نامهي سرگشادهي تعدادي از فعالين جنبش دانشجوئي تيرماه ۷۸ دانشگاه تبريز
با سلام و احترام ؛
مجلس هفتم هفته گذشته كار خود را آغاز كرد. به بهانه آغاز كار مجلس مطالبي را به استحضار جنابعالي و ساير همكارانتان در مجلس شوراي اسلامي ميرسانيم. قطعاً ميبايست نسبت به وضعيت جاري كشور ارزيابياي داشته باشيد تا بتوانيد گامهاي درست، موثر و اساسي در راستاي منافع ملي و منافع مردمي برداريد كه لفظ نمايندگي آنها را يدك ميكشيد.
نميدانيم ارزيابي شما از وضعيت كنوني چيست؟ اما اين را ميدانيم كشور ما دچار بحرانهاي متنوع و گوناگوني است كه علل تاريخي، جهاني و داخلي دارند و روز به روز بر حجم ، تنوع و پيچيدگي آنها افزوده ميشود. اصرار حاكميت بر بقا و تداوم سياستهاي فرسوده و ناكارآمد نيز خود تشديد كنندهي بحرانهاست. رويكرد چارهجويانهي شما براي حل اين بحرانها چيست؟
آيا در راستاي منافع ملي و مردم ايران خواهد بود يا در راستاي حفظ و بقاي سلطه و هژموني فعلي؟ از ميان پيشرفت و ترقي كشور با واپسگراييهاي تاريخي و فرهنگي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي كدام يك را بر ميگزينيد؟ از ميان مطالبات اكثريت خاموش و محروم از حقوق مسلم و اوليه و با اقليت پرخاشگر و برخوردار از انواع مصونيتهاي قانوني و غيرقانوني كداميك را در دستور كار خود قرار خواهيد داد؟ اگر براي فرار از پاسخگويي به اين مطالبات، رويكرد اقتصادي و اجتماعي پيش گرفته و گشايشهاي اقتصادي و اجتماعي را عنوان ميكنيد، اين سئوال را پاسخ دهيد آيا بار ديگر تجربه دو دههي كارگزاران جمهوري اسلامي ايران را براي حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي بكار خواهيد بست؟ خوشبختانه هر دو روي كرد سوسياليستي و اقتصاد آزاد و هر كدام را براي يك دهه بكار بستهايد و جوابي نگرفتهايد آيا نميدانيد و هنوز ياد نگرفتهايد كه مشكل اصلي جامعه ما چيز ديگري است؟ آيا كماكان به راهحلهاي مقطعي و تسكين دهنده بسنده خواهد شد؟ آيا اين ملت كه شماها را از حضيض ذلت به اوج قدرت و عزت و افتخار رساند و بيست و چند سال نيز تاوان آن را در سختيهاي ناشي از تحميل جنگ و امثال آن داد، شايستهي اين نيست كه حاصل يكصد و چند سال تلاش و مساعي خود را با برقراري حاكميت ملي شاهد باشد؟ آيا زمان آن فرا نرسيده است تا به حاكميت فردي و مطلقه خاتمه داده و به منظور رهايي از حلقه هاي عقب ماندگي و واپسگرايي و سپس گام نهادن در مسير پيشرفت و ترقي و پيوستن به قافله جهاني، به تفكرات انديشههاي پوسيدهي انحصارگرايي و تماميتخواهي در قدرت و ثروت و فرهنگ و نيز شيوههاي مديريتي و منسوخ "حداكثر گرايانه" در بخش دولتي و حكومتي و هم چنين ترويج همسان گرايي و يكسان سازي علايق و سلائق در حوزهي فرهنگي و اجتماعي جامعه خاتمه داده و نسخهپيچيهاي بيحاصل اقتصادي و اجتماعي را وا نهاده و با روي آوردن به "حداقل گرايي" در بخش دولتي و حكومتي و "خصوصي سازي" در بخش اقتصادي و اجتماعي و"تكثر گرايي" در حوزهي اجتماعي و فرهنگي و "تقويت نهادهاي مدني" به عنوان تبلور ارادهي ملي و منشاء و سرچشمه حاكميت مردم، سعادت و شقاوت جامعه را بدست خود مردم سپرد؟
