دانشجويان چپ بايد سمبل وحدت جنبش دانشجوئی باشند!


مصاحبه کارآنلاين با ف ـ تابان

* دانشجويان چپ در ايجاد شرايط مناسب برای همکاری گسترده همه دانشجويان در برابر هجوم استبداد، نقش ويژه‌ای دارند و به بيان صحيح‌تر بايد داشته باشند. اگر آنها مدعی هستند که پيگيرترين مدافعان آزادی در جامعه ما می‌باشند، بايد قادر شوند به سمبل وحدت جنبش دانشجويی تبديل شوند.


در ماه اخير بطور قابل توجهی بر ابعاد سرکوب فعالين دانششجوئی افزوده شده است. بنظر شما دليل آن چيست؟ آيا جمهوری اسلامی سياست جديدی را نسبت به جنبش دانشجوئی در پيش گرفته است؟


بهتر است بگوييم موقعيت ها تغيير کرده. مناسبات عوض شده است. جمهوری اسلامی هيچ گاه سياست مثبتی نسبت به جنبش دانشجويی غيرحکومتی نداشته است. در طول بيست و هشت سال گذشته، سرکوب دانشجويان مستقل و دموکرات همواره وجود داشته است. شدت و ضعف آن بيشتر از آن که متوجه تغيير و يا تعديل سياست های حکومت باشد، ناشی از افت و خيز فعاليت های دانشجويی بوده است. اين حکم هيچ گونه استنثائی نداشته است. حتی در دوران اصلاحات، هر گاه جنبش دانشجويی از خطوط قرمز تعيين شده حکومت فراتر رفته است، به شدت سرکوب شده که هيجده تير برجسته ترين نمونه ی آن است.
تغير قابل ملاحظه اما در اين مدت در خود جنبش دانشجويی و مناسبات آن با حکومت به وقوع پيوسته و فعاليت های دانشجويی به صورتی مستقل درآمده و شعارهای دموکراسی و عدالت را مطرح می کند و رو در روی حکومت قرار می گيرد. اين تغيير وضعيت جنبش دانشجويی است که تشديد سياست سرکوبگرانه ی حکومت نسبت به آن را توضيح می دهد.
البته اين نکته را هم نبايد ناديده گرفت که با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و شکست پروژه اصلاح حکومت، ميل به سرکوب در حکومت نيز به طور روزافزونی تشديد شده است. تشديد سياست سرکوب، منحصر به جنبش دانشجويی نيست. کارگران، زنان، معلمان و به طور کلی هر حرکت و اعتراضی سرکوب می شود. حکومت شمشير را از رو بسته است و ظاهرا اتخاذ سياست خشن و کاربرد گسترده ی قهر را تنها چاره مقابله با اعتراض رو به افزايش در جامعه می بيند.

در ميان بخشي از دانشجويان، احزاب، سازمان ها و شخصيت هاي سياسي در داخل و خارج از كشوربا توجه به افزايش سركوب دانشجويان و نيز اخراج، بركناري و بازنشستگي زودرس اساتيد، اين تحليل مطرح است كه جريان حاکم در تدارك و زمينه چيني براي انجام انقلاب فرهنگي دوم در سطح دانشگاه هاي ايران است. از نظر شما دولت احمدي نژاد از شرايط و امكانات لازم براي انجام انقلاب فرهنگي دوم برخوردار است؟ آيا حاكميت با توجه به تجربه انقلاب فرهنگي اول و نيز شرايط امروز دانشگاه ها آمادگي تحميل چنين هزينه سنگيني را براي جامعه دارد؟


