سازمان ما صدور و اجرای احکام قتل حکومتی اعدام علیه فرزندان سرفراز مردم و میهن را به شدیدترین وجه محکوم میکند و به مسئولان نظام و به تصمیم گیرندگان آشکار و پنهان آن، نسبت به صدور احکام اعدام در بیدادگاههای جمهوری اسلامی و اجرای این احکام و عواقب آن هشدار میدهد. تصور این که محاکمههای صحرایی و صدور و اجرای قتلهای حکومتی، موجب آن شود که نظام سلطه و ستم شما مثل گذشته به بقای خویش ادامه دهد، خطایی بزرگ است که جبران آن هر روز که بگذرد، سختتر خواهد شد. این قتلها برای شما سرنوشتی دشوارتر رقم خواهد زد! این چرخۀ خشونت را متوقف کنید!
مطالب ویژه
آهنگساز و تنظیم: آرش فولادوند
اجرا: گروه کربهار لندن
پاییز ۱۴۰۱_۲۰۲۲
امروز، حکومت به جای پاسخگویی به مطالبات تلنبارشدهٔ مردم، به سرکوب و حتی به انتقامگیری متوسل شده است. برای ایجاد رعب و وحشت، دست به اعدام معترضین زده و حتی اقدام به کودککشی نموده است. این اعمال میتواند ما را قانع کند که قوای امنیتی حکومت و عملکرد دستگاه قوهٔ قضاییه آن، برنامهای جز انتقامگیری از مردم ندارد.
امسال در شرایطی به امید غلبهٔ نور آزادی بر ظلمت استبداد، در درازنای یلدای استبدادی اهریمنی و بدکنش، «شب که بیدار به ناچار به» همراهی «هم میمانیم» که خیزش زنان و مردان آزاده، آزادیخواه، برابریطلب و عدالتپژوه میهنمان میرود که نفسهای دیو استبداد را به شماره اندازد!
سازمان ما که از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی!» همراه و همدوش مردم بر مطالبهمحوری و خشونتپرهیزی آن تاکید ویژه داشته، همراهی و همگامی و درهمتنیدگی جنبشهای زنان، دانشجویی، ملی-قومی، کارگری، فرهنگیان، بازنشستگان و همینطور نهادهای صنفی معلمان، کارگران، استادان، هنرمندان و دیگر طبقات، اقشار و گروههای اجتماعی در اعتراضات سراسری اخیر را لازمهٔ تحمیل خواستهای برحق مردم آزادهٔ ایران بر حکومت استبدادی ولایی میداند که تبلور آن در یک نافرمانی مدنی، گامی به پیش در رسیدن به خواستهای آزادیخواهانه و عدالتجویانهٔ مردم میهنمان خواهد بود.
باور ما بر آن است که نه تنها منافع مردم و میهن ما با منافع حکومت ولایی و استبدادی جمهوری اسلامی همخوان، یکسو و دارای خصایص مشابه نیست، بلکه مردم ایران و حکومت جمهوری اسلامی، خواست، آرزو، اهداف، منافع و عزم متنافر دارند. و هر روز که میگذرد مردم ما با اشراف و با صدای رساتری مخالفت خود با نظام جمهوری اسلامی را فریاد میزنند.
ما باور عمیق داریم سرنوشت محتوم میهن ما به دست توانمند ایرانیان آزادیخواه، برابریطلب و عدالتپژوه تعیین خواهد شد!
گروه کار تبلیغات و مجازی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به منظور پاسداشت و بزرگداشت روز جهانی منع خشونت علیه زنان ۲۵ نوامبر ۲۰۲۲ برابر با ۴ آذر۱۴۰۱ مجموعه مصاحبههایی با رفقای فعال چپ و نیز فعال در حوزهٔ زنان انجام داده که به سمع و نظرتان میرسانیم!
اکنون وارد هفتمین هفته از شروع اعتراضات عمومی و جنبش زن، زندگی، آزادی شده ایم و همه شواهد حاکی از آنست که این موج سر باز ایستادن ندارد. زخمه به تاری از دردهای عمیق جامعه زده شده که زنگ صدایش محو نمیشودِ؛ زن، زندگی، آزادی ستونی ست که بسیار بارهای گران میتوان بر آن نهاد، اما برای توانمندی آن در مصاف با استبداد و برای غایت تحولاتی که جامعه می طلبد، می باید ارکان ساختار پیچیده جامعه نیز بسیار فراتر از مشاهده و همدلی بپا خیزد.
جان باختن مهسا امینی در بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی موجب آزردگی وجدان عمومی جامعه و همبستگی بیشتر مردم بر علیه سیاستهای خشن و سرکوبگر حکومت و همدردی با خانوادهٔ مهسا شده است. یقیناً این اعتراضات گسترده که مسالمتآمیز و بدون خشونت انجام میگیرد، مورد حمایت همهٔ آزادیخواهان وعدالتطلبان است که برای تامین آزادی، عدالت و رعایت حقوق بشر مبارزه میکنند تا ریشههای ظلم وستم و بیداد علیه مردم و به ویژه زنان را بخشکانند.
بهروز دوست، رفیق و همرزم زمان فعالیتهای دانشجویی من بود. علیرغم این که خانوادهاش در تبریز زندگی میکرد، ما مدتها در همان شهر با هم در یک خانه بودیم. دقت و پایبندی وی در انجام کارهایی که در برنامه میگذاشت و یا موظف به انجام آنها میشد، نمونه بود.
