پروژه انقلاب فرهنگی دوم و سود و زیان آن برای حكومت اسلامی ایران


علی صمد

* حتی امكان دارد دولت برای ترساندن دانشجویان موقتاً دانشگاه یا دانشكده‌ای را ببندد اما امكان و شرایط بسته شدن سراسری دانشگاه‌ها را ندارد. در شرایط موجود دانشگاه‌ها در ایران، دولت دیگر نمی‌تواند تنها با تكیه به یك نیروی بسیار اندك در میان دانشجویان به قلع وقمع دانشجویان و دانشگاهیان دگراندیش بپردازد.

دولت احمدی نژاد به همراه ارگان های سركوب و اطلاعاتی خود بعد ازگذشت 28 سال به فكر انجام انقلاب فرهنگی دوم دردانشگاه های ایران افتاده است. برای بهتر فهمیدن موضوع انقلاب فرهنگی مناسب است به زمینه ها و شرایطی كه منجر به انجام خشونت آمیز انقلاب فرهنگی درسال 1359 در مراكز عالی شد، بپردازیم تا بلكه با توجه به این تجربه منفی و فاكتورهای مربوط به آن، بتوانیم ببینیم كه آیا امكان سازماندهی و زمینه چینی مجدد در جامعه و نیز در مجموعه حاكمیت برای انقلاب فرهنگی دوم مهیاست؟

انقلاب فرهنگی اول:
بعد از انقلاب با به قدرت رسیدن حكومت اسلامی، رژیم در همه جا جز در دانشگاه در اكثریت مطلق قرارداشت. در آن زمان دانشگاه در اكثریت خود برخلاف جامعه از حكومت اسلامی و آیت الله خمینی حمایت و پیروی نمی كرد. دانشگاه و دانشگاهیان در یكی دو ساله قبل از انقلاب فرهنگی ازشش موقعیت ویژه برخوردار بودند:
1 ـ دانشگاه بعد از انقلاب به مركزعمده فعالیت و برخورد افكار و اندیشه ها تبدیل شده بود؛
2 ـ دانشگاه در میان خود از یك تنوع و پلورالیسم وسیع برخوردار بود؛
3 ـ دید جامعه نسبت به دانشجویان مثبت بود و مردم آنها را به عنوان قشر پیشرو در جامعه محسوب می كردند. همین امر می توانست دانشگاه را به عنوان یكی از مراكز فعالیت های سیاسی در جامعه تثبیت كند و ازاین طریق رژیم اسلامی ایران تحت فشار سیاسی و اجتماعی قرار گیرد؛
4 ـ ارتباط دانشگاه با روشنفكران بیرون دانشگاه و دیگر جنبش های اجتماعی در سطحی مناسب و وسیع بود و این خوشایند حكومت اسلامی ایران نبود؛
5 ـ در اولین انتخابات شوراهای دانشجویان در دانشگاه های ایران، نمایندگان سازمان دانشجویان پیشگام طرفدار سازمان چریك های فدایی خلق ایران و نیز سازمان دانشجویان مسلمان طرفدار سازمان مجاهدین خلق ایران، اكثریت نمایندگان آن شوراها را بدست آوردند و بدین طریق انجمن های اسلامی طرفدار حكومت اسلامی در این شوراها و نیز در دانشگاه ها در اقلیت محض قرار گرفتند؛
6 ـ چپ در دانشگاه حضور قوی داشت و بر خلاف جامعه، حرف اول را در دانشگاه های ایران می زد. وضعیت فوق خوشایند حكومت اسلامی نبود. این واقعیت ها رژیم را واداشت كه در دانشگاه ها با كمك انجمن های اسلامی در سطحی وسیع بر توطئه ها و ترفندهای خود بیافزاید و با همه توان تلاش كند كه این روند را دردانشگاه های كشور كه با وضعیت جامعه آن زمان هماهنگی نداشت، متوقف كند و با توسل به خشونت، دروغ و انواع جوسازی ها و تبلیغات ناروای دیگر، جلوی افشاگری و روشنگری دانشجویان و تشكل های دانشجوئی دگراندیش را بگیرد. اما حكومت برای انجام انقلاب فرهنگی به زمینه چینی وآماده كردن شرایط نیاز داشت. برای پیشبرد این سیاست، حكومت در شش عرصه نیروهای خود را در دانشگاه ها و نیز در جامعه متمركز كرد:
