البته تنها محدوديتهاي امنيتي براي بررسي و نقد ديدگاهها مانع فعاليت منتقدان نيست. روحيه بيگانه با نقد ما نيز به اين فضاي سنگين دامن ميزند. متاسفانه اين ناهنجاري در رفتار، هيچ گونه سويه سياسي خاصي را هم شامل نميشود. بسيارند افراد و مباحث كلان مختلف در هر دو طيف مطرح سياسي كشور كه به نقد كشيدن آنها امري ناشدني و غيرقابل قبول شمرده ميشود.
مسلما مهمتر از این خطوطی که مردمان را در این سوی و آن سوی خود جدا میکند و هرکدام را در غالب نام کشوری هویت میبخشد، خودِ «انسان» و «کرامت انسانی» است. ولی آیا شایسته است به بهانهی این انسان، بدون توجه به قوانین بینالملل، ملاحظات سیاسی، قدرت سرزمینی، حاکمیت ملی و مهمتر از آنها سرنوشت مردم در آینده با «ژست روشنفکری» و با دستمایه قراردادن «حقوق بشر» دست به سخنپراکنی و اشاعه تفکرات رمانتیک، غیر واقعی و غیرعملی در دنیای واقعی سیاست بزنیم؟
چرایی وجود چنین تفکری درمیان جریانات تمامیت خواه کشورقابل درک وتحمل است، که صد البته آنان به شکل بنیادین ازعقل جمعی گریزانند، ولی چه می شود که افرادی که سودای راهبری جامعه به سمت "دموکراسی" و "تحزّب" و "توسعه جامعه مدنی" را دارند وتوسعه "تعامل در روابطِ" افراد جامعه هدفِ خود را دغدغه می دانند، الگوی رفتاریشان شباهتی بی همتا به "تفرقه افکنان" پیدا می کند
آیا تا به حال بر شما امر ثابت نشده که این خیزش مردمی کار امریکا و اسرائیل که هیچ، هنر نیروهای سیاسی داخلی هم نیست. درنیافتید که این بار فعالین سیاسی هستند که مردم را همراهی می کنند. چند رهبر و فعال سیاسی دیگر باید دستگیر شوند تا متوجه شوید این حرکت باز نمی استد و وای بر آن روزی که این جنبش بدون دریافت مطالباتش خاموش شود. که آن روز باید در پستوی خانه ها و زیرزمین های هر شهر و دیاری شعله های زیر خاکستر این جنبش را جستجو کنید