای بهمراتب عظیمتر از هیروشیما و ناکازاکی، جلوگیری کنند.
————————–
*«مدار ۳۸ درجه» خط جداکننده میان ۲ قسمت شمالی و جنوبی بود که نخستین بارتوسط ارتش ژاپن در سالهای استعمار شبهجزیره کره صورت گرفته بود. در سال ۱۹۴۵، آمریکا و اتحاد شوروی با رسمیت بخشیدن به «مدار ۳۸ درجه»، این شبهجزیره را به ۲ منطقه تحتالحمایه خود تبدیل کردند، که درنهایت به ایجاد ۲ کشور منجر گردید.