1 ـ دامن زدن به درگیری های فیزیكی، خصومت ورزی و تفرقه در درون جریانات دانشجوی و دانشگاهی با استفاده از انجمن های اسلامی؛
2 ـ ایجاد مانع در فعالیت های تشكل های دگر اندیش دانشجوئی؛
3 ـ تبلیغ اینكه نظام آموزشی ایران غیر اسلامی وغربی است و باید چنین نظامی از بنیاد دگرگون شود؛
4 ـ حكومت با كمك تشكل های اسلامی و سراسری چون دفترتحكیم وحدت، دائما" این نظررا تبلیغ می كرد كه دانشجویان دگر اندیش در دانشگاه ها مسلح هستند و آنجا را به مركز مبارزه مسلحانه برعلیه حكومت تبدیل كرده اند؛
5 ـ حكومت در تبلیغات خود سعی براین داشت كه نقش دانشجو و دانشگاهیان را درپیروزی رساندن انقلاب منكر شود؛
6 ـ حكومت با توجه به موارد فوق در جامعه و دانشگاه چنین القا می كرد كه دانشگاه فاقد امنیت است. همه موارد فوق نشانگراین است كه حكومت برای همراه كردن دانشگاه با خود تصمیم گرفت كه به هرترتیبی كه امكانپذیر است جلوی فعالیت روشنگرانه دانشجویان مترقی و دگراندیش را بگیرد و با كمك انجمن های اسلامی طرفدار حكومت، آن دانشجویان مبارز را با انقلاب فرهنگی از صحنه دانشگاه های ایران پاكسازی كنند. در واقع اهداف انجمن های اسلامی دانشجوئی (دفتر تحكیم وحدت) از انجام انقلاب فرهنگی در مراكز عالی ایران را می توان چنین جمع بندی كرد:
1 ـ اسلامی كردن تمام مراكز آموزشی و بویژه دانشگاه ها؛
2 ـ تقویت نفوذ روحانیت طرفدارآیت الله خمینی در مراكز آموزش متوسطه وعالی؛
3 ـ هماهنگ كردن دانشگاه با حكومت اسلامی ایران؛
4 ـ حذف نیروهای دگراندیش دانشجوئی و دانشگاهی از صحنه فعالیت های سیاسی، صنفی، اجتماعی، فرهنگی و نیز ازمحیط دانشگاه؛
5 ـ تبدیل انجمن های اسلامی به تنها نهاد دانشجوئی در دانشگاه ها؛
6 ـ ایجاد شرایط مناسب برای حضور ارگان های غیر دانشجوئی، غیردانشگاهی و انتصابی در درون دانشگاه ها.
با این ترتیب مراكز آموزش عالی در سال 1359، تحت عنوان انقلاب فرهنگی تقربیا" به مدت سه سال تعطیل شد و ازاین طریق به فعالیت تشكل های دانشجوئی قدرتمند دگراندیش و اساتید و كاركنان مترقی دانشگاه ها، پایان داده شد. در دوران انقلاب فرهنگی از 16هزار و 877 نفر عضو هیئت علمی در دانشگاه ها، بیش از نصف آنان پاكسازی شدند و بدین طریق مراكزآموزش عالی از سرمایه های علمی خود محروم گردیدند. بعد از پاكسازی اساتید، نوبت به دانشجویان رسید و هزاران دانشجو به دلایل سیاسی و اعتقادی از دانشگاه های سراسر كشور اخراج و تعلیق شدند. حكومت اسلامی ایران با كمك ارگان های سركوب خود توانست فضای آرامی را كه درآن هیچكس صدای اعتراضش در نیاید در درون دانشگاه ها بوجود آورد. با این روش ارتجاعی وعقب مانده برای تعطیلی دانشگاه ها بیش از 175 هزار دانشجو فارغ التحصیل شدنشان سه سال به تاخیر افتاد و در ضمن صدها مركز درسی و تحقیقاتی، كتابخانه و آزمایشگاه در طی این دوره از فعالیت بازماندند و حركت های دانشجوئی در انحصار یك بخش از دانشجویان طرفدار حاكمیت در آمد.

