* خطر جنگ جدی است. شاید فوری نباشد ولی واقعاً جدی است. لازم است نیروهای اپوزیسیون، حتی نیروهای درون جمهوری اسلامی به ویژه اصلاحطلبان که حرفهای مهمی زدند ولی متأسفانه جدی نیستند، این موضوع را جدی بگیرند. من فکر میکنم نیروهای اپوزیسیون در شرایط کنونی لازم است جدا از تمامی اختلافاتی که دارند، اختلافات برنامهای، استراتژی و مشی سیاسی، موضوع مخالفت با جنگ ـ علیه جنگطلبان جمهوری اسلامی، علیه جنگطلبان آمریکا ـ را با صدای بلند به گوش مردم خودمان و جهانیان برسانند. اینجا دیگر چیزی نیست که نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بتوانند به این یا آن دلیل عدم همکاری با هم دیگر را توجیه بکنند..
بادرود و سپاس از شما رفیق مجید عبدالرحیم پور برای قبول این مصاحبه. رفیق مجید امروز کشور ما در آستانه خطری جدی است. و جغد شوم جنگ بر فراز میهنمان به پرواز درآمده است. به همین رو سئوالات من پیرامون این مسئله و نگاه اپوزیسیونی به این قضیه خواهد بود. می خواستم ارزیابی شما را از خطر جنگ آمریکا علیه ایران بدانم و این که آیا این خطر واقعاً جدی است؟ یا فقط کارزاری است تبلیغی با بعد روانی؟
باسلام و تشکر از شما. باید عرض بکنم که این خطر جدی است. اگر توجه بکنیم در واقع استراتژی سیاسی دولت بوش از زمانی که سرکار آمد، دررابطه با منطقه ما یک استراتژی جنگی بود. اتخاذ سیاست جنگی در رابطه با منطقه ما مانند حمله به افغانستان، حمله به عراق، دیگر چیز تازه ای نیست. آشکار شده است که آمریکا برای حفظ موقعیت وهژمونی خود در منطقه و گسترش آن دست به چنین حملاتی زده و ایران هم مد نظرش بوده است.
آمریکا حساب می کند که بعد از فروپاشی شوروی امکانات وسیعی در منطقه ما، در خاورمیانه، آسیای میانه و کشورهای اطراف خلیج فارس به وجود آمده است و می خواهد مواضع جدیدی به دست آورد وموقعیت خودش را در لحظه کنونی در این منطقه تثبیت بکند. دولت آمریکا می داند که خطر چین در 20 سال آتی خطر عمده برای آمریکا است؛ این را بارها خودشان اعلام کرده اند. روسیه هم از این طرف بعد از فروپاشی شوروی دارد رو می آید و سیاست های جدیدی اتخاذ کرده است. از سوی دیگر اروپا دیگر اروپای 40 سال قبل نیست که زیر نفوذ هژمونی امریکا بود. اروپا برای خودش نقش مستقل و سهم مهمی در منطقه ما قائل هست. آمریکا در روندهای پیش رو تضعیف موقعیت خود در جهان و منطقه ما را می بیند. به خاطر همین ازهمین الآن می خواهد جلو این روند را بگیرد و موقعیت خودش را در منطقه آن چنان تحکیم بکند که بتواند بعدا رقبای خود در منطقه را تحت فشار قرار بدهد.
منطقه ما هم یک منطقه نفت خیزاست وهم یک بازار بزرگ. نفت هر روز اهمیت فوق العاده ای در جهان پیدا می کند، هر روز گرانتر می شود و کشورهای بزرگ جهان نظیر کشورهای اروپا و چین و هند هرچه بیشتر به این ماده احتیاج پیدا می کنند. از سوی دیگرمنطقه ما منطقه بکر درحال رشد و توسعه و بازار وسیعی است برای کشورهای بزرگ، از جمله برای آمریکا. در ثالث کشورهائی نظیر ایران و عراق و افغانستان از نظر نظامی دارای اهمیت فراوان اند. به این دلایل و دلایل مهم دیگری که فرصت برشمردنش نیست، آمریکا می خواهد در این منطقه نفوذ خود را گسترش و موقعیت خود را محکم تربکند. پایگاه های نظامی، سیاسی و اقتصادی بیشتری به وجود بیاورد تا بتواند در ده بیست سال آتی در برابر رقبای هر روز قوی تر شونده خودش محکمتر بایستد و آنها را تحت فشار قوی تری قرار بدهد.