تدارک و زمينه چينی انقلاب فرهنگی دوم ديگر يک "تحليل" يا "ارزيابی" نيست. سياست مشخص و اعلام شده ای است که حکومت آن را به کار گرفته است. اين سياست نخست در سخنان احمدی نژاد که دانشجويان را تشويق به اخراج استادان دگرانديش کرد اعلام شد و امروز در تمام پارچه نوشته ها و مقواهايی که عوامل پيش برد اين سياست به دست می گيرند، رسما اعلام و تقاضا می شود. از اين نظر بايد گفت حکومت "آمادگی" تحميل چنين هزينه ی سنگينی را بر جامعه دارد. ابزارهای متعددی هم به اين منظور در اختيار دارد که از آن ها به طور گسترده ای استفاده می کند، کميته های انضباطی، دستگاه مديريت غيرانتخابی دانشگاه ها، عوامل بسيجی در دانشگاه ها، وزارت اطلاعات و وزارت علوم و نيروهای امنيتی، دستگاه قضايی، همه در خدمت اجرای چنين سياستی هستند. منتها آن چه حکومت کم دارد، فضای مناسب در جامعه است. خلاف انقلاب فرهنگی سال 59 که به دليل حمايت گسترده مردم از حکومت، به جز در اقشار روشنفکر و آگاه، با مخالفت جدی ای روبرو نشد، امروز فضای جامعه عليه چنين اقدامی است. دانشجويان مقاومت می کنند و با استفاده از تجاربی که به دست آورده اند تاکتيک های مناسبی هم به کار می گيرند. علاوه بر اين ها در خود حکومت هم مخالفت های جدی با اين سياست رسمی وجود دارد. فضای بين المللی هم به رفتار حکومت به شدت حساس است و به ويژه در مورد سرکوب دانشجويان – و زنان - به طور فعال اعتراض می کند. اين ها عوامل بازدارنده انقلاب فرهنگی دوم است. به اين عوامل بايد اين موضوع را هم اضافه کرد که رژيم فقط با دانشجويان روبرو نيست. امروز در جامعه ی ما جنبش های مختلفی وجود دارد مثل جنبش زنان، کارگران، معلمان و پرستاران و همچنين جنبش های اعتراضی که در برخی مناطق ملی وجود دارد. اين جنبش ها هر چند تا به حال کمتر به حمايت مستقيم از يکديگر برخاسته اند، اما صرف حضورشان نيروی سرکوب را تحليل می برد و تقسيم می کند و دست زدن به اعمال سرکوبگرانه را با ريسک و خطرات زيادی همراه می سازد.
از اين نظر من فکر نمی کنم حکومت در پيشبرد سياست انقلاب فرهنگی دوم، آن طور که مورد نظرش است و پاکسازی دگرانديشان و تبديل مجدد دانشگاه به حامی حکومت است شانس زيادی داشته باشد. اما سرکوب و تحميل فضای اختناق بيشتر به دانشگاه ها، البته امکان پذير است.

دانشجويان و دانشگاهيان براي مقابله با انجام انقلاب فرهنگي دوم توسط دولت احمدی نژاد چه تدابير و راهكارهايي را مي بايست تدارك ببينند؟ تنوع و اختلاف ميان گرايشات دانشجوئي در دانشگاه هاي ايران بسيار محسوس است. اما برای مقابله با سياست هاي وزارت علوم و دولت احمدي نژاد اتحاد دانشجويان امری است ضرور. بنظر شما گرايشهای مختلف دانشجوئی ميتوانند بر سر يكسري اصول و خواسته هاي حداقل مشترك به توافق برسند؟ حداقل هاي مشترك دمكراتيك حول چه اصول و مواردي مي تواند، شكل بگيرد؟


