لویاتان (Leviathan )

لوياتان آخرين ساخته آندره زوياگينتسف^ فيلمساز صاحب سبک و معتبر سينما داستان مردی است كه بر سرِ تصاحبِ خانهاش در شهری كوچك و ساحلی توسط شهردارِ فاسد شهر ايستادگی كرده و بعد از محكوم شدن توسط دادگاه محلی از يكی از دوستانش به نام ديميتری كه وكيل است تقاضا میكند وكالت او را برعهده بگيرد. ديميتری قبول كرده و بهواسطه اين ماجرا وارد زندگی كوليا میشود. با ورود ديميتری برخلاف انتظار نهتنها اوضاع كوليا بهبود پيدا نمیكند بلكه با ايجاد رابطه عاطفی ميان ديميتری و ليليا -همسر كوليا- ورق بهگونهای ديگر برمیگردد. به طوریكه برآشفتگیهای كوليا افزودهشده و درنهايت ماجرا بهگونهای رقم میخورد كه با مرگ مشكوك ليليا و پاپوشی كه بهواسطه آن كوليا را مقصر جلوه میدهد –درحالی كه تماشاگر با نشانه مستقيمی كه دليل قانعكنندهای برای پذيرش اين جنايت توسط كوليا در اختيارش قرار بدهد روبهرو نيست- كوليا به ۱۵ سال حبس محكوم و خانه او تخريب و توسط شهردار مصادره میشود.
لوياتان داستانی سرراست و خطی دارد؛ داستانی كه با وجود سادگی و فقدان پيچيدگیهای روايی، دارای زيرمتنی پيچيده و درعينحال عميق است. با نگاهی به اسطوره «لوياتان» پيوند ميان ويژگیهای اساطيری آن با فيلمی كه روايتگر داستانی واقعی در دنيای معاصر است؛ مفاهیمی آشکار میگردد. لوياتان هيولا يا اژدهای عظيمالجثهای اسطورهایست كه از دريا سرك میكشد و مثل و مانند ندارد. لوياتان، اسطوره شّریست كه در گذر زمان دچار دگرگونیهای بسيارشده، در ادبيات مسيحی و غرب، لوياتان گاهی با هرگونه هيولا يا موجود عظيم دريايی يكسان انگاشته میشود.
اين واژه در ادبيات به نهنگ بزرگ اشاره میكند. بازنمايی اين شرّ و چگونگی نمايش استيلا و حكمرانی آن بهواسطه قرار گرفتن در متن فیلم قابل توجه است. فيلم لوياتان ماهيت و كاركرد اسطوره لوياتان را در دنيای معاصر بهخوبی نشان میدهد. اين فيلم همان مصالح مادیای به شمار میرود كه امكان خوانش درست و فراگير از اسطوره را فراهم میآورد. پيوند ميان قدرت و نهاد كليسا در جایجای فيلم برجسته است. نخستين جايی كه مخاطب با شهردار روبهرو میشود. سكانسی كه او نزد اُسقفی بلندمرتبه مشغول صرف شام است. نحوه قرار گرفتن اين دو كنار يكديگر بهگونهایست كه تماشاگر احساس میکند اسقف مسوول حفظ قلمرو قدرت و قدرت جزو صفات بارز الهیست... تمام فيلم ماجرای كشمكش و درگيری كوليا و شهردار برسر تصاحب خانه كولياست. درگيریای كه يك سر آن بازندهای تمامعيار همچون كوليا قرار دارد و سر ديگر آن شهردار به عنوان مظهر شرارت.
همين غلبه تام عنصر شرّ برگرفته از استيلای لوياتان است كه از زيرمتنِ اثر، سربرآورده است. قدرتی که در پيوند با نهاد كليساست... جهانِ فيلمِ زوياگينتسف برگرفته از بطن نهنگ شرور و ويرانگر لوياتان است. گويی همه مردمان شهر در بطن اين نهنگ شرور جای گرفتهاند، جايی تاريك، سرد و عجين شده با يخبندان... لویاتان از آن نوع جانورانیست که اگر زمانی سرش قطع شود؛ باز به حیات و حرکت خود ادامه میدهد و بعید نیست خطرناکتر هم بشود. ساقط هم بشود به صورت شِبه دراکولایی در خواهد آمد!...
«هابز^^» بزرگ ترین نظریه پرداز دولت در غرب و از معدود متفکران که به صورت جامع درباره نهاد دولت نظر داده است. (نظریه او درباره دولت در اثر کلاسیک «لویاتان») برخی «لویاتان» را بزرگترین اثرِ فلسفه سیاسی میدانند و از آن به عنوان نقطه آغاز علم سیاست یاد می کنند. همانگونه که «کانت^^^» راه جدیدی را در فلسفه پایه ریزی کرد؛ «هابز» آغازگرِ راهِ جدیدی برای پرداختن به علمِ سیاست بود. اندیشهی هابز، اندیشهای متاثر از جهانبینی خاص دوران خود بود. توماس هابز فیلسوف انگلیسی حکومت را به لویاتان – موجود افسانهای – تشبیه میکند. بدین گونه که بشر بخشی از حقوق و آزادیهای خود را به دولتها واگذار میکند. این آزادی را واگذاری میکند تا به جایش امنیت بگیرد، تا به جایش با نظم اجتماعی روبهرو شود. در حقیقت این آزادیهای واگذارشده است که دولت را به یک موجود عجیب تبدیل میکند و اسمش را میگذارد لویاتان!...