قابل توجه است كه درآن دوران، حاكمیت در كلیتش كمابیش با انقلاب فرهنگی موافق بود. شرایط اول انقلاب و نفوذ و كیش شخصیت آیت الله خمینی در میان مردم و نیز در میان نیروهای اپوزیسیون و فشارهای خارجی برعلیه رژیم، همه و همه دست بدست هم دادند و شرایط را برای سواستفاده حكومت اسلامی از فرصت بوجود آمده فراهم آوردند و رژیم انقلاب فرهنگی را به شكل خشونت آمیزی پیش برد و با این كار توانست دانشگاه سنگر مقدم آزادی را درهم بشكند. اكثریت جامعه در برابرتعرض رژیم به حریم دانشگاه اعتراضی سازمان نداد و بدین طریق حكومت توانست پایه های اولیه استبداد دینی را درجامعه ایجاد كند. با بسته شدن مراكز آموزش عالی رفته رفته شرایط برای تعطیلی مطبوعات، انحلال احزاب سیاسی دگر اندیش مخالف حكومت و نیز سركوب گسترده برای كم اثر یا بی اثر كردن جنبش های اجتماعی مهیا شد و جمهوری اسلامی با این روش موفق گردید كه شرایط برای ایجاد یك استبداد سیاسی خشن و دینی را بطور همه جانبه در سطح جامعه بوجود آورد.

دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد
اگر به شرایط بعد از به قدرت رسیدن احمدی نژاد در دانشگاه های ایران نگاهی بیاندازیم خواهیم دید كه در دوره دو سال و اندی كه در قدرت است نارضایتی در جامعه و بویژه در دانشگاه ها نسبت به سیاست های سركوبگرانه و غیردمكراتیك دولت وی بیش از پیش افزایش یافته است. وزارت علوم دولت احمدی نژاد با كمك ارگان های امنیتی، حراستی و بسیج دانشجوئی دردانشگاه ها سعی كرده است كه با بازنشسته كردن اجباری اساتید، دخالت در امورانجمن ها و تشكل های دانشجوئی، احضار پی درپی فعالین دانشجوئی به كمیته های انضباطی، تنبیه و محكوم كردن فعالین دانشجو به شلاق و زندان، محرومیت موقت و دائم از تحصیل در دانشگاه، بی توجهی به مشكلات صنفی، اجتماعی و فرهنگی دانشجویان، بالا بردن هر چه بیشترهزینه فعالیت های سیاسی در دانشگاه ها، بی توجهی به مشاركت دانشجویان، اساتید و كاركنان دانشگاه در تصمیم گیری های مربوط به دانشگاه، ایجاد انجمن های موازی وابسته به دولت و ارگان های امنیتی و نظامی، تقویت مادی و معنوی نهادهای دانشجوئی حكومتی، تقویت ارگان های امنیتی وغیر دانشگاهی، ایجاد فضای امنیتی در دانشگاه ها، ایجاد مانع برای انتخابات انجمن های دانشجوئی، لغو وانحلال تشكل های مستقل دانشجویی، لغو امتیازات نشریات دانشجوئی مانع در فعالیت های دانشجوئی بوجود آورد. اما علیرغم این اعمال فشارها، حركات اعتراضی در جامعه و دانشگاه ها توسط دانشجویان، معلمان، زنان، كارگران، جوانان، روشنفكران و... با توجه به آگاهی نسبت به بالا بودن هزینه های فعالیت سیاسی و متشكل بسیار رشد كرده است.
