اي واي بر اسيري که از ياد رفته باشد

مسئله زندانيان سياسي و عقيدتي که اين روزها در همه جا از آن صحبت ميشود، مسئلهاي نيست که وجدانهاي آگاه به راحتي بتوانند فراموشش کنند يا روي آن سرپوش بگذارند. متأسفانه ما امروز در ايراني زندگي ميکنيم که هر دگرانديشي که ابراز عقيده کند سرانجامش سلول انفرادي و زندان است.
استاد دانشگاهي را به جرم سخنراني تا پاي چوبهدار ميبرند. دانشجويي را به جرم در دست گرفتن يک زير پيراهن خوني 6 سال است در زندان نگاه داشتهاند. زندانها به راستي تبديل به دانشگاه شده. استاد و دانشجو همه جمعند. تنها تفاوتش زمان امتحانات است. امتحانات زندان را بجاي آخر ترم در ابتدا ميگيرند.
از مقررات اين دانشگاه بزرگ ملّي بگذريم. زيرا سخنم اکنون نه در باره احمد باطبيها و نه از آقاجريها است. بسيارند کساني که با شهامت و انديشههاي متفاوت به زندانها رفتهاند و اسم آنها را همه ميدانند. گروههايشان براي آنها بيانيه صادر کردهاند. سازمانهاي بينالمللي مدافع حقوق بشر نام آنها را دارند و تلويزيونهاي جهاني از آنها نام ميبرند.
اما چه بسيارند کساني که حتّي خانوادههايشان نيز از آنها اطلاعي ندارند. زندانهاي خارج از مرکز يا غيررسمي رژيم که هنوز به مردم معرفي نشدهاند، جايگاه اينگونه افراد است. بسياري هم که خانوادههايشان از آنها با اطلاعند ولي نميخواهند نام زنداني آنها بر سر زبانها بيفتد. چون گمان ميبرند در اين صورت عزيزانشان مورد آزار و اذيت بيشتري قرار ميگيرند. در صورتي که تجربه به دفعات ثابت کرده است هر چه تبليغات و فشارهاي بينالمللي بيشتر باشد، رژيم ايران نيز مجبور به دادن امتيازات بيشتري به زندانيان سياسي ميشود.
يکي از اين زندانهاي خارج از مرکز رژيم که زندانيان گمنام بسياري نيز در آن محبوس ميباشند، زندان رجايي شهر کرج (گوهر دشت) ميباشد. در مورد اين زندان هرچه که بگويم کم گفتهام. براستي زندان عجيبي است. پرسنل اين زندان به دليل اينکه هميشه دور از دسترس و دور از بازرسيهاي بوده هنوز رفتاري همانند زندانبانان دهه 60 اوين با زندانيان دارند. جاي تعجّبي ندارد که بگويم بازجويان اين زندان، قبل از شکنجه متهمين خود وضو ميگيرند و به گمانشان کارشان ثواب هفتاد هزار حج واجب را دارد. اين زندان براي زندانيان سياسي طراحي شده و تمامي بندهاي آن از سلولهاي انفرادي تشکيل شده است. تا جايي که بنده با خبرم اکنون در زندان رجايي شهر کرج بيش از 80 زنداني سياسي وجود دارد. حدود 74 تن از اين زندانيان اعضاي عربتبار هوادار القاعده هستند. اين 74 نفر در سالن 5 بندي که اختصاص به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران دارد نگهداري ميشوند. حفاظت از اين بند تا جايي است که هيچ يک از کارکنان سازمان زندانها هم حق رفتن به اين سالن را ندارند. درب سلولهاي انفرادي اين زندانيان باز است و دو کارگر افغاني با جرم موادمخدر از بندهاي ديگر به آنجا برده ميشوند تا روزها نقش خدمتکار را براي اين زندانيان بازي کنند. به اين مسلمانان بنيادگرا در آن زندان توجّه خاصي ميشود و از نظر امکانات رفاهي در بهترين شزايط يک زنداني به سر ميبرند. البته بايد توجّه داشت که مراقبت امنيتي شديدي هم از اين گروه ميشود تا مبادا خبر بودنشان به بيرون از زندان درز کند. شايعه حضور پسر بن لادن در بين اين افراد بسيار قوت دارد.
اما اين وضع براي زندانيان ديگر وجود ندارد.آقاي عليرضا جباري از اعضاي کانون نويسندگان که توسط دادگاه ويژه فرودگاه مهرآباد به 5 سال حبس و 300 ضربه شلاق محکوم شده است. سازمان زندانها در مورد اين نويسنده و مترجم تا جايي پيش رفت که ميخواست وي را به کار بدني اجباري وادار کند.