البته رفیق مجید می دانید که آمریکا بعد از انقلاب تا الآن تلاش کرده همیشه در منطقه جایگاه خود را تثبیت بکند. ولی بعد از جنگ عراق و بعد از جنگ افغالنستان ما می بینم که احساسات مردم در منطقه خاور میانه مخصوصاً مردمانی با ایدئولوژی اسلامی علیه حضور آمریکا در منطقه است. امریکا چطور می تواند خود را در منطقه ای که هیچ کسی خواستار حضورش در آن نیست، تثبت کند؟
بله التبه. به نظر می رسد دولت بوش و تیمی که بوش را هدایت می کند و با آن همکاری می کند این ارزیابی شما یا ما را ندارند که مردم [منطقه] علیه آمریکا هستند. تازه اگر چنین ارزیابی ای داشته باشند، موضع گیری های مردم معمولاً برای آنها درجه دوم اهمیت را دارد. اگر مردم به اعتراض برخیزند، آنها برای پیشرفت کارشان مردم را مورد فشارهای عدیده ای قرار می دهند. التبه آنها فقط سیاست نظامی را نمی خواهند پیش ببرند، بلکه یک سلسله اقدامات اقتصادی همراه آن می خواهند پیش ببرند تا بتوانند در منطقه خودشان را تثبیت بکنند. اقدامات اقتصادی آن ها وجه دیگر از استراتژی سیاسی دولت بوش در منطقه ماست. آنها چنین تصور دارند، و با این فکر هم به عراق آمدند، که گویا خواهند توانست عراق را در هم بکوبند و یک سری اقدامات اقتصادی انجام دهند و درکوتاه مدت عراق را به عنوان یک الگو در منطقه ارائه بکنند. سپس این را پشتوانه کارشان بکنند برای پیشبرد سیاستهای خود و تثبیت موقعیت خودشان. ارزیابی آنان تا کنون غلط از آب در آمده است. ولی گویا این تیم هیچ راه دیگری پیش روی خود نمی بیند. آنها تنها راه پیشرفت استراتژی خود و حفظ موقعیت آمریکا درمنطقه را استراتژی جنگی می دانند. البته، خوب شما هم می دانید، در امریکا جناح های دیگری وجود دارند که این استراتژی جنگی را بر نمی تابند و مخالف آن هستند. مخالفین خیلی جدی هم در کنگره، هم در سنا وهم در میان شخصیت های برجسته دمکرات و حتی جمهوریخواه.
آن ها سیاست دیگری را در منطقه می خواهند. آن ها نمی خواهند از طریق سیاست های جنگی موقعیت آمریکا را در منطقه تحکیم کنند. بلکه آنان از طریق سیاسی، دیپلماتیک و سیاست های اقتصادی و دمکراتیزه کردن منطقه می خواهند پیش بروند.
بله. رفیق مجید می خواستم بپرسم که نگاه شما به دو طرف مخاصمه، یعنی یک طرف آمریکا و طرف دومش جمهوری اسلامی، نگاه شما به دو طرف این مخاصمه چگونه است؟
در رابطه با جمهوری اسلامی متأسفانه این آقای احمدی نژاد، دولت احمدی نژاد و ولی فقیه در شرایط کنونی بیشتر این فضای خطرناک را تشدید می کنند. آن ها با دامن زدن به بحران هسته ای، سیاست های دولت بوش و جنگ طلبان را بیشتر مشوق می شوند. آقای احمدی نژاد از روزی که آمده در واقع بر طبل تشدید بحران هسته ای می کوبد و با تبلیغات نظامی و با حرفهای نسنجیده و جنگ طلبانه وخطرناک زمینه را برای حمله نظامی دولت بوش فراهم تر می کند.
متاسفانه واقعیت این طور بوده است. البته این یک سوی قضیه است، ولی در درون جمهوری اسلامی نیروهائی وجود دارند که موافق چنین سیاستی نیستند. مخالف سیاست دولت احمدی نژاد هستند و در سخنرانی ها و در محافل درونی شان مدام مطرح می کنند که این سیاست می تواند حتی کشور را قربانی بکند. این ها مخالف جنگ هستند. به معنای دیگر پیشبرد این سیاست توسط آقای احمدی نژاد، و پشتوانه آن آقای خامنه ای، حتی در درون جمهوری اسلامی نیز با دشواری هائی جدی مواجه است. به این سادگی نیست که چون احمدی نژاد و ولی فقیه بر سیاست های تشنج آفرین و ماجراجویانه و ایران برباد ده می کوبند، پس جنگ از طرف جمهوری اسلامی می تواند پیش برود. با این حال باید توجه کنیم که همین سیاست ها به اندازه کافی خطرناک هستند. جناح حاکم بر جمهوری اسلامی در واقع آتش بیار معرکه است برای دولت بوش.
