با این حال اگر قدرت به ما نزدیک باشد بیش از هر زمان دیگری به عدم خشونت و فرهنگ صلح و مهربانی میاندیشم. اکنون و در میدان عمل، زمانهی تحقق رویاهایمان است. رویایی که تحقق آن در گرو رفتار ماست. اکنون نوبت ماست تا نشان دهیم چه اندازه مطابق رویاهایمان عمل میکنیم. من به قدرت صلح و دوستی و عدم خشونت باور دارم. باوری تام و تمام و بر این باورم تنها با پرهیز از هرگونه خشونت و البته ایستادگی قدرتمندانه به نتیجهای پایدار خواهیم رسید.
در ۸ تا ۱۰ سال گذشته جامعه با بحران های متعددی مواجه بود که بسیاری از این نهادها از جمله کانون مدافعان حقوق بشر، برای حفاظت از حقوق شهروندان به کلی مورد هجوم و حمله قرار گرفتند. بنابراین فی نفسه حقوق بشر محقق نمی شود مگر به خواسته و تلاش خود شهروندان و فعالان حقوق بشر.
رای صادره از شعبه دوم دادگاه انتظامی وکلا مبنی بر محکومیت اینجانب به سه سال محرومیت از وکالت، تحت فشارهای وزارت اطلاعات و دادستانی صادر شده است. من به این حکم معترض ام.
من از خانه ی خودم به دادگاه انتظامی قضات اعتراض نمی دهم. بلکه برای اعلام اعتراض به سوء مدیریت کانون و قضات غیر مستقل و محرومیت از کار و نادیده گرفتن حق دگراندیشان در انتخاب وکیل و تلاش برای محو کامل استقلال کانون وکلا از ساعت 9 صبح روز سه شنبه مورخ 29/7/1393 در جلوی کانون وکلاء دادگستری مرکز تحصن خواهم کرد.
49 روز در اعتراض به مسایل مختلف و از جمله مجازات خانوادهام در اعتصاب غدا بودهام. در این مدت نگرانیهای زیادی به وجود آمد كه همگی از سر لطف و محبت به یك خواستهی عمومی بوده است و آن یك "نه" بزرگ به مجازات خانوادگی است.
"اجازه نمیدهم بر خلاف قانون مرا با هیئتی اجبار آمیز به دیدارتان بیاورند."
ترجیح میدهم کل سالیان تحمل حبسام را از دیدارتان محروم شوم تا به دلیل اسیر بودن به ناحق، به آنان اجازه دهم هر گونه اراده میکنند با من رفتار کنند و بر خلاف قانون مرا به حجابی اضافی و يا اجبار مضاعف وادار کنند.
با تو چه بگویم که هفتهي گذشته از من پرسیدی مامان با ما به خانه می آیی؟ و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به تو گفتم: «کارم طول می کشد و دیرتر می آیم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشیدی و با لبهای کوچکات بوسهای کودکانه بر دست هایم زدی...
نامه نسرین ستوده به پسرش نیما
در پایان دوست دارم به تو بگویم که باز هم برای حفظ حقوق بسیار کسان و از جمله کودکانم و آینده شما، وکالت چنین پروندههایی را پذیرفتم و بر این اعتقادم که سختیهایی که خانواده ما و بسیاری از موکلانم طی سالهای اخیر تحمل کردهاند، بینتیجه نیست. عدالت درست در همان زمان که از او کاملا قطع امید کردهاند، از راه میرسد
من امروز، ۲۰ دی ماه ساعت ۹ و نیم صبح به شعبه ۷ بازپرسی دادگاه انقلاب مراجعه کردم، اما متاسفانه نه قاضی و نه بازپرس و نه هیچ مسئول دیگری آنجا نبود که من بتوانم از پروندهایشان خبری کسب کنم. در دادگاه انقلاب به من گفتند که بازپرس ها در زندان اوین مستقر شده اند و در آنجا هیچ کس به ما جوابگو نبود.