در مورد اينکه دانشجويان در برابر اين وضعيت چه می توانند بکنند، ما فعالين قديمی جنبش دانشجويی فقط می توانيم توصيه های خود را مطرح کنيم و تجاربمان را منتقل کنيم. توجه به اين تجارب می تواند مهم باشد. متاسفانه در حکومت های استبدادی به دليل سرکوب و قطع مداوم فعاليت های اجتماعی و سياسی، غالبا اين تجارب خوب منتقل نمی شوند و هر نسل خود از نقطه ی صفر شروع می کند.
من فکر می کنم پاسخ اين سئوال که دانشجويان چه می توانند بکنند، در مهم ترين جنبه ی خود، در سئوال آخر شما مطرح شده است و از همين نظر من جواب آن سوال را هم همينجا می دهم.
مهم ترين موضوع برای مقابله با گسترش سرکوب در دانشگاه ها، اتحاد دانشجويان آزادی خواه و حفظ و گسترش چنين اتحادی است. متاسفانه در اين زمينه ما شاهد خبرهای خيلی خوبی نيستيم و اين خبرها از تشديد صف بندی هايی حکايت می کنند که در وضعيت فعلی ضروری نيست و حتی زيان آور است. طبيعی است که دانشجويان با گرايش های مختلف سياسی و اجتماعی، برنامه ها و فعاليت های خود را دارند و بايد هم داشته باشند. به طور مثال دانشجويان چپ سمت گيری ها و برنامه های اجتماعی – سياسی را دنبال می کنند که مورد موافقت دانشجويان به اصلاح ليبرال يا ملی گرا يا مذهبی و به هر حال غيرچپ نيست. دانشجويان ديگر هم طرفدار سياست هايی هستند که مورد موافقت دانشجويان چپ نيست. هيچ کس هم نمی تواند از همه ی طرفين بخواهد که برنامه ها و اختلافات خود را در زمينه های سياسی – اجتماعی – اقتصادی و غيره کنار بگذارند. نقد و انتقاد را هم بايد پذيرفت و تحمل کرد. حتی مبارزه بر سر کسب هژمونی در فعاليت های دانشجويی هم – اگر از طريق دموکراتيک دنبال شود – طبيعی است و نمی توان آن را نفی کرد.
اما موضوع مهم اين است که در مورد دانشگاه ها، امروز هدف مشترکی وجود دارد و آن تامين آزادی های بيشتر در دانشگاه و جلوگيری از تسلط فزون تر استبداد و اختناق در دانشگاه ها از يک سو و تامين محيط مناسب برای ادامه آموزش و تحصيل و خواست های رفاهی دانشجويان از سوی ديگر است. جنبش دانشجويی را نه می شود به سوسياليسم وصل کرد و نه ليبراليستی و يا مذهبی و يا ملی گرا دانست. جنبش دانشجويی همواره يک جنبش آزادی خواهانه و مطالباتی و منتقد است. هم هدف آزادی خواهی دارد و هم مطالبات صنفی دانشجويان را تعقيب می کند. از اين نظر قاعدتا همه دانشجويان در پيشبرد آن ذینفعند. در دانشگاه های ما، که حکومت از هزاران راه عوامل خود را وارد دانشگاه ها کرده، البته بخشی که به بسيجی معروفند و از سياست های سرکوبگرانه و حذفی در دانشگاه حمايت می کنند، از طيف دانشجويان آزادی خواه مستنثی هستند.
دانشجويان چپ در ايجاد شرايط مناسب برای همکاری گسترده همه دانشجويان در برابر هجوم استبداد، نقش ويژه ای دارند و به بيان صحيح تر بايد داشته باشند. اگر آن ها مدعی هستند که پيگيرترين مدافعان آزادی در جامعه ما می باشند، بايد قادر شوند به سمبل وحدت جنبش دانشجويی تبديل شوند. مدافع اول در دفاع از آزادی دانشگاه ها، دفاع از حقوق صنفی دانشجويان و صادق ترين و پيگيرترين بخش جنبش دانشجويی در دعوت از ساير اقشار و جنبش های اجتماعی به دفاع از آزادی در دانشگاه های کشور باشند و برای پيشبرد اين سياست، دست همکاری و دوستی به سوی همه گرايش های ديگر موجود در دانشگاه ها دراز کنند.
اين نکته آخر را هم اضافه کنم که همواره اين تمايل در فعالين سياسی دانشگاه وجود دارد که فعاليت های سياسی را برجسته کرده و به خواست های عمومی تر دانشجويان يعنی مطالبات صنفی ان ها بی توجهی کنند. تجربه ساليان دراز نشان داده است که تنها شعارهای سياسی نمی تواند به بسيچ گسترده دانشجويان بيانجامد و بايد با توجه به مطالبات صنفی دانشجويی همراه شود. اين تجربه را ما در سطح ملی هم داشته ايم. آخرين نمونه آن جنبش دوم خرداد بود که به يک جنبش سياسی (اصلاح طلبی) محدود ماند و به مطالبات صنفی اقتصادی و معيشتی توده مردم توجه نکرد و به همين دليل در درجه نخست پايگاه خود را در ميآن اقشار زحمتکش جامعه از دست داد. با توجه به اين تجارب، دانشجويان فعال به همان ميزان که بتوانند مبارزه خود را بيشتر و بيشتر به يک مبارزه ی سياسی و صنفی تبديل کنند و آن را بر روی هر دو پای خود قرار دهند، در جلب حمايت تعداد بيشتری از انبوه گسترده دانشجويان کشور، موفق خواهند بود.