گویا ماهها منتظر بود که صدای او را بشنود و سفرهی دلاش را باز کند. نه گلهای، و نه علامت سئوالی. کلاماش مثل همیشه مثبت و امیدوار کننده بود. کاتولیک بود، ولی هرگز او را به خاطر جدایی و ترک علی سرزنش نکرده بود. مدتها بود که علی از خانهی آنها نقل مکان کرده بود، با وجود این هر بار که با او حرف میزد، علاقهاش به علی را پنهان نمیکرد. دوستاش داشت. چون مادری که فرزند بیمارش را دوست دارد. آپارتمان خالی بود. آن را به کسی اجاره نداده بود.
مطالب ویژه
پرستو دو سالی را که در آتن زندگی کرده بود، هیچ وقت کریسمس را جشن نگرفته بود. گرچه آتن را دوست داشت، ولی تازه آن روز فهمید که آنجا را هرگز خانهی خود نمیدانست. هیچوقت سعی نکرده بود که حداقل با گوشهای از فرهنگ مردم آنجا آشنا شود و آن را به جزیی از زندگی خود تبدیل کند. کریسمس و عید پاک و جشنهای دیگر میآمدند و میرفتند و آنها هرگز نه تدارکی میدیدند و نه مراسم خاصی برگزار میکردند. هر بار شاهد جشن و شادی یونانیها بودند بدون اینکه خود سهم و جزیی از آن باشند.
چای تازه دم آماده بود. سیامک داوطلبانه وظیفهی پذیرایی را بعهده گرفته بود. بعد از خوش و بش و تعارف، با چای و نان خامهای از آنها پذیرایی کرد. چند دقیقه نگذشته بود که آبجی همه را به میز ناهار دعوت کرد. حضور پرستو فضای خانه را پُر از شور و شادی کرده بود. همه خوشحال بودند. بیشتر از همه آبجی و ناصر. لاله و لادن کنجکاو بودند و با احتیاط دور و بر پرستو میپلکیدند و رفتار او را زیر نظر داشتند. پرستو متوجهی حضور دائمی آنها بود، ولی عجلهای برای نزدیک شدن به آنها از خود نشان نمیداد. خودش هم میدانست چرا. شاید هنوز مطمئن نبود و نمیخواست به آنها امیدی واهی بدهد. یا شاید در این فکر بود که همه چیز باید روال عادی خود را طی کند.
وارد سالن ترانزیت شد. نگاهی به اطراف خود کرد. بیشتر مسافرانی که در مقابل خروجی چهارده جمع شده بودند، ایرانی بودند. زن و مرد و پیر و جوان صندلیها را اِشغال کرده بودند. بعضی از مسافران دو تا سه کیف دستی با خود حمل میکردند. همهی صندلیها پُر بود. فضای سالن ترکیبی از حال و هوای تعطیلات تابستانی و سفر به اماکن مُقدس را بخود گرفته بود. تعدادی از خانمها و آقایان هنوز با شلوارهای کوتاه و بلوزهای یقه باز و آستین کوتاه در سالن پرسه میزدند و از فروشگاهی به فروشگاه دیگر سرک میکشیدند و تعدادی دیگر با عجله ساکهای دستی خود را برای یافتن روسری و روپوش زیرورو میکردند.
دو دل بود. چطور میتوانست با مردی که تا آن روز ندیده بود و نمیشناخت زندگی کند؟ خاطرهی دردناک بدرفتاریها و کتکهای علی چون سپر سیاه و ضخیمی مانع تصمیمگیری او میشد. از جا برخاست و به آشپزخانه رفت. پنجره را باز کرد و سیگاری آتش زد. چشماش به ساق پایش افتاد. ماهها بود که موهای زائد ساقهایش را نگرفته بود. خندهاش گرفت. دستی به صورتش کشید. صورتاش را هم مدتها بود که بند نیانداخته بود. آهی کشید. خودش هم نفهمید چرا. گویا از زمانه و بخت بد خود گله کرد.
مادر رفتارش با آنها فرق میکرد. مشتاق او بود. بارها از او خواسته بود که وسایلاش را جمع کند و به خانه او برود. به او گفته بود که اگر پیش او زندگی کند، از تنهایی خلاص میشود. پرستو نمیخواست. از دیدن عکس سردار شیمیایی با یونیفورم نظامی که بسیار برازندهاش بود، ناراحت میشد. دلاش نمیخواست از سایهی سر آن مرد که به خاطر باورها و عشق به کشورش جاناش را فدا کرده بود، زندگی کند. مردی که نه دیده بود و نه میشناخت. بعلاوه سرنوشت غمانگیز مادرش را با چشم خود میدید. مادر هم بعد از طلاق رفته بود پیش مادرش و آرام آرام به راهی گام نهاده بود که مادرش میرفت. پرستو با چنگ و دندان تلاش داشت که اسیر سرنوشت مادرش نشود. ''اگر مادر مرا میخواهد باید به سمت من بیاد. من به سمت او نخواهم رفت''.