البته يادآوري كنيم ما نه شما را نمايندگان واقعي و نه مجلس فعلي را مجلس نمايندگان ميدانيم چرا كه باورهاي ما و واقعيتهاي موجود چنين اجازهاي را به ما نميدهد:
دليل اول اينكه، بر اساس باورهاي ما وادبيات سياسي آكادميك، پارلمان و "مجلس نمايندگان" تعريفي دارد كه ماهيت آن را مشخص ميكند. مجلس نمايندگان تنها يك لفظ نيست كه بتوان با اضافه كردن پسوند يا پيشوندهايي مانند "اسلامي" ماهيت آن را مخدوش كرد. اگر پروسهي انتخابات و انتخاب نمايندگان به درستي انجام نشود، ما فاقد پارلمان هستيم و لاجرم آن اختيارات و جايگاه را كه در حكومتهاي مدرن دارد نخواهد داشت. البته ممكن است مجلس مشورتي داشته باشيم كه بر سر آن مناقشه اي نيست ولي مجلس نمايندگان نخواهد بود. بهر حال مجلس نمايندگان چه اسلامي و چه غيراسلامي بايد ماهيت "پارلماني" خودش را حفظ كند و اگر "اسلامي" بودن پروسه انتخابات و مولفههاي مجلس را خدشهدار بكند. قطعاً مجلس نمايندگان نخواهيم داشت. بر اين اساس ما نه شما را نمايندگان مجلس ميدانيم و نه مجلس را "مجلس نمايندگان".
دليل دوم اينكه، ممكن است كه شما با استناد و استدلال به نظام جمهوري اسلامي ـ كه ساختار حقوقي آن در قانون اساسي آمده است ـ اظهاركنيد به مجلس شوراي ملي راه يافتهايد، پس نمايندگان مردم محسوب ميشويد. اما در اين صورت هم نميتوانيد با قاطعيت كامل اين سخنان را بگوييد چرا كه وقتي يكي از نهادهاي مشروع، رسمي و قانوني بنام "دولت" جمهوري اسلامي برگزاري انتخابات را قانوني نميداند و فقط با استناد حكم حكومتي آن را ميپذيرد، محل اشكال و تأمل جدي بوده و نشانگر بحراني است كه خود را در ناكارآمدي يك يا چند نهاد يا در ناكارآمدي قانون اساسي بروز ميدهد. همين بحران است كه سايه خود را به صورتي ناخواسته بر تصميم گيريهاي شما نيز خواهد افكند. و اگر همانند اصلاحطلبان از درون حكومت دچار مشكل نشويد، از بيرون حكومت دچار مشكل خواهيد شد. از اين منظر دائما در معرض چالشها و كشمكشها خواهيد بود چالشهايي ميان ذوب شدن درايدئولوژي حكومت و اقتصاد سياسي نظام جمهوري اسلامي از يك طرف و استقلال نهاد مجلس از ساير نهادها ـ يعني ايفاي نقش نمايندگي مطالبات ملت و نظارت بر عملكرد حاكميت هم در بعد قضا و هم در بعد اجرا ـ از طرف ديگر.
علاوه بر موضوع بالا خود قانون اساسي نيز ـ هم در حوزه نظر و هم در حوزه عمل ـ نيازمند تجديدنظر بوده و هم از اين نظر كه كماكان مورد تأئيد مردم ايران باشد، جاي تأمل دارد. قانون اساسياي كه پيرامون آن ترديدهايي وجود دارد نميتواند تكيهگاه مطمئني براي اثبات حقانيت فرد يا گروهي قرار گيرد.
