رشتههای علوم سیاسی نیز به جای پرداختن به این پرسشها اندیشهها و ایدئولوژی هایی را ترویج می کنند که جمهوریت را هدف گرفته و برای ساقط کردن آن به تلاشهای به اصطلاح «علمی» می پردازند. برای نمونه یکی از رهیافتهای بسیار مورد علاقۀ اساتید حوزه و دانشگاه و دانشجویان فلسفه، علوم سیاسی و اجتماعی، رهیافتهای نخبه گرا است که در آن فرض بر این است که سیاست کار عدهای نخبۀ حرفهای است و دیگران نباید در سیاست و امر حکومت دخالت کنند.
دولت در ایران از مدرنترین ابزارها و تکنیکها و رویکردها برای سرکوب و منحرف کردن خواستهها و مطالبات اجتماعی بهره میگیرد. در حوزهها هم همینطور. ممکن است هنوز هم در حوزۀ علمیه برخی بر این عقیده باشند که سنگر سنت را حفظ کردهاند، اما در آنجا نیز چیزی جز شبح سنت بر جای نمانده است. در واقع انقلاب ایران به جدال سنت و مدرنیته مهر پایان زد
رویه ی محافظه کاری فقط زمانی می تواند سکان قدرت را در دست بگیرد که بخش زیادی از مردم به انفعال سیاسی و عدم مشارکت روی می آورند. البته این حقیقتی نیست که از نظر محافظه کاران پنهان مانده باشد. بسیاری از آن ها نیز از این موضوع به خوبی آگاه هستند. اما در قبال درمانِ معضلِ عدم اقبال مردمی راه های گوناگونی را در پیش گرفتند که دسته بندی های گوناگونی را میان آن ها موجب شد.