دلاش رضا نمیداد کسی بالاتر از گل به علی بگوید. با تمام مصائبی که بر او گذشته بود و علیرغم مشت و لگدهایی که از آن مرد خورده بود، باز حسی از دروناش، از جاناش برمیخاست که مانع میشد تا همهی پیوندهایش با او گسسته شوند. دست خودش نبود. قضاوت در مورد علی و ضعفهای او را فقط و فقط حق انحصاری خود میدانست نه کس دیگری، حتی پدر و مادرش. علی برای او تنها مردی نبود که او را به لحاظ عاطفی و جنسی ارضا میکرد، بلکه عشق و محبتاش در تار و پود وجودش تنیده شده بود و بخشی از هستیاش بود.
... شب قبل از پرواز با علی صحبت کرد. علی با رفتن او مخالف بود. سعی کرد او را متقاعد کند. پرستو مصمم بود. زندگی با او برایش جهنم بود. بچه را پیش علی گذاشت. هیچ چیز برایش مهم نبود. میخواست خود را خلاص کند. فکر میکرد که وجود دخترش میتواند انگیزهای باشد که شاید علی سر عقل بیاید. تصمیم به جدایی داشت. ولی میخواست قبل از آن خانهاش را بفروشد و با پول آن برگردد تا زندگی خود و دخترش را سر و سامانی بدهد. آیا تمام جوانب تصمیم خود را بخوبی سنجیده بود؟ علی فریاد کشید و تهدید کرد. پرستو گوشاش بدهکار نبود. التماس کرد. بیتأثیر بود. علی برای او مرده بود. حتی دخترش و عشق بیپایاناش به او نیز مانع او نشدند. به ایران برگشت، با این امید که پس از مدتی برگردد.
صدای خلبان که به مسافرین اطلاع میداد هواپیما تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه آتن به زمین مینشیند، پرستو را به دنیای واقعی باز گرداند. دخترک در کنارش خواب بود. پرستو از پنجره کوچک کابین هواپیما بیرون را نگاه کرد. آتن پهن و کِدر در کنار دریای مدیترانه دیده میشد. به دخترش نگاه کرد و با لبخند گفت: "میریم پیش بابائی، اونی که چشای سیاهاش برق میزنه."
پدرش بنا بود و از اهالی دهات ییلاق اطراف تهران. سواد چندانی نداشت، ولی فوقالعاده دقیق و باهوش بود. قدی متوسط با موهای سیاه و صاف و هیکلی گرفته و نسبتاً ورزیده داشت، که حاصل کار سخت او از نوجوانی بود. خستگی حالیاش نبود، مثل قاطر پُر کار، و به کارش هم وارد بود. با مادر پرستو که پدر و مادرش قمی بودند ازدواج کرده بود که حاصل آن دو فرزند بود. هرمز پسر بزرگ و پرستو که یک سال و نیم کوچکتربود...
همه چیز با کوچکترین جزئیات حتی حرفها و تعریفهائی که علی از روابط خانوادهاش برای او گفته بود، از ذهناش گذشت. درست مثل این که در سالن سینما نشسته بود و سرگذشت زنی را تماشا میکرد. زنی که خودش بود. هم بازیگر بود و هم تماشاچی. آیا میخواست سناریوی آنچه را که بر او گذشته بود، نقد کند؟
پرستو حکایت بلندی است که زندگی و سرگذشت نسلی از جوانان کشورمان را در بُرش معینی از تاریخ آن، یعنی سالهای پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ تا سالهای اخیر در دو فضا و محیط اجتماعی روایت میکند. راوی حکایت، زنی از این نسل است که در پی چرخش پرشتاب عقربه زمان به خارج از کشور پرتاب شده است و حال فارغ از آن تعصبات خودخواسته و محدودیتهای بغایت تحمیلی، به پشت سر می نگرد و گذشته را در بُهت و حیرت بازخوانی میکند.