روشنفکر ديگري که در اين زندان مخوف مدّت دوسال است در بدترين شرايط نگهداري ميشود آقاي محمّد ابراهيمي از اعضاي سازمان عَلمِ حق و عدالت ميباشد. جالب است که توجه کنيم سازمان علم حق و عدالت تا قبل از دستگيري آقاي محمّد ابراهيمي اصلاً يک سازمان سياسي نبود. تنها کار اين سازمان تا آن زمان جمع کردن جوانان و انجام بحثهاي کاملاً مذهبي بود. نقطه اشتراک تمام اين جوانان هم تنها و تنها ورزش کانگفوتوا (يک ورزش رزمي چيني) بود. آقاي
محمّد ابراهيمي به 12 سال و 10 ماه حبس محکوم شده است و تا کنون در زندان سه بار دچار سکته مغزي شده است. با اينکه نظر پزشک زندان بستري شدن وي در يک بيمارستان مجهز بود ولي تا کنون از انتقال وي به بيمارستان خارج از زندان جلوگيري شده است (اتهام وي اقدام عليه امنيت کشور از طريق تشکيل گروه غيرقانوني و گفتن سخنان ملحدانه است).
از زندانيان ديگري که در اين زندان به دست فراموشي سپرده شده است بايد از آقاي رضا عامري از گروه مهدويت نام برد که به حبس ابد محکوم گرديده است. وي از سال 78 تا کنون در زندان به سر ميبرد. متأسفانه در مورد اين زنداني سياسي اطلاعات بيشتري در دست ندارم.
دوتن از زندانيان هوادار سازمان مجاهدين خلق ايران هم در اين زندان ميباشند که خانوادههايشان تا دوسال خبري از آنها نداشتند. اين جوانان از سال 79 در سلولهاي انفرادي بسر ميبردند و متأسفانه از آنها فقط اسم کوچکشان را ميدانم (افشين و حجت). حجت به جرم هواداري به اعدام و افشين به ده سال زندان محکوم شدهاند.
يکي از انتقادات هميشگي بنده از سازمان مجاهدين خلق ايران همين نکته است که هيچگاه به اهميت حمايت تبليغاتي از هوادارانش که به زندان ميافتند پي نبرده است.
از ديگر کساني که به جرم متفاوت بودن عقايد در آن زندان نگهداري ميشدند دو تن از پيروان دين بهاييت به نامهاي بهنام ميثاقي و کيوان خلجآبادي است. جرم آنها نگهداري کتب بهائيت و ترويج اين دين بود و بخاطر آن مدت 15 سال در اين زندان محبوس بودند. اين دو زنداني مقاوم به تازگي آزاد شده اند. 15 سال ظلم بزرگي بود که اين دوتن با سرافرازي تحمل کردند و به راستي رفتار و کردارشان تمام مسلماناني که آنها را ميشناختند، شرمنده ميساخت.
آقاي بهنام ميثاقي زماني که به زندان آمد پسري 3 ساله داشت. هميشه به اين نکته فکر ميکردم پسر اين زنداني در مورد دين اسلام چگونه قضاوت خواهد کرد؟! ديني که 15 سال آغوش گرم پدر را به جرم متفاوت بودن انديشه بر او حرام کرد. آرزو دارم روزي آن پسر را ببينم و به او بگويم که...
بگذريم. اين اسامي کساني بودند که بنده با آنها برخورد کرده بودم و ميشناختم. صد البته بسيار کساني هستند در سالنهاي ديگر اين زندان بزرگ که روح بنده هم از آنها اطلاعي ندارد.
از کساني که دوستان و يا اعضاي خانواده آنها به جرم سياسي در زندانهاي رژيم محبوس ميباشند تقاضا ميکنم که با من تماس بگيرند تا بتوانيم حداقل از آنها يادي بکنيم و شهامتشان را قدر بشناسيم.
امروزه ديگر همه خوب ميدانيم که چه زندانهاي مخفي و خانههاي امني وجود دارد که هزاران جوان فقط به جرم دگرانديشي در آنها زنده بگور شدهاند. بله زنده بگور. هرکس که سلولهاي انفرادي اين حکومت به ظاهر اسلامي را تجربه کرده است، کلمه زنده بگور را با رگ و پي وجود خود درک ميکند.
در پايان از تمام مدافعان حقوق بشر و فعالين سياسي و مبارزين راه آزادي ميخواهم که نگذارند زندانيان سياسي بخصوص آنها که در زندانهاي خارج از مرکز و مخفي رژيم هستند فراموش شوند. به اميد روزي که چيزي به نام زنداني سياسي از واژگان مردم تمام دنيا حذف گردد.
زنده باد آزادي، بر قرار باد دمکراسي، پاينده ايران
---------------------------------------------------------
توضيح
اسم و آدرس پست الکترونيکي (E-mail) نويسنده محترم گزارش، نزد سايت کار محفوظ است.
افزودن نظر جدید