نگاهی به کارنامه ی زنان نماینده ی مجلس و دیگر زنان در حوزه های بالایی قدرت و سیاست اسلامی طی 38 سال اخیر، ثابت می کند که چیزی بنام «حضور زنان در مدیریت سیاسی» واقعیت ندارد و اگر هم افرادی با شکل و قیافه ی زن در بخشهای بالای قدرت وجود دارند، فقط برای حفظ ظاهر و فرمالیته است وگرنه فکر و اندیشه و تصمیم «زن» در حکومت اسلامی به «هیچ» شمرده می شود.
زنده یاد نادره افشاری از ستون های اصلی جنبش آزادی و برابری خواهی است، نام و یاد و خاطرات دل انگیزش هماره ماناست. او در چهچه ی پرندگان، در چک چک باران بر روی پنجره ها، در نوازش نسیم و در مزه ی شراب جاودانه می ماند.
یک نوازنده ی تنها در کوچه ای خلوت، هر چقدر هم زیبا بنوازد و هر قدر که سازش دلنشین و با کیفیت باشد، صدای سازش از دو کوچه بیشتر، گذر نخواهد کرد و شنیده نخواهدشد. اما وقتی تبدیل به یک ارکستر شود، می تواند شهری را پوشش دهد.
از بیرون صدا می آید
با خودم می گویم: شاید کسی برای نجات من آمده است
خوب گوش می دهم
اما
صدا، صدای زنجیرهای زندانیان است
و صدای خشم جنون آمیز زندانبان ها
مهربانی، بردباری، خوب و والایی رفیق!
یاد تو، یادآور کوه است و جنگل، سرخ سرخ
تو برانگیزنده ی فکری، چه غوغایی رفیق!
سختکوشی، قاطعی، همچون ستونی، محکمی
استخوان یک بنایی، طاقت افزایی رفیق!
آن وجود نازنینت پایدار و برقرار
با مرگ هیچ صاحب اندیشه ای مخصوصاً اگر خردورزی و انساندوستی و درک، برجسته ترین ویژگی اش باشد ، جویباری که بر ریگ ها درست کرده و مسیری که برای حرکت ساخته است، از بین نمی رود. نادره افشاری یکی از صاحبین اندیشه است که برای همه ی اهالی قلم مخصوصاً در زمینه ی ادبیات و سیاست، نام آشناست و برای بسیاری محبوب و عزیز.
آنچه که در عمل درهمه حال بطور رسمی و آشکار در تمام سطوح جوامع مختلف شاهد آنیم، همانا «زن ستیزی» است که در شکلهای مختلف در دو تقسیم بندی بصورت پیشرفته و بدوی (متمدنانه و مرتجعانه) در جهان برقرار و درحال اجراست. این امر بلحاظ تربیت فرهنگی و آموزش روانیِ جوامع، در اغلب موارد برای هم زنان و هم مردان، تبدیل به امری عادی و طبیعی شده و متاسفانه در جوامع عقب نگهداشته شده «مردسالاری» حتی مورد پذیرش خود زنان جامعه قرار گرفته ...
در فرهنگ ضد زن، معشوق بی اختیار است. معشوق بی اراده است. معشوق حق انتخاب ندارد چون مورد عشق قرار گرفته و خود حق عاشق شدن ندارد و چنانچه خود عاشق شود به گناه و خیانت و جرم نابخشودنی، متهم و محکوم می گردد و شاعر از وی یک موجود خیانتکار و رسوا و یاغی و بیوفا خلق می کند و تشنۀ خون رقیب خود می شود، با کلمات آتشین و تیزش معشوق خائن و بیوفا (زن) را سنگسار و رقیب را شلاق می زند.
وقتی ازظلم و فساد دربارسلطنت می شنیدیم واحکام مفسد فی الارض بودن ساواکیها و سران ارتش رژیم قبل را می شنیدیم، هرگزنمیتوانستیم باورکنیم که بزودی درزندانهای ایران جوانها را صدتا صدتا تیرباران خواهند کرد.