نگاهى به حوادث اخير آذربايجان
١ـ حوادث اخير آذربايجان هم واقعيت «جدى بودن» چالشهاى قومى را بار ديگر گوشزد كرد و هم طى پديدهاى نادر و كمتر غيرقابل پيشبينى، عينيت شكافهاى قومى را در عميقترين لايههاى جمعيتى كشور و نزديكترين گروه قومى به مركز، به نمايش گذاشت. دلايل زيادى را میتوان براى غيرمنتظره بودن ناآرامیهاى اخير مناطق تركنشين اقامه نمود. تركها، بيشتر از همه گروههاى قومى ديگر در جامعه ايران ادغام شدهاند و برخلاف اقليت نسبتاً كم جمعيت عربهاى خوزستان (آنها هم مانند تركها در شيعه بودن با اكثريت جمعيت ايران اشتراك دارند) بخش قابل توجهى از بورژوازى تجارى و بازار تهران، نيروهاى مسلح و ديوانسالارى حكومتى را تشكيل میدهند.
تقريباً همه ناظران در اين نكته متفقالقولند كه نوع و حجم اعتراضهاى صورتگرفته، به هيچوجه متناسب با كاريكاتور و احياناً اهانت روزنامه ايران نبوده و بيشتر آزاد شدن پتانسيلى از سرخوردگى و اعتراضات فروخوردهاى را به نمايش میگذارد كه در گذشته مجالى براى بيان آنها وجود نداشته است. میتوان ادعا نمود كه دليل اصلى اعتراضات، تبعيضهاى مكرر و انباشتهشده فرهنگى و نوعى ركود و بیتوجهى اقتصادى، به خصوص در ١۶ سال گذشته است كه سياستهاى توسعه اقتصادى دولتهاى وقت، با تمركز بر تهران و استانهاى مركزى ايران، باعث شدند كه استانهاى تركنشين كه سابقاً در جدول توسعه از شاخصهاى مناسبى برخوردار بودند، به ردههاى پايينتر جدول رانده شوند.
به اين سياهه میتوان دلايل كلیترى چون رشد و نضج ناسيوناليزم آذربايجانى بر اثر فروپاشى شوروى و تشكيل آذربايجان مستقل، فعاليتهاى تلويزيونى و رسانهاى گروههاى پانتركيست افراطى در خارج از كشور و حتى روند جهانى شدن را افزود كه در كليت خود، فرصت و مجال نسبتاً مناسبى براى احياى جنبشهاى هويتخواه و تقويت هويتهاى محلى و قومى فراهم آورده است. گو اينكه همين دلايل كلى در تقويت و زنده شدن «احساس تبعيض»در اينجا هم مؤثر بودهاند.
٢ـ ناآرامیهاى اخير مناطق تركنشين، به واسطه وسعت، جمعيت و اهميت آن، بيش از هر چيز ضرورت برخورد علمى و كارشناسى با مسأله قوميتها و لزوم جايگزينى نگاه نرمافزارى به جاى نگاه امنيتى و فرافكنانه را يادآورى میسازد. از دل نگاه علمى، میتوان رهيافتهاى گوناگون سياسى، فرهنگى، اقتصادى و حتى امنيتى را به فراخور ضرورت كارشناسيشان استخراج نمود و به كار بست. البته عملياتى كردن هر كدام از اين ايدهها به سادگى ميسر نيست و به نظر میرسد كه نيازمند نوعى تغيير كلان ديدگاه سياسى باشد كه آن هم خود محتاج تغييراتى اساسى و معرفتى در نگاه به مقولاتى چون فلسفه حكومت، جامعه، دولت ـ ملت و... است. طرف ديگر قضيه براى حسن تدبير در چالشهاى قومى، خود قوميتها و مشخصاً آذربايجانیها میباشند.
توجه به ظرفيتهاى مدنى حركت قومى و انتخاب سخنگويانى مسئول و دموكراتيك، وظيفه اصلى فعالان فرهنگى، سياسى و قومى اين ديار میباشد. «پانتركيسم» كه در ميان اقليت اندكى از تركها هوادار دارد، نمیتواند سخنگوى مناسبى براى مطالبات قومى آذربايجان باشد. هر چند كه متأسفانه بهدليل نوپا بودن حركت و ضعفهاى ساختارى و تاريخى آن، بيش از همه نغمه آن شنيده میشود. بنيادهاى رمانتيك، تخيلى و غيرواقعبينانه پانتركيسم كه از سرشت ايدئولوژيك و گاه نژادپرستانه آن نشأت میگيرد، با واقعيتهاى جهان جهانیشده امروز كه متكى بر تجارب دموكراتيك و آموزههاى حقوق بشرى و فاصلهگيرى از سويههاى غيردموكراتيك انواع و اقسام ايدئولوژیهاى پان و... است همخوانى ندارد.
گفتمان سلبى و توان فوقالعاده ايدئولوژى پانتركيسم در «ديگری»سازيهاى مكرر و گاه فاجعهآفرين، به تبار قفقازى ـ عثمانى آن و حتى بعضاً ريشههاى ناسيوناليزم مهاجم و غيرمدنى اسلاو (به عنوان «ديگری» و رقيب پانتركيسم در مراحل آغازين شكلگيرى آن) برمیگردد كه در پويه تاريخى خود چندان منشأ خير و سعادت براى انسانها و حتى پيروان خود نبوده است. تازه هيچ يك از اينها با واقعيتهاى تاريخى ايران و تجارب بومى آن خوانايى ندارد.
واقعيت آن است كه در ايران هيچگاه شاهد بروز پديده شوونيزم ـ به معناى مرسوم آن ـ نبودهايم و برخى از تبعيضهاى قومى، نژادى، زبانى و مذهبى موجود ناشى از دوگانه تاريخى اقتدارگرايى ـ مردسالارى و برخى هم برخواسته از «مازاد توليد» ناسيوناليزم فرهنگى است كه از طرف بوروكراسى و دستگاههاى ايدئولوژيك دولت توليد و در ميان اقليتهاى قومى توزيع و يا تحميل میشود. صدالبته اين به معناى انكار تبعيضهاى موجود و تطهير سويههاى سختافزارى و خشونتبار پروژه ملتسازى در ايران نيست. بلكه تذكار اين نكته است كه شبيهسازیهاى ايدئولوژيك و غيرواقعى و ترسيم مدلهاى آرمانى و غيرقابل دسترسى، نه تنها كمكى به بهبود وضعيت قوميتها نمیكند، بلكه بر ميزان ابهامات و پيچيدگیها و نتيجتاً دردها و رنجها خواهد افزود. اعطاى حقوق فرهنگى به ميليونها تركزبان و ايجاد امكان تدريس و آموزش زبان تركى، قبل از آنكه ماهيتى ايدئولوژيك «حقوق بشرگونه» دارد و طبعاً پيگيرى آنداشته باشد، سرشتى از اين مجرا آسانتر، كمهزينهتر و نتيجهبخشتر خواهد بود.
افزودن نظر جدید