ای کارگر، ای برزگر، ای زحمتکش
تو با من و من با تو در این راه دراز
خیزیم و رویم سوی فرداها باز
نی خسته و نی شکسته مانیم به راه
تا روز کنیم این شب یلدای دراز
تو با من و من با تو در این راه دراز
خیزیم و رویم سوی فرداها باز
نی خسته و نی شکسته مانیم به راه
تا روز کنیم این شب یلدای دراز
قربانیان این سه نوع مجازات یا خود در معرض بیعدالتی اجتماعی آشکار قرار داشته اند یا اینکه در برابر این بیعدالتی به دفاع از مردم خود برخاسته اند و با احساس و اعمال وظیفه ی وجدانیشان خود را در معرض خطر قرار داده اند.
های آذرخش!
شعله هایِ تازه بر فکن!
وین طلسم تیرگی تو بر شکن!
های رعد!
بر شکن سکوتِ مرگ!
بلبلک!
ترانه نو سرا به شاخ و برگ!
عاشقانه هایِ نو دو باره سازکن!
در گرامی داشت خاطره ی جاویدان مریم حبیبی
در ژرفنای یاد رفیقانت،
رفتی و تا سحر نکشیدی،
تا روز با تو بخندد،
خورشید خنداه ات را،
فردا که روز بر آید،
جبهه ی مردم درون خانه ات،
پرچم آن زیور کاشانه ات،
برسرت تصویر پیکان، می روی.
صفا برای ما بجز از راه کارش در انجمن حمایت از حقوق کودک و آوای ماندگار، همراه وفادار یار وفادارمان، محمد جعفر پوینده، ستاره ی درخشان عرصه ی پیکار در راه آزادی قلم و بیان، و جان برکف گرفته و جان باخته ی این راه نیز بود.
در حالی که وکیل پرونده ی سوء استفاده های تأمین اجتماعی از دست آقایان متهمین آن سازمان خواب راحت ندارد، مسئولان تأمین اجتماعی پرداخت حقوق بازنشستگان و کارکنان را هر ماه چند روز به عقب می کشند تا مجددا به اوایل برج برسند.
هرگز نمی میرند
جان های شیفته ی این جاودانگان وادی عشق
قد برمی کشند هرشب
این ستارگان سحرین
ازگورجاهاشان
و پرتومی افشانند
بر دیولاخ پرپیچ کژتاب
ره گذار رهروان شب خیز روزخواه
تو که با لبخندت می گفتی:
گرچه من خواهم رفت
مرگ تن، اما پایان انسان نیست؛
انسان می ماند در دلها، با نیک و بدش
مهر و کین اش یکسره در دلها غوغا خواهد کرد
تو ای ستبر رزمجوی ارتش بزرگ کار!
تو ای ستیغ سربلند کوهسارِ کارزار!
تو را چه شد که روز را ندیده پرکشیده ای؟
ز رهروان مانده در ره سپیده دل بریده ای؟
برپاشده ست، صف در صف
در گرمگاه کار و به پیکار
این خیل تن سپرده به زحمت.
افکنده است پژواک
در چارسوی این کره ی خاک
آنک سرود رهایی
با نام تو راه شبروان روشن باد!
یاد تو زمکر اهرمن ایمن باد!
با خاطره ات هزار گل بشکفته،
از باد بهار، خانه ات گلشن باد!
در راه پرخطر من به سویتان
صفها گشوده اند به پیکار؟
پیروزی نیروهای چپ و دمکرات در آماده سازی جامعه برای نبرد دگرگونساز بیش و پیش از هر چیز به یگانگی، چه در چارچوب وحدت نیروهای هم اندیش و چه به شکل اتحاد میان همه ی نیروهای ملی و دمکرات، نیازمند است؛ و ضرورت انحادی این چنین در شرایط کنونی جامعه ی ما بسیار چشمگیرتراست.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ی پیشین آمریکا در خاطرات خود نوشت: " ما وارد جنگ عراق، لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود؛ اما ناگهان انقلاب مصر در 30 ژوئن رخ داد و همه چیز در عرض 34 ساعت تغییر کرد. ... توافق شده بود که خبر تاسیس داعش در روز 5 مه 2013 اعلام شود و ما منتظر تاسیس آن بودیم که ما و اروپا آن را به رسمیت بشناسیم. من به 12 کشور جهان سفر کردم و با برخی از دوستان توافق کردیم که به محض اعلام تاسیس داعش آن را به رسمیت بشناسند. "
آه کوبانی، کوبانی!
پرچم رزمت در احتزاز،
نبردت کارساز،
و نامت تا جاودان
درچارسوی این جهان پر خروش
هماره بر فراز باد!
خانه روشن کرده ای امشب تو ای خورشید تابان غزل –
ای بامداد شعر روزخواهان –
در شبانی اینچنین تاریک.
چشم ما بر روی تابان تو روشن باد!
ابرها رگبارخون می بارند
و عجوزکان سِحر خوان
در دشت های سبز
بذرسرب و آتش و خردل می کارند.
چسان آنك توانم دم فروبستن
دراين دنياي ناايمن
كه هر فرياد درحلقوم انسان بشكند
دراين سكوت سرد،
بي پژواك و پادآوا
حرامم باد اين فرداي ناروشن
كه امروزش سر ِ سبزهرآن گرد سخنگو بازبان سرخ
برداراست.
برا ی عزیزمان، محمد علی عمویی، مبارز زندان کشیده ی قدیمی وکهنسال راه عدالت و آزادی
سی سال و هفت سال
نیم ِ زیِ خجسته ات،
ای سالار!
دربند گزمگان دی واکنون
برتوچه ها گذشت؟