در هفتەهای اخیر و مصادف با بیست و هفتمین سالگرد کشتار جنایت کارانە هزاران نفر از زندانیان سیاسی، بە دستور ولی فقیە، موج دیگری از بازداشت فعالان مدنی و امنیتی کردن هر چە بیشتر فضای جامعە توسط نیروهای امنیتی شروع شدە است.
تنها در هفتە جاری در حالی کە جامعە هنوز از بهت و حیرت خبر دردناک مرگ مشکوک شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر بە در نیامدە، سایت ملی مذهبی در روز جمعە ