متاسفانه جمهوری اسلامی طی سالیان متمادی آنقدر نسبت به هشدارهای اندیشمندان بیتوجهی کرده و در مسیر توهم آنچنان پیش رفته است و آنچنان خود را در باتلاق رویاهای دست نیافتنی غرق کرده است که اگر هم بخواهد از این بنبست خودساخته رهاشود، کار بسیار سختی در پیش دارد. جواب دهها سئوال برحق را باید به اندیشمندان بدهد. جواب قانعکنندهای باید برای شیفتگان متوهمتر از خودش دستوپا کند، هزاران طعنه و تمسخر مخالفان رنگارنگش را تحمل و.جواب هزاران خانوادهای را که جوانانشان را در مصاف با این حکومت از دست دادهاند و یا در راه آرمانهای نابخردانۀ همین حکومت از دست رفتهاند، بدهد.
حکومت خود را در بنبست خودخواستهای انداخته است که دو راه بیشتر در پیش نداشته باشد، یا دست از جاهطلبیهای نابخردانهاش بردارد، مسئولیت سیاستهای و یرانگر پرهزینه و سرکوبگرانهاش را بهگردن بگیرد و با پرداخت بهای آن تغییر مسیر بهسوی مردم و مطالبات آنها بدهد و یا با همین فرمان پیش براندو با جنگ و یا بدون جنگ خارجی، به قعر درۀ نابودی سقوط کند.
جامعه و کشور در شرایط یک چرخش تاریخی قرار دارد و فعلاً همه چیز به تصمیم حاکمیت بستگی پیداکرده است. و تصمیم حاکمیت هم به نتیجۀ جنگ قدرت میان دو سیاست شناخته شده در میان نیروهای تشکیل دهندۀ حاکمیت وابسته است.
سیاست تعامل و سیاست تقابل
تقابل هم با جامعۀ مدنی و هم نظام بینالمللی ، و تعامل هم بامردم و هم نظام بینالمللی….
این جنگ قدرت فقط بهوسیلۀ خود نیروهای درون حکومتی به نتیجه و غلبه یکی بر دیگری منجر نخواهد شد. مگر اینکه نیروهای دیگری به سود این یا آن نیرو واردعرصه شوند و کفۀ ترازو را بهسود یکطرف این جدال سنگین کند. تاجاییکه به تمایلات جامعۀ مدنی مربوط میشود گرایش آن بهسود سیاستهای تعاملی است . این تمایل اگر بهسود نیروهای طرفدار تعامل وارد عرصه شود، احتمال موفقیت آنها را تضمین میکند! در غیر اینصورت نیروهای تقابلجو در غیاب حضور جامعۀ مدنی و نیروهای سیاسی متعلق به آن، با ادامۀ سیاستهای تقابلجویانه ،سرنوشت حکومت و کشور را ی جا به نابودی میکشاند.
تکلیف این مبارزه قبل از هرچیز باید بهدست نیروهای داخلی و حمایت نیروهای ملی و دموکراتیک روشن شود. در غیر اینصورت در میان جنگی تمامعیار و یا فرسایشی بهوسیله بیگانگان روشن خواهدشد.
در اینصورت این فاتحان هستندکه تعیین میکنند کشور چگونه و توسط چه کسانی مدیریت شود.
و این در صورتی است که از ایران فعلی چیزی باقی مانده باشد.
بههر حال جامعه و کشور ما دچار هر سرنوشتی بشود، در گام اول مسئولیت آن بهعهدۀ حاکمیت است و در گامهای بعدی متوجه تشخیص درست و یا نادرست نیروهای سیاسی است و سرانحام به بازی بازیگران بینالمللی گره خورده است.
سیاوش
1 Comment
پرسش کلیدی در این لحظه اینست که وقتی صحبت از حاکمیت میشود، بطور مشخص هدف کدام گروهها و نهادها هستند. برای پیدا کردن راه برونرفت از این بحران، نخست نیاز به یک تحلیل جامع و واقعبینانه از مقوله حاکمیت در ج.ا. میباشد.