جهان‏گستری سرمایه و جنبش جهانی طبقه کارگر


اسحاق نجم‌الدین

جهانی شدن سرمایه بر موقعیت اجتماعی و اقتصادی طبقه کارگر تأثیر گذاشته است. مبارزه با فقر و ایجاد کار با جهان‏گستری سرمایه نیز شکل بین‏المللی گرفته است و طبقه کارگر نیز همگام با این تحولات پیش می‏رود و در راه تقویت شبکه‏ها و سندیکاهای جهانی کارگری گام برمی‏دارد، تا بتواند در راه بهبود شرایط اقتصادی و تحولات اجتماعی سهیم باشد.

جنبش کارگری اروپا برای همبستگی جهانی طبقه کارگر دو عامل مهم را در نظر دارد:
عامل اول گذار تدریجی تحولات اقتصادی با رویکرد جهانی،
عامل دوم عضویت در اتحادیه اروپا که شرط جهانی شدن سرمایه را مد نظر دارد.
سیاست داخلی اتحادیه های کارگری در صد سال اخیر همگام با رویدادهای بین المللی دنبال شده است. کارفرمایان تلاش دارند با کاهش درآمد کارگران آنان را به رقابت درونی بکشانند، تا بلکه موفق شوند جنبش کارگری را از اهداف اصلی اش منحرف سازند.
این شگرد هم اکنون در بسیاری از نقاط جهان توسط کارفرمایان بکار برده می شود. از این رو اتحادیه های کارگری و سندیکاها خواهان تدوین و اجرای توافق نامه های مشترک و اصلاحات بین المللی با کارفرمایان هستند، تا با شگردهای ضدکارگری سرمایه جهانی مقابله کنند. به زبانی دیگر همبستگی جهانی طبقه کارگر امروز بیش از پیش ضروری است.
برداشتن چنین گامی هر چند دشوار و پر از مشکلات است اما با هماهنگی و اتحاد عمل سندیکای بین المللی امکان پذیر خواهد بود.
مدافعین جهانگستری سرمایه در تلاش هستند تا با کتمان کردن نقش تاریخی طبقه کارگر (بینش ساده انگارانه ای که با زندگی مادی و معنوی جامعه جهانی آینده در تضاد است) راه را برای سودجویی و ستم بیشتر هموار کنند.
دسترسی صاحبان بسیاری از شرکتهای صنایع خصوصی به سرمایه، بیش از بودجه بسیاری از دولتها است. میلیاردها انسان گرسنه حاضرند با حقوق ناچیز شکم خود را سیر کنند. بسیاری از این انسانها در کشورهایی با سیاست، مذهب و شرایط زیستی نابرابر امکان بزرگی برای سرمایه خلق کرده اند تا با دستاوردهای جنبش کارگری برای رفاه همگانی رقابت کنند. اما در کشورهای که دمکراسی امکان تشکل آزاد کارگری را مهیا ساخته است، سرمایه برای اجرای سیاستهای نابرابرانه اش از شانس کمتری برخوردار است و سرمایه تمایل شدید برای انتقال به کشورهایی دارد که بتواند با دستمزد کمتر به تولید ادامه دهد.

کارگران هیچ انتخاب بهتری جز مبارزه برای آینده بهتر و ساختن رفاه بیشتر ندارند
در میان کارگران اندیشه ای رایج است که ایده جهانی شدن سرمایه را تبلیغات لیبرالی می داند که تحت تأثیر ناکامیهای ملی-اقتصادی براه افتاده است و دسته ای دیگر بر این عقیده اند که جهانی شدن سرمایه امری است گریزناپذیر و مبارزه با سرمایه داری بیهوده است و راهی جز کنار آمدن با سرمایه داری نیست.
اتحادیه های کارگری هر دو نظر فوق را مردود می شمارند. آنانی که به دفاع از جهانگستری سرمایه برخاسته اند، نقش مخرب تجارت آزاد سرمایه بر اقتصاد ملی را نادیده گرفته اند. فاکتورهای بسیاری دلالت بر این دارند که اقتصاد جهانی شده و اهدافی بین المللی را دنبال می کند.
تمایل روزافزون شرکتهای بزرگ سرمایه به بین المللی شدن فعالیتهای تولیدی و تجاری، تأثیرگذاری سیاستهای مالی بر اقتصاد جهان و رشد انگلی این شرکتها در چهارسوی جهان، افزایش خدمات تجاری شرکتها در خارج از مرزهای ملی و انتقال نیروی کار ارزان به سوی کشورهایی که فاقد کارگر ارزان هستند، نمونه هایی از جهانگستری سرمایه داری است که با منافع طبقه کارگر در تضاد است.