اما مشکل کجا آغاز میشود؟ جایی که این دولت، موجودی بیمهار شود که سروقت همان شهروندانی میآید که اختیار و آزادی خود را برای امنیتشان واگذار کردهاند. این همانجایی است که نیاز پیدا میشود به مهارتهایی برای این موجود! و دانش سیاسیست که به این مسئله میپردازد. اینکه چگونه ساختاری برای حکمرانی طراحی شود که در آن حکمرانان به موجود بیمهار تبدیل نشوند. تمامی اصول حکمرانیِ خوب، اصولیاند برای مهار و کنترل لویاتان...!
«دولت»، «آزادی» و «قانون» سه مفهومی هستند كه قدمتی به اندازه انسان دارند. آيا آزادی و قانون مقدم بر دولت هستند يا برعكس؟ آيا با آزادی و قانون میتوان به دولت قوی رسيد يا با يك دولت قوی میتوان به آزادی و قانون دست يافت؟...
از دوران باستان تا زمانِ حاضر بسياری از انديشمندان و فلاسفه در اين رابطه به وفور سخن گفتهاند. در حقيقت، نقطه اشتراك هابز و بسیاری دیگر از اندیشمندان در قدسیزدايی از دولت و زمينی كردن آن است، اما وجه تمايز اصلی آنجاست که مردم زمانی از «آزادی» برخوردارند كه «آزادی كامل داشته باشند تا كنشهای خود را تنظيم كنند و بتوانند در آنچه مالك هستند؛ دخل و تصرف نمایند... بدون اينكه به سلامت، آزادی و زندگی يا اموال ديگران لطمهای وارد آورند.» به تعبير«جانلاك^^^^»، قانون مقدم بر آزادی است.
چنانكه لاك خاطرنشان میکند: «آزادی بايد با مردمانی آغاز شود كه از خشونت، ارعاب و ديگر اقدامات نادرست رها باشند. چنين است كه «هانا آرنت^^^^^» هم معتقد است: «قانون در مقابل آزادی قرار نمیگيرد، اما همين قانون مبنا و اساس آزادی است. قانون است كه آزادی را میسازد.»
و رسيدن به آزادی فقط با وجود يك دولت قوی ميسر نيست، بلكه آزادی و قانون در كنار يك جامعه قوی میتواند موجب تشكيل يك دولت قوی شود كه زمينهای برای سعادت جامعه فراهم میكند.
يك رساله فلسفی باستانی میگويد: «حاكم به مثابه قايق است و مردم آب. آب میتواند قايق را حركت دهد وهمچنین آب میتواند قايق را غرق هم سازد...» «قانون» مقدس شمرده میشود و جمع «قانون» و «آزادی» است كه باعث میشود دولت و جامعه در مسير درست قرار گيرند. الگوی در اين راه میتواند ماندلا، رهبر آفريقای جنوبی در دوران آپارتايد باشد. «نلسون ماندلا» كه ۳۰ سال را در زندان انفرادی گذرانده بود به محض آزادی از زندان به جای آنكه به دنبال انتقام گرفتن و ماندن در «قفسِ هنجارها» باشد به عفو عمومی روی آورد. او راه عفوعمومی را در پيش گرفت تا اقتصاد آفريقای جنوبی خفه نشود و از چنبره «قفسِ هنجارها» بگريزد...
^.آندرهٔ پتروویچ زویاگینتسف زاده ۶ فوریه ۱۹۶۴ کارگردان و بازیگر اهل روس... وی بیشتر بهدلیل فیلمِ بازگشت، برندهٔ جایزه شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز در سال ۲۰۰۳ شناخته میشود.
^^.توماس هابْزThomas Hobbes . او در ۵ آوریل ۱۵۸۸ در انگلستان زاده شد. و در سال ۱۶۷۹ درگذشت. وی بیشتر به سبب کارهایش در فلسفهٔ سیاسی و کتاب لِویاتان Leviathan شهرت دارد.
^^^.ایمانوئل کانت Immanuel Kant زادهٔ ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ درگذشتهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ فیلسوف سرشناس آلمانی. فلسفهٔ وی از اندیشههای چیره بر نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم است.
^^^^.جان لاک John Lockeزادهٔ ۲۹ اوت ۱۶۳۲ درگذشتهٔ ۲۸ اکتبر ۱۷۰۴. پدر لیبرالیسم کلاسیک.
^^^^^.هانا آرِنْت Hannah Arendt زادهٔ ۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ درهانوفر درگذشتهٔ ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک، فیلسوف فلسفهٔ سیاسی و تاریخنگار .او از مهمترین اندیشمندانی بود که آرا و افکارش تأثیری ژرف در سدهٔ بیستم میلادی بر جای گذاشت.
*.نِلسون رولیهلاهلا ماندِلا زاده ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸ درگذشته ۵ دسامبر ۲۰۱۳ رهبر مقاومت داخلی علیه آپارتاید و نخستین رئیسجمهور آفریقای جنوبی که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد...
آذر۱۴۰۱ پهلوان
افزودن نظر جدید