در فاصله کودتای ۱۳۳۲ تا انقلاب ۱۳۵۷، در شرایطی که حکومت شاه هرگونه حرکت مستقل اجتماعی و سیاسی را کنترل، محدود و سرکوب میکرد، جنبش زنان استراتژیِ جدیدی را برای پیشبرد خواستههایش در پیش گرفت. در چهار مقالهای که به بررسی این دوره میپردازد، نخست ساختار گروههای زنان در این دوره بررسی و به شبکههای همکاری و ارتباطی بین این گروهها پرداخته شده است، و پس از آن تلاشهای فعالان زن برای محقق کردن مطالباتشان، بهویژه در رابطه با کسب حق رأی و تغییر قوانین خانواده مرور شده است.
جنبش زنان چگونه در ایران شکل گرفت و توانست زنان را از کنج اندرونیها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی از قوانین نابرابر، همهی دستاوردها را به یکباره از دست دادند؟ در این مجموعه مقاله، با مرور تاریخ جنبش زنان در ایران، به جستوجوی پاسخهایی برای این پرسشها میپردازیم.
جنبش زنان چگونه در ایران شکل گرفت و توانست زنان را از کنج اندرونیها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی از قوانین نابرابر، همهی دستاوردها را به یکباره از دست دادند؟ در این مجموعه مقاله، با مرور تاریخ جنبش زنان در ایران، به جستوجوی پاسخهایی برای این پرسشها میپردازیم.
او میگوید سیاست انکار فرآیند پیچیده و گستردهای دارد و «جنایت را به یک حادثه دیگر تبدیل کردن»، «قربانی را مسئول سرنوشت خود دانستن»، برای توجیه خشونتها «به یک ضرورت بزرگتری اشاره کردن» و «عوض کردن جای قربانی و جنایتکار» از جمله استراتژیهای انکار رسمی است.
بیانیهای که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در ایران با ۱۸۰ امضا، با عنوان «مطالبات کنشگران جنبش زنان ایران از نامزدهای ریاست جمهوری» منتشر شده، فهرستی از خواستههای این گروه برای رفع تبعیض علیه زنان است. این بیانیه چه میگوید و راهبرد آن تا چه اندازه میتواند مؤثر باشد؟