دانشجویان در اعتراضات خود تقاضا های عجیب وغریبی ندارند بلكه خواسته های آنان همچون گذشته در چارچوب دفاع از استقلال دانشگاه، آزادی بیان، آزادی فعالیت تشكل های صنفی- سیاسی، نقد و دوری از قدرت و سپردن امور دانشگاه به دانشگاهیان است. در واقع می توان گفت كه پس از به قدرت رسیدن دولت احمدی نژاد، فاصله و گسست میان فعالین تشكل های دانشجوئی با حاكمیت به شدت گسترش یافته است. در اصل می توان مشاهده كرد كه دولت احمدی نژاد از طریق وزارت علوم و ارگان های امنیتی و حراستی خود فضای گفتگو و مذاكره با دانشجویان را بسته است. دانشگاه با توجه به افزایش سركوب و بالا بودن هزینه ها هر چه بیشتر به سمت رادیكالیزه شدن سمتگیری می كند. دراین فضا اگر فعالین دانشجوئی نتوانند در جهت تشكیل یك تشكل وسیع فراگیر دانشجوئی با گرایشات متنوع بر سر اشتراكات به توافق، همكاری و اتحاد جهت سازماندهی فعالیت ها برسند، این احتمال و خطر وجود دارد كه مقاومت دردانشگاه كاهش یابد و بدین طریق جنبش دانشجوئی در برابر دولت ضربه پذیرگردد. این به نفع دانشگاه و دانشجویان نیست.
مسئله این است كه آیا دولت احمدی نژاد می تواند با تكیه به سركوب و بالابردن هزینه های فعالیت سیاسی و متشكل در درون دانشگاه ها، انقلاب فرهنگی دوم یعنی بسته شدن دانشگاه ها را به راحتی سیاست اجرایی دولت خود كند؟ با توجه به فاكتورهای موجود اینطور به نظر می آید كه دولت احمدی نژاد پروژه و برنامه برای انجام انقلاب فرهنگی دوم را از مدت ها قبل در نظر داشته است و تداركات، زمینه چینی ها و سیاست های دولت برای انجام انقلاب فرهنگی دوم نیز تا حدودی شبیه زمان انقلاب فرهنگی در سال 59 است. اما با این همه به سادگی و بدون هزینه دولت وی نخواهد توانست دست به انجام چنین كاری زند. زیرا:
1 ـ بستن دانشگاه ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی باعث می شود كه فارغ التحصیل شدن نزدیك به دو میلیون دانشجو به تاخیر بیافتد. دانشجویان با خانواده های خود رقمی در حدود 15 تا 20 میلیون نفرازجمعیت كشوررا تشكیل می دهند. دولت با انجام این پروژه با این نیروی بزرگ اجتماعی درگیرخواهد شد و این به نفع مجموعه حكومت نیست؛
2 ـ فضای دانشگاه با انجام چنین سیاستی به سمت همگرائی ومقاومت متشكل سمتگیری خواهد كرد؛
3 ـ احزاب و سازمان های اپوزیسیون رقیب جمهوری اسلامی به صورت متشكل به دلیل سركوب، دارای سازمان دانشجوئی در دانشگاه های كشور نیستند و این بار دیگرنمی توان با توجیه وجود نیروها و سازمان های سیاسی برانداز در درون دانشگاه ها، انقلاب فرهنگی دوم را سازمان داد؛
4 ـ این بار هزینه انجام انقلاب فرهنگی دوم برای حاكمیت بسیاربالا خواهد بود و تمام فاكتورها گویای این است كه مجموعه حاكمیت یا جناح های موجود در جمهوری اسلامی آمادگی جهت توافق برای انجام چنین سیاست پرهزینه ای را ندارند؛
5 ـ همه دانشجویان در دوران حكومت جمهوری اسلامی متولد، بزرگ و تربیت شده اند و نیزتشكل های دانشجوئی بدنبال كسب قدرت و اهرم احزاب سیاسی شدن نیستند. پس دخالت در فضای دانشگاه برای كنترل دانشجویان بی ثمر است؛
6 ـ در دانشگاه های كشورهمه اساتید تنها از طریق سیستم گزینش و مجوزهایی كه وزارت علوم به آنها داده شده است، توانسته اند به دانشگاه ها وارد شوند. پس دیگرنمی توان حضور این اساتید را توجیه ای برای انقلاب فرهنگی دوم كرد؛
7 ـ انجام انقلاب فرهنگی دوم به شدت پایگاه توده ای باقی مانده حكومت جمهوری اسلامی را كاهش خواهد داد و باعث افزایش سطح اعتراضات اقشار مختلف جامعه برعلیه كلیت رژیم خواهد شد و این در شرایط امروز ایران و بویژه در دوران تحریم اقتصادی و نظامی به نفع حكومت نیست؛
8 ـ با انجام انقلاب فرهنگی دوم توسط دولت احمدی نژاد، گسست با حاكمیت تنها به فعالین دانشجوئی منتقد دولت خلاصه نخواهد شد بلكه شامل اكثریت غالب دانشجویان در دانشگاه ها می شود و این در چارچوب منافع مجموعه حاكمیت نیست؛

نتیجه گیری
دانشگاه برای مبارزه برعلیه سیاست های ارتجاعی و مخرب وزارت علوم و دولت احمدی نژاد راهی جز سازماندهی مقاومت مشترك و همكاری میان طیف های مختلف دانشجوئی ندارد. زیرا دولت ترور و بنیادگرای احمدی نژاد از روی ضعف و ناتوانی در برابر فعالیت وسیع و شجاعانه دانشجویان تنها چاره را در این دانسته كه دانشجو و دانشگاهی را تهدید به انجام انقلاب فرهنگی دوم كند.