دفتر حاضر پنجمین مجموعه از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها و وضع جهان کار، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یابند. بولتن نامبرده هفتگی است و هر هفته می تواند فقط بخش کوچکی از یک مقاله را درج کند. دفتر حاضر حاوی مقالاتی است تماتیک، "از زشت و زیبای جهان کار": از کار کودکان، از کار اجباری و انواع اشکال برده داری مدرن، و از اقتصاد غیررسمی. ترتیب مقالات عیناً از انتشار آنها در بولتن کارگری اخذ شده است.
دفتر حاضر چهارمین مجموعه از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یابند. بولتن نامبرده هفتگی است و هر هفته می تواند فقط بخش کوچکی از یک مقاله را درج کند. دفتر حاضر مقالات یک دورۀ 6 ماهه را شامل می شود و حاوی مقالاتی است در بارۀ جنبشهای کارگری و اتحادیه ای در رئوسی کلی در پهنۀ جهانی و به طور مشخص در پاکستان، امریکا، یونان، اوروگوئه و کشورمان ایران. ترتیب مقالات عیناً از انتشار آنها در بولتن کارگری اخذ شده است.
مقاومت در برابر تعرض سرمایه داری لجام گسیختە بە دستاوردهای تاریخی جنبش کارگری، در سال گذشته در تعدادی از کشورها افزایش چشمگیری یافت. در کشورهائی مانند یونان و اسپانیا این مقاومت بە سطح جنبش های نیرومندی برای مهار سرمایە داری فراروئید. در سوئد ائتلاف دست راستی پس از ٨ سال دولتمداری انتخابات را باخت و سوسیال دمکرات ها دوبارە دولت را در دست گرفتند. با این حال هنوز احزاب دست راستی در کشورهای سرمایە داری پیشرفتە همچنان حاکمند و کوشش می کنند با ارائە تصویری ترسناک از آیندە جوامع، رفاە اجتماعی را از میان بردارند.
دفتر حاضر سومین مجموعه از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یابند. بولتن نامبرده هفتگی است و هر هفته می تواند فقط بخش کوچکی از یک مقاله را درج کند.
دفتر حاضر مقالات یک دورۀ حدوداً 6 ماهه را شامل می شود و حاوی مقالاتی است در بارۀ جنبشهای کارگری و اتحادیه ای در رئوسی کلی در پهنۀ جهانی و به طور مشخص در امریکا، آلمان، شیلی، برخی از کشورهای امریکای لاتین، تونس و مصر. ترتیب مقالات عیناً از انتشار آنها در بولتن کارگری اخذ شده است.
دفتر حاضر دومین مجموعه از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یابند. بولتن نامبرده هفتگی است و هر هفته می تواند فقط بخش کوچکی از یک مقاله را درج کند.
دفتر حاضر مقالات یک دورۀ حدوداً 6 ماهه را شامل می شود و حاوی مقالاتی است در بارۀ جنبشهای کارگری و اتحادیه ای در اسرائیل (و مشخصاً در میان فلسطینیان اسرائیل)، اندونزی، بریتانیا، ترکیه، الجزایر و تعدادی از کشورهای امریکای لاتین.
دفتر حاضر شامل تعدادی از مقالاتی است از تجربیات جنبش کارگری و اتحادیه ای در دیگر کشورها، که زیر نام "از تجربۀ دیگران" در بولتن کارگری گروه کار کارگری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) انتشار می یابند. بولتن نامبرده هفتگی است و هر هفته می تواند فقط بخش کوچکی از یک مقاله را درج کند. دفتر حاضر مقالات یک دورۀ حدوداً 6 ماهه را شامل می شود و حاوی مقالاتی است در بارۀ برزیل، اردن، مصر، هند و اسپانیا. ترتیب مقالات عیناً از انتشار آنها در بولتن کارگری اخذ شده است.
در پنجمین سالگرد جنبش سبز، دو پرسش زير با تعدادی از تحلیلگران و فعالين سیاسی در ميان گذاشتيم. پاسخ آن ها را در زير مشاهده می کنيد.
١. پنج سال از شکلگیری جنبش سبز میگذرد. شما امروز وضعیت جنبش سبز را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این جنبش به تاریخ پیوسته و یا اینکه عوامل زاینده و حیاتبخش آن همچنان زنده و پابرجا هستند؟ شاخصهی تداوم حیات این جنبش در چیست؟ چه ارزیابیای از نیروی اجتماعی و سیاسی این جنبش دارید؟
٢. چرا گردانندگان حکومت و به ویژه آقای خامنهای از یکسو مدعی زوال "فتنه" (جنبش سبز) هستند و از سوی دیگر از برآمد آن وجشت دارند؟