پس از عملیات سیاهکل، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران رسماً اعلام موجودیت کرد و از این زمان تا هنگام هشتم تیر ماه ۱۳۵۵، رفیق حمید اشرف به عنوان عضو رهبری سازمان عمل کرد. در حالی که متوسط عمر یک چریک شهری شش ماه است رفیق حمید توانست با زندگی شش ساله به عنوان یک چریک شهری رکوردی بیسابقه از خود به جای بگذارد. در طی شش سال رفیق حمید، چهارده بار از محاصره مأموران امنیتی رژیم شاه گریخت. به طوری که اسارت یا قتل او به یک آرزوی دیرینه ساواک و شخص شاه تبدیل شده بود. رفیق حمید اشرف به تهور و بیباکی و شکیبایی و امیدواری زیاد به آرمانهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران معروف بود و بارها برای نجات چریکهای محاصره شده به مناطق درگیری میرفت.
بارفیق غزال آیتی حرکت کردم. رفیق را گریان و خسته دیدم و چشمان زیبایش را پر از اشک. غزال از من پرسید فهمیدی چی بر سرمان آمد؟ گفتم آره فهمیدم، ضربه خوردیم، برادرم علی اکبرهم رفت. با بغضی عمیق گفت: حمید هم رفت. حمید 'رفیق حمید اشرف وای بدون حمید ! در ناباوری عجیبی اشکمان جاری شد وهر دوی ما گریستیم و ناامید نگاهمان در هم رفت نگاهی که میگفت بدون حمید چه کنیم و فهمیدم که سازمان دارد از دست می رود. برای مااین ضربات، این دردها و آوارگی ها وسختی ها در مبارزه مان عادی شده بود، ما میدانستیم عمر یک چریک شش ماه است ولی همیشه حمید را داشتیم و او تکیه گاه مطمئن ما بود. کمی در میان انبوه مردم پایین شهر با سکوتی جستجو گر قدم زدیم وآرام آرام بر آشفتگی خود مسلط شدیم و تصمیم قطعی خود را گرفتیم. بدون حمید سخت است ولی این بار باید بدون حمید و با یاد عزیز او، سازمان را سامان داد.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به عنوان سازمانی صلحدوست، با تقبیح این جنگ خانمانسوز، آن را محکوم میکند و خواهان توقف بلاوقفهٔ همهٔ عملیات جنگی و خروج نیروهای روسیه از خاک اوکراین است. همچنین ما در راستای تنشزدایی در جهان بر این باوریم که زیادهخواهی کشورهای غربی برای گسترش حیطهٔ نفوذ و سلطهٔ آنان به قیمت هستی و جان مردم اوکراین باید بیدرنگ متوقف شود.
دفتر حاضر هفتمین و آخرین مجموعه از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها و وضع جهان کار، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یافتند. دفتر حاضر حاوی مقالاتی است در بارۀ جنبشهای کارگری و اتحادیه ای در رئوسی کلی در پهنۀ جهانی و به طور مشخص در بنگلادش، مالزی، ویتنام، ارمنستان، اتیوپی، اسرائیل وامریکا. ترتیب مقالات عینا از انتشار آنها در بولتن کارگری اخذ شده است.
دفتر حاضر ششمین مجموعه از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها و وضع جهان کار، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یابند. بولتن نامبرده هفتگی است و هر هفته می تواند فقط بخش کوچکی از یک مقاله را درج کند.
دفتر حاضر حاوی مقالاتی است در بارۀ جنبشهای کارگری و اتحادیه ای در رئوسی کلی در پهنۀ جهانی و به طور مشخص در عراق، قبرس، نیجریه و کشورهای جنوب افریقا. ترتیب مقالات عیناً از انتشار آنها در بولتن کارگری اخذ شده است.
بر بلندای تپهی پوشیده از چمنی سر سبز مردی عینکی لاغر و بلند قامت به درختی تکیه داده بود و مراسم خاکسپاری را نظاره میکرد. چند قطره اشک روی گونههایش غلطید. گردنبند طلائی را که روز قبل از خواهرش گرفته بود برای اولینبار از جیب بیرون آورد و قاب آن را باز کرد. دو عکس کوچک در قاب بود. عکس جوانی خودش، که دیگر با آن بیگانه بود، و دختر بچهای که حال زنی جوان بود و نگاه مبهوتاش به گور خیره بود.
پرستو ساکت شد و بفکر فرو رفت. اینکه چه در ذهناش میگذشت، کسی جز خودش نمیدانست. گویی خواب میدید. نمیتوانست باور کند که در یک قدمی مرگ ایستاده است و حیات و هستیاش به مویی بند است. اگر شیمی درمانی مؤثر واقع نشود چی؟
تغییر روحیه و درهم ریختگی تعادل روانی پرستو از چشم همکاراناش پنهان نماند. آنهایی که دوستاش داشتند، سعی میکردند کمکاش کنند و کسانی که او را رقیب خود میدیدند در خفا با یکدیگر پچپچ میکردند و از او بدگویی میکردند. خوش قلبترین آنها با رئیس حرف زد. پرستو به کمک احتیاج داشت. ولی کدام کمک و چگونه؟
روز دهم بود که علی و اسماعیل به درمانگاه ویژه معتادین مراجعه کردند. برخورد کارکنان درمانگاه بسیار دوستانه و محترمانه بود. علی خود را معرفی کرد و مشکلاش را با پرستار مطرح کرد. پرستار که مرد جوانی بود با گرمی از او استقبال کرد و برای سه روز دیگر وقت دکتر به او داد.