در این راه ضرورت دارد كه در برابر توطئه های دولت احمدی نژاد، فعالین دانشجوئی با درایت و هوشیاری بیشتر با این سیاست های سركوب گرانه مقابله كنند. بسته شدن دانشگاه ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی دوم، دولت احمدی نژاد را بسیار ضعیف و ضربه پذیر در مجموعه حاكمیت خواهد كرد. به یك عبارت می توان گفت كه امكان سقوط دولت مذكور در مجموعه حاكمیت هر چه بیشتر فراهم و تقویت خواهد شد. در اینجا چون سرنوشت و موجودیت دولت احمدی نژاد زیر سئوال می رود او و دولتش حاضر نخواهند شد به خاطر انجام انقلاب فرهنگی ازقدرت اجرایی بركنار شوند. لذا سعی و تلاششان این خواهد بود كه در ارگان اجرایی دولت باقی بمانند اما فشار، تهدید و ایجاد رعب و وحشت دوران انقلاب فرهنگی در سال 59 را هر چه بیشتر بر بالای سر فعالین جنبش های اجتماعی حفظ خواهند كرد. حتی امكان دارد دولت برای ترساندن دانشجویان موقتا" دانشگاه یا دانشكده ای را ببندد اما امكان و شرایط بسته شدن سراسری دانشگاه ها را ندارد. در شرایط موجود دانشگاه ها در ایران، دولت دیگر نمی تواند تنها با تكیه به یك نیروی بسیار اندك در میان دانشجویان به قلع وقمع دانشجویان و دانشگاهیان دگر اندیش بپردازد. تجربه حكومت در دانشگاه ها نشانگر این است كه یكدست كردن محیط دانشگاه ها دیگر امكانپذیر نیست. در ضمن تجربه سركوب و انواع فشارها و تهدید های رژیم و دولت اسلامی ایران در جامعه و بویژه در دانشگاه نشانگر این است كه هیچ كدام از آزارو اذیت ها نتوانسته نتیجه لازم را برای حكومت به بار بیاورد. دانشجویان با آگاهی از پرداخت هزینه های بالای فعالیت متشكل، سركوب وسیع دولت، ارگان های امنیتی و حراستی و دیگر محدودیت ها تاكنون توانسته اند شجاعانه مبارزات خود را در دفاع از حریم دانشگاه پیش ببرند. روشن است كه دانشگاه و مشخصا" دانشجویان از توان بالایی برای دفاع از آزادی ها و مبارزه برعلیه استبداد برخوردار هستند. این را حكومت می داند و دراین خصوص بر اساس حفظ منافع نظام دست به انجام سیاست می زند. دانشجویان با نیرو و انرژی وسیعی كه دارند می توانند با همگرایی، اتحاد و توافق میان خود، نیروی مقاومت را دردانشگاه ها و جامعه افزایش دهند. دانشجویان به علت شرایط ویژه ای كه در دانشگاه ها و نیز در جامعه دارند، می توانند با تشكل یابی نیروهای خود شرایط نسبتا" مناسبی را برای گسترش امكانات، فرصت ها و توان ارتباطی و مبارزاتی دیگر جنبش های اجتماعی را فراهم كنند و از این طریق ظرفیت ها و توان مبارزاتی جامعه را افزایش دهند و استبداد را به عقب نشینی برای قطع سركوب وا دارند.