بنابراين هم به لحاظ ساختار اجرايي نظام جمهوري اسلامي و هم به لحاظ ساختار حقوقي نظام نميتوانيد با اطمينان از نمايندگي خود صحبت كنيد. اما بهر حال در آن جايگاه قرار گرفتهايد و يكي از دلايل تهيه نامه مذكور خطاب به شما هم اين نكته است. دليل ديگر هم اينكه هزينه فرصت، به علت ايستاييهاي مكرر و دراز مدت جامعه ايران از يك سو و شتاب روزافزون تحولات جامعه جهاني و كشورهاي خاورميانه خصوصاً كشورهاي همسايه از سوي ديگر، آنچنان افزايش يافته است كه تأمل بيش از اين و سپردن كارها به دست زمان يا منجيهايي كه در آينده خواهند آمد، ديگر نه جايز است و نه چارهساز. هم چنين هم هزينههاي مجلس شوراي اسلامي از اموال عمومي انجام ميگيرد و هم تصميمات شما مستقيم و غيرمستقيم با آيندهي كشور ارتباط دارد. از اين رو ضمن خطاب به شما توصيههاي زير را نيز داريم:
۱ ـ همانطور كه قبلا نيز اشاره شد يكي از نتايج بحران ناكارآمدي، "عدم استقلال" نهاد مجلس يا به تعبيري صوري و فرمايشي بودن آن است و چون فرمايشي هستند از پاسخگويي طفره مي روند و همين امر موجب بياعتمادي مردم نسبت به نهادهاي رسمي و حكومتي در يكصد سال اخير شده است. مردم باور ندارند كه اين نهادها نماينده مردم بوده و در جهت كسب رضايت مردم تلاش ميكنند. پس از سوي مردم هم جدي گرفته نميشوند. بنابراين اگر شما نتوانيد استقلال خود را از ساير نهادها، خصوصاً نهادها و محافلي كه شائبه همآهنگي شما با آنها وجود دارد نشان بدهيد، موفق به جلب اعتماد مردم نخواهد بود.
اگر قبول كنيم كه آبادگران تشكيلات مستقلي است كه بر اساس دماگوژي بنا نشده و قصد تداوم هژموني فعلي را ندارد، از هم اكنون ميبايست با سرلوحه قرار دادن استقلال مجلس و دفاع از "مطالبات دمكراتيك مردم" شايستگي خود را براي جلب اعتماد مردم نشان دهد. اگر شما نيز مانند يكي از دوستانتان مايل به اعمال عقلانيت و پوستهشكني در لايههاي بالاي حكومتي بوده واز نتايج مثبت اين عقلانيت استقبال ميكنيد. چرا اين حق را براي باقي مردم قائل نيستيد و اجازه نميدهيد باقي مردم نيز پوستهشكني كنند و از نتايج مثبت آن بهره مند شوند؟
۲ ـ اين كه اصلاحطلبان رفتهاند و آبادگران آمده اند چيزي را عوض نكرده است. كسي با الفاظ و عناوين مناقشهاي ندارد. همانطور كه خود بهتر ميدانيد شما در سايهي "قهر مردم" و تقويت اين قهر بر كرسيهاي نمايندگي تكيه زدهايد گاهي اوقات مشاهده ميشود بعضي از دوستان شما باورشان آمده كه نمايند مردم هستند و تصورشان اين است كه مردم به دليل ناكامي از اصلاحطلبان به آبادگران روي آوردهاند در صورتي كه خودتان بهتر ميدانيد چنين نيست. و حركت بر روي نوار بياعتمادي و قهر مردم بسيار خطرناك است. كارهاي بزرگ، افراد بزرگي را ميطلبد. مطالعهي سوابق دوستان شما در مجلس شوراي اسلامي نشان ميدهد كه به اندازه كافي بزرگ نيستند. حتي در پارهاي موارد كساني را ميتوان مشاهده كرد كه نقش موثري در سركوب دانشجويان حوادث تيرماه ۷۸ در تبريز و تهران داشتهاند. و به دليل اقدامات ناشايستهي خود امنيت كشور را دچار بحران و تزلزل نمودند. وجود چنين افرادي در سلك و لباس نمايندگي دهنكجي آشكار و صريح به ملتي است كه رويهي قهر را برگزيده است و عواقب نامعلومي دارد. ضمن اين كه ما نيز نسبت به آن آرام نخواهيم نشست .
علي مهري - علي بيكس - پيمان عارف
افزودن نظر جدید