تحولات دو دهه اخیر سرمایه داری نابرابر و غیردمکراتیک بوده است و اگر سرمایه به دنبال گردش آزاد و کسب سود بیشتر است، پس چرا سرمایه داری به فعالیتهای آزاد، اجتماعی و بین المللی طبقه کارگر خرده می گیرد و یا مانعی در برابر تشکل بین المللی طبقه کارگر ایجاد کند؟
سرمایه بسیاری از شرکتهای بزرگ همانند جنرال موتور بیش از درآمد ملی کشورهای آفریقایی و آسیایی از جمله اتیوپی، تانزانیا، نپال، نیجریه، کنگو- کینشازا، کنیا، پاکستان، بنگلادش و اوگاندا می باشد. سرمایه شرکت خودرو تویوتا، با وجودی که نروژ از منبع نفت برخوردار است، از در آمد ملی این کشور بیشتر است، و یا سرمایه شرکت دخانیات فیلیپ موریس بیش از درآمد ملی نئوزیلند است.
شتاب روزافزون جهانگستری سرمایه و تغییرات کیفی سیما و ساختار سرمایه در قالب سهام داری در گام اول، بر سیاست بیمه بازنشستگی دولتها و خصوصی سازی تأثیر ناگواری خواهد گذاشت.
پس از سالهای 1970 سیاست سرمایه گذاری و پس انداز در شکلهای سهام داری از رشد100% برخوردار بوده است. این تنها مؤسسات سهام داری آمریکا هستند که به سرمایه های بیش از 1 تریلیون دلار دسترسی دارند و منبع سرسام آوری را برای سرمایه گذاری شرکتهای سهامی خاص مهیا کرده اند.
در مجموع این سرمایه هنگفت از گردش آزاد سرمایه در جهان پیروی می کند و سودهای کلانی نیز عایدش شده است.
سرمایه گذاری شبانه روز در جریان است و از راه خرید و فروشهای سریع با امکاناتی که تکنیک اطلاعاتی در اختیارش نهاده است، راه را بر تأثیرگذاری این طیف انگلی بیش از هر زمان دیگر هموار کرده است.
سرمایه و تجارت امروزه بیش از پیش تحت تأثیر تحولات سیاسی، تنشهای نظامی و جریانهای تروریستی و نگرانیهای برآمده از آنند. اینها بدان معنا است که رژیمها و بانکهای مرکزی مجبور به تعقیب تحولات جهانی هستند و باید واکنش سریع داشته باشند، در غیر این صورت بانکها مجبور به تغییر سیاست بهره و نظام پولی خواهند شد.
جهانی شدن سرمایه بر موقعیت اجتماعی و اقتصادی طبقه کارگر تأثیر گذاشته است. مبارزه با فقر و ایجاد کار با جهانگستری سرمایه نیز شکل بین المللی گرفته است و طبقه کارگر نیز همگام با این تحولات پیش می رود و در راه تقویت شبکه ها و سندیکاهای جهانی کارگری گام برمی دارد، تا بتواند در راه بهبود شرایط اقتصادی و تحولات اجتماعی سهیم باشد.
امروزه رژیمهای دیکتاتوری بی اعتبار هستند و از نفوذ جهانی این نوع رژیمها کاسته شده است اما علیرغم این، رژیمهای سرمایه داری هنوز به مبارزات ضد کارگری ادامه می دهند و از صفوف متحد و یکپارچه جهانی طبقه کارگر هراس دارند. بر اساس آمار سندیکای جهانی کارگران در سالهای گذشته بسیاری از فعالین سندیکای کارگری جان خود را از دست داده اند، هزاران کارگر روزانه در اثر شرایط بد محیط کارگری آسیب می بینند، بسیاری از آنان که به شرایط نامساعد کار لب به اعتراض می گشایند، بیکار می شوند و یا تحت فشار رژیمهای خودکامه قرار می گیرند. بیش از 30 میلیون کارگر در سراسر جهان مجبور به کار طاقت فرسا و نابرابر حقوقی هستند. حداقل 250 میلیون کارگر کودک در کارگاه ها و کارخانه ها مورد سوء استفاده اقتصادی و حقوقی قرار می گیرند.
کشورهای کلمبیا، گواتمالا، ونزوئلا، کوستاریکا، چین، ایران، کره جنوبی، روسیه سفید و زیمبابوه رفتارهای غیر انسانی با کارگران دارند و تبعیض و نابرابری نه تنها در کشورهای نامبرده بلکه در کشورهای دیکتاتور نظیر برمه و عربستان سعودی کارگران را از حق تشکل کارگری محروم ساخته اند. کشورهای چین، ایران و ویتنام تنها سندیکاهای حکومتی را برسمیت می شناسند و کارگران در این کشورها از حق تشکیل سندیکای مستقل کارگری محروم اند و هر اقدامی برای تشکیل سندیکای مستقل کارگری با خطر اخراج و سپس زندانی شدن کارگران همراه است.
بسیاری از این کشورها در سایه جهانگستری سرمایه و سیاست نئولیبرالی در رقابت برای جذب کارگران ارزان، اقدام به کاهش دستمزد کارگران کرده اند. اینها مسبب وضعیت نابرابر اجتماعی هستند. این کشورها مؤسسات سرمایه داری را از پرداخت مالیات معاف کرده و هزینه های صادرات کالاهایشان را با کاهش درآمد کارگران تأمین می کنند. هدف آنان این است که بر درآمد سالانه کشورهایشان بیافزایند و خواست شرکتها را بی چون و چرا تأمین کنند. در این دایره مبادله آزاد کالا، شرکتها از آزادی مطلق برخوردار اند، در حالی که کارگران از آزادی برخوردار نیستند.
در شرایط فعلی بیش از 116 کشور و بالغ بر 3000 شرکت صادرات و واردات آزاد فعال هستند و بیش از 30 میلیون کارگر در این شرکتها استخدام هستند که بسیاری از زنان جوان در این شرکتها اشتغال دارند.
سندیکای جهانی کارگران باید همگام با کارگران سراسر جهان با تبعیض، نابرابری و تحقیر کارگران مبارزه کرده و رفع ستمهای اجتماعی و اقتصادی کارگران را از رژیمهای این کشورها مطالبه کند.
سندیکای کارگری اروپا باید بتواند آزادنه با کارگران و زحمتکشان سایر کشورها ارتباط تنگاتنگ برقرار کند و از اتحادیه اروپا بخواهد تا برای پیوند جهانی کارگران امکانات ضروری را در اختیار سندیکای کارگری بگذارد.
چشم انداز فعلی جنبش جهانی طبقه کارگر تاریک و روشن است. چشم انداز تاریک این جنبش در تشکل گریزی طبقه کارگر صنعتی در کشورهای پیشرفته صنعتی و دوری این طیف اصلی طبقه کارگر از همبستگی جهانی کارگران است. برای نمونه تنها 26% طبقه کارگر انگلیس در اتحادیه های کارگری متشکل هستند و در ایالت متحده آمریکا تشکل پذیری
طبقه کارگر به 13% کاهش پیدا کرده است و در کانادا این روند به 31%، در نئوزلند به 23% و استرالیا تا حد 29% کاهش یافته است.
سیاستهای ضد کارگری رژیمها در کشورهای انگلیس و نئوزلند عامل مؤثر تشکل گریزی طبقه کارگر می باشد. تعداد اعضای سندیکای کارگران انگلیس، در اثر سیاستهای بغایت ضد کارگری مارگارت تاچر محافظه کار در دهه 1980 و سپس تقویت سیاست نئولیبرالی در این کشور، از 12 میلیون به 6 میلیون عضو تقلیل یافت.
اما چشم انداز روشن جنبش طبقه کارگر در کشورهایی دیده می شود که به صنعتی شدن جامعه روی آورده و بازار کار بیشتری در آنها ایجاد شده است: کشورهائی چون کشورهای جنوب آسیا، برزیل، مکزیک، هند و بندرهای تحت کنترل چین، که بیشترین رشد در آنها حاصل شده است. ( هر چند که چین با تشکلهای مستقل کارگری مخالفت کرده، اما جنبش کارگری از رشد کمی برخوردار بوده است).
تقویت و اوج گیری جنبشهای رهایی بخش و دمکراتیک در دهه های اخیر و امکان تشکل دمکراتیک و مستقل طبقه کارگر در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین و هم چنین در جنوب و شرق آسیا و بعضأ قاره آفریقا و حتی روسیه و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی عامل رشد نسبی تشکل یابی بوده است.
پایان جنگ سرد، امکان گفتگو و ارتباط کارگران غرب و شرق را فراهم کرد و بر استحکام صف مستقل طبقه کارگر کمک شایانی کرد. بالاخره اتفاق مهمی که در این سالها رخ داد، حضور و عضویت گسترده زنان کارگر در اتحادیه های کارگری و رشد شتابان زنان در این جنبش موقعیت تازه ای برای یکپارچگی صف متحد طبقه کارگر ایجاد کرد تا این لشکر پیشاهنگ گسست ناپذیر گردد.