با توجه به صحبتهائی که شد، شما اولاً خطر جنگ را جدی قلمداد می کنید و دوم این که سیاست های جمهوری اسلامی و آمریکا، هر دو، را تخاصمی. من حالا می خواستم بپرسم به عنوان یکی از فعالین اپوزیسیون جمهوری اسلامی فکر می کنید چه سیاستی را باید در قبال جنگ و در قبال سیاست های این دونیرو اتخاذ کرد؟ اصولا سیاست اپوزیسیون را در این راستا چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید، خطر جنگ همچنان که شما گفتید جدی است. شاید فوری نباشد، ولی واقعاً جدی است. لازم است نیروهای اپوزیسیون، حتی نیروهای درون جمهوری اسلامی به ویژه اصلاح طلبان که حرف های مهمی زدند ولی متأسفانه جدی نیستند، این موضوع را جدی بگیرند. من فکر می کنم نیروهای اپوزیسیون در شرایط کنونی لازم است جدا ازتمامی اختلافاتی که دارند، اختلافات برنامه ای، استراتژی و مشی سیاسی، موضوع مخالفت با جنگ - علیه جنگ طلبان جمهوری اسلامی، علیه جنگ صلبان آمریکا- را با صدای بلند به گوش مردم خودمان وجهانیان برسانند. اینجا دیگر چیزی نیست که نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بتوانند به این یا آن دلیل عدم همکاری با هم دیگر را توجیه بکنند.
مردم ما در معرض یک خطر جدی از خارج قرار گرفته اند و نیروی جنگ طلب جمهوری اسلامی هم این را دامن می زند. جامعه ما، میهن ما در خطر است. خوب بدیهی ترین کار این است - در بسیاری از کشورها نیز رخ داده است- که نیروهای اپوزیسیون علیه خطر جنگ و جو خفقان و استبداد سیاسی متشکل بشوند ومتفقاً برای صلح و آزادی همکاری بکنند. اگر چنین اتفاقی، که به یک آرزوی ملی برای مردم ما تبدیل شده است، رخ دهد و اگر این نیروی متحد مردم را به مخالفت با جنگ و استبداد حاکم و دفاع از صلح و آزادی دعوت بکند، فکر می کنم سیاست های جنگی از طرف جنگ طلبان آمریکا و جمهوری اسلامی به سادگی پیش نخواهد رفت. اگر دولت بوش، مجلس، کنگره آمریکا و دیگر کشورهای همسایه ببینند که اپوزیسیون ایرانی یک پارچه مخالف جنگ است، مخالف استبداد است و برای صلح و آزادی سخن می گوید و یکپارچه علیه جنگ و برای صلح مبارزه می کند، احتمالاً جناح جنگ طلب را تحت فشار قرار خواهند داد که این موضوع را یک جانبه نتواند پیش ببرد. طبیعتاً دولت احمدی نژاد هم بیش از آن تحت فشار قرار می گیرد. اگر سیاستی با خواست ملی مردم انطباق داشته باشد، که فکر می کنم مردم خواهان جنگ نیستند بلکه مخالف جنگ هستند، و اگر نیروهای اپوزیسیون این را دریابند و با مردم هم آوائی بکنند، می شود امیدوار بود که یک نیروی بزرگ علیه جنگ طلبان چه در داخل و چه در خارج از کشور بسیج شود. نیروئی که می تواند راهگشای حرکت جامعه ما به سوی صلح و آزادی باشد.
رفیق مجید به عنوان آخرین سئوال می خواستم بپرسم شما می دانید که شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بیانیه ای را با تیتر "علیه جنگ، علیه جمهوری اسلامی، برای صلح، آزادی، دمکراسی و حقوق بشر" انتشار داده است. نظر شما در مورد محتوا، سمت و سوی این بیانیه چیست؟
بله، خوشبختانه شورای مرکزی بیانیه ای که ارائه داده منطبق بر اوضاع سیاسی حاکم بر کشور ما است. من تصور می کنم سیاستی که در قبال جنگ اتخاذ کرده و به ویژه ماده پنجم و ششم بیانیه که خطاب به نیروهای اپوزیسیون است، برجسته ترین نکته این بیانیه است که اگر مورد توجه دیگر نیروهای سیاسی کشورمان قرار بگیرد و چنین سیاستی را دیگر نیروها هم اتخاذ بکنند، می تواند راهگشای حرکت نیروهای اپوزیسیون به سمت مقابله با جنگ و حمله نظامی، برای صلح و آزادی باشد. امیدوارم که دیگر نیروهای سیاسی کشورمان هم با گشاده نظری و در دفاع از مصالح و منافع ملی، علیه جنگ و استبداد برای صلح و آزادی چنین سیاستی را اتخاذ کنند و ما مشترکاً برای رسیدن به این آرزوی میهنمان گامی برداریم.