نامه هيئت سياسي – اجرايي سازمان فداييان خلق ايران (اکثريت) به آقاي دکتر معين!
تحريم انتخابات استصوابي و فرمايشي متوجه شما هم است!


معضل گرهي شما و دوستان‌تان در آنست که نمي خواهيد بپذيريد که مسئله امروز جامعه ايران، نه انتصاب‌-انتخاب اين يا آن رئيس جمهور در انتخابات فرمايشي، که حذف ولايت فقيه و گذر از جمهوري اسلامي است. شما و ياران‌تان، به گفته شخص خودتان " فقط اصلاح مناسبات نادرست در ساختار قدرت " را خواستاريد.


آقاي معين!
اگر شما را در اين نامه مخاطب قرار داده‌ايم، نه از آن‌روست که قصد گلايه‌اي در ميان باشد.گلايه آنجا زمينه مي يابد که انتظاري دربين باشد. براي ما کمترين جاي شگفت نداشت وقتي‌که تصميم شما را در ايستادگي بر همان انتخاب پيشين‌تان يعني بازي در انتخابات استصوابي شنيديم. تصميم شما،استمرار گذشته تان است و انتخاب شما يادقيق‌تر، انتخابي که جمع شما اصلاح‌طلبان حکومتي کرد و شما را " به تعظيم در برابر تصميم و خرد جمعي مجاب نمود "، فرآورده و پي‌‌آمد ناگزير گزينه راهبردي شما و دوستان‌تان !
انگيزه‌اي که اما موجب نگاشتن اين نامه سرگشاده مي باشد، بيانيه مفصّلي است که شمادر توجيه ورودتان از مسير حکم حکومتي به انتخابات فرمايشي صادر کرده‌ايد. از دعاوي شما در اين بيانيه به اين دليل نمي توان به سادگي گذشت که داعيه حرف و سخن يک " جمع " را دارد و شکل مانيفست اصلاح‌طلبان حکومتي و به گفته خودتان از نوع مدافع " اصلاح دموکراتيک " را به خود گرفته است! شما در اين بيانيه خواسته‌ايد القاء کنيد که گويا اصلاح‌طلبي شما با اصلاح‌طلبي هشت سال گذشته متفاوت است. هم در حرف، " نو "آوريد و هم در عمل، " پيگير "! مطابق اين القاء، آقاي خاتمي سمبل اصلاح‌طلبي هشت سال گذشته بوروکراتيک عمل کرده است،اما شما قصد آن داريد که با رسالت " نگاه و رفتاري نو " به اصلاحات و از جايگاه " اصلاح دموکراتيک " به صحنه بيائيد. واقعاً چنين است آقاي معين يا که باز تکرار همان حرف‌هاي قديمي است اما در بسته‌بندي مقتضي زمان و در خور امروز؟ آخر چگونه روا مي داريد که مردم پيشاپيش اعتماد خود را به شما ارزاني بدارند و به انتظار معجزه از شما بنشينند،در حاليکه همين مانيفست تان هيچ تفاوت اساسي بين مواضع گذشته و حال اصلاح طلبان رابه نمايش نمي گذارد؟
آقاي معين!
ما البته توجه داريم که شما در اين بيانيه‌تان از فضاي مخالفت راديکال جامعه با جمهوري اسلامي تا آن اندازه متأثر هستيدکه در آن به تعمد از ولي‌فقيه نام نبريد و بگوئيد که پذيرش مجدد خودتان را وامدار کسي نمي دانيد.از نظر ما همين که براي اولين بار ديده مي شود که يک اصلاح‌طلب حکومتي ولوروي کاغذ از کنار" مقام معظم رهبري " مي گذرد و از طوفاني که در اعماق جامعه جريان دارد نسيمي را بر مي گيرد، خود جاي خوشحالي است! آري ، ما هم متوجه اين نکات و برخي وعده‌هاي براي اولين‌بار اعلام شده از سوي شما و دوستان‌تان هستيم و هم حتي مانيفست شما را به لحاظ زبان و لحن، تندترين بيانيه تاکنوني اصلاح‌طلبان حکومتي ارزيابي مي کنيم. اما بلافاصله بايد اضافه کرد که عمدتاً در فرم و لحن بيان و نه در مضمون! بيانيه شما به هيچ وجه نشان نمي دهد که تغيير موضع اساسي در کار است. شما در اصل، همان جائي ايستاده‌ايد که پيشينيان شما ايستاده بودند. حتي بهره‌گيري شما از کلماتي چون " پيگير " و " قاطع "،نيز نمي تواند تحول‌خواهان ايران را دچار اين اشتباه کند که محتوي کهنه انتخاب سياسي شما را نو بينگارند!
۱. مي دانيم و مي دانيد که جوهر مشي همه اصلاح‌طلبان حکومتي در هشت سال گذشته اين بوده است که اصل، بر تفاهم و تعامل با " رهبر " و متقاعدکردن ولي‌فقيه و نهادهاي انتصابي وي براي اصلاح امور است؛ و مبناي حرکت آنها در طول همه اين سالها، وفاداري‌شان به جمهوري اسلامي و تمايز حساب با همه آناني که اصلاح از درون جمهوري اسلامي را به چالش مي کشند. بيانيه شما نيز، بازتکرار همان استراتژي مستعمل و ناکارآمد است. شما همان‌هايي را تکرار کرده‌ايد که به گوش‌ها آشناست. شماحاضر نشده‌ايد بر پايه گفته خودتان" در اين مرحله جديد که اصلاحات، گامي به پيش نام دارد "حتي يک " گام به پيش " واقعي برداريد. در بيانيه‌تان گفته‌ايد: " بايد ايستاد اما نه براي عدم تفاهم و عدم تعامل "و مي دانيم که منظورتان از طرف تفاهم و تعامل شخص ولي‌فقيه است ؛و در بيانيه‌تان تصريح نموده‌ايد که:" بر اين اعتقاد پاي مي فشارم که جمهوري اسلامي ايران، ... هرچند به اصلاح نيازمند است اما پايه و اساس حرکت ما و متمايزکننده ما از همه کساني است که پيشرفت و ترقي را با اصلاح از درون غيرممکن مي دانند. " آيا معني اين فورمول‌بندي‌ها جز اين‌است که شما صف‌آرايي سياسي را باز از همان نقطه عبور مي دهيد که تاکنون اصلاح‌طلبان حکومتي عبور داده‌اند؟ آخر چگونه شرط انصاف مي دانيد که همان حرف و عمل قديمي را جامه " جبهه دموکراسي و حقوق بشر " بپوشانيد؟مگر ميتوان ايده چنين جبهه اي را از نيروهاي تحول خواه گرفت ولي آن را در قفس تنگ و محدود اصلاح طلبي حکومتي از حيض انتفاع انداخت؟اين جبهه براي تغيير جمهوري اسلامي مي خواهد شکل بگيرد و نه جهت اصلاح ساختار ولايت فقيه!
۲. شما البته تازه کار نيستيد و در اين هشت سال آموخته ايد که حرف سلف خود آقاي خاتمي را تکرار نکنيد که گفت:" صحبت از تغيير قانون اساسي، خيانت است ". شما خوشبختانه دريافته ايد که در فضايي که از همه جا فرياد خواست تغيير قانون اساسي بلند است، مي بايد اعلام داشت:" به قانون اساسي نقد دارم ". اما بگوييد که در مقام سخن مشخص و قابل سنجش، جز انتقاد از " نظارت استصوابي شوراي نگهبان " و گلايه از فقهاي شوراي نگهبان که " به قانوني و عقلاني بودن مشارکت همگاني و به همه سليقه‌ها در انتخابات معتقد نيستند"، ايراد ديگري هم نسبت به قانون اساسي داريد؟!
مگر مردم اين سطح از " نقد "راقبلاً از شما و دوستان‌تان نشنيده بودند؟ پس تاره‌گي"نقد" شما از قانون اساسي در چيست؟ چرا در" نقد" خودتان از قانون اساسي دستکم از لزوم حذف ارگان شوراي نگهبان – و نمي گوئيم حذف ولايت فقيه - سخن نمي گوئيد تا بعنوان اصلاح‌طلب حکومتي از " نوع جديد " مبشّر يک وعده معين باشيد؟ آيا جز اين است که خودتان با اصل وجود شوراي نگهبان مشکل اصولي نداريد و ظاهرا اين نظارت استصوابي است که به زعم شما ام الخبائث است؟! و آيا تصادفي است که حد اعتراض شما به اين انتخابات فرمايشي در اين جمله خلاصه شده است که بگوئيد:" انتخابات را کاملاً آزاد نمي دانم "؟!
۳. تعهد شما به انجام قول‌هاي کهنه شده اصلاح‌طلبان حکومتي نيز، حاوي هيچ نکته تازه‌اي نيست! حال آنکه شما به ويزه در اين‌مورد و براي جبران خلف وعده‌هاي مکرر اصلاح‌طلبان حکومتي،مي بايد برخورد جدي و مطلقا متفاوت با قبل را از خود نشان مي داديد. ولي شما فقط به اين اکتفا کرده‌ايد که بگوئيد:" نقض قانون اساسي، اخطار علني و قاطع رئيس جمهور را همراه خواهد داشت."! يعني همان قولي که، خاتمي داد و عمل نکرد ولي شمامي خواهيد آن را عملي کنيد. آيا واقعاً انتظار داريد که مردم کلمه " قاطع " شما را براي تضمين قول شما کافي بدانند؟ آخر شما که با تمکين به حکم حکومتي ولي‌فقيه وارد ميدان انتخابات استصوابي شده‌ايد، چرا از مردم انتظار داريد که خلاف حکمت " سالي که نکوست، از بهارش پيداست " عمل کنند و شما را اهل ايستادگي در برابر ولي‌فقيه و ارگان‌هاي انتصابي وي بدانند؟ شما مثلاً چه داريد که آقاي خاتمي نداشت تا مانند ايشان به رئيس جمهور " تدارکات‌چي " تبديل نشويد؟ ايشان که رأي يک ملت را با خود داشت، شما چي؟ شمايي که، با تمکين به ولايت، پيشاپيش حتي رأي بخش بزرگي از اصلاح‌طلبان واقعي را از دست داده ايد و اگر به فرض بعيد هم انتخاب شويد، داغ تحميل‌پذيري از همان ابتدا بر پيشاني‌تان خورده است؟

آقاي معين!
معضل گرهي شما و دوستان‌تان در آنست که نمي خواهيد بپذيريد که مسئله امروز جامعه ايران، نه انتصاب‌-انتخاب اين يا آن رئيس جمهور در انتخابات فرمايشي، که حذف ولايت فقيه و گذر از جمهوري اسلامي است. شما و ياران‌تان، به گفته شخص خودتان " فقط اصلاح مناسبات نادرست در ساختار قدرت " را خواستاريد – تازه اگر نيروي عمل آن باشيد که تاکنون نبوده‌ايد – حال آنکه جامعه ايران خواستار دگرگوني ساختار قدرت حاکم است. شما، نه نيروي تغيير اين ساختار که بخشي از آن، ذي‌نفع در آن و پاسدار آن هستيد. شما مجازيد که بر همان انتخاب هميشگي خود بمانيد ولي آنان که مي دانند اصلاحات در جامعه ما نه از درون رژيم حاکم که تنها با تغيير آن ممکن است، نخستين انتخاب‌شان، " نه! " به انتخابات استصوابي و فرمايشي رياست جمهوري و " نه! " به همه کانديداهاي آن از جمله جناب‌عالي مي باشد.اگر شمابه وساطت مزوّرانه ولي فقيه تن نمي داديد ودر دام بازي تفرقه‌افکنانه او نمي مانديدو انتخابي مي کرديد رو به مردم و پشت به ولايت فقيه ،مسلما شاهد دراز شدن دست دوستي از سوي نيروي تحول نسبت به خود مي شديد.شما اصلاح طلب پيشرو مي شديد اگر همان تصميم استراتژيک را اتخاذمي کرديد که خاتمي شمارا از آن برحذر داشته بود. اما شما با تداوم رويه‌هاي هميشه‌گي اصلاح‌طلبان حکومتي ورفتاربر پايه خو گرفتگي اين جريان به فرصت سوزي ،يک امکان فوق العاده رابراي چرخش به اصلاح طلبي واقعي و مردمي برباد داديد واکنون مي بايدبا تاسف و تحسر شاهد دور شدن دست دوستي بخش بازهم بيشتري از جامعه با اصلاح‌طلبان حکومتي باشيد. برايتان جداً متأسفيم.
شما هم‌چنان در رؤياي تعامل " جمهوري " و " ولايت فقيه " باشيد، و ما نيروهاي تحول‌خواه جامعه ايران، در کار تمرکز همه قوا براي رهايي جمهوري از بختک ولايت فقيه و براي استقرار يک جمهوري واقعي به جاي جمهوري اسلامي. شايد که روزي به خود آئيد و به اصلاح‌طلباني ملحق شويد که تحول ممکن را به جاي اصلاح ناممکن برگزيده‌اند.روزي که ،اي کاش آن اندازه دير نشود که ديگر بي تاثير در جبهه مردم و بي فايده به حال خودتان باشد!

هيئت سياسي – اجرايي سازمان فداييان خلق ايران ( اکثريت )
دهم خردادماه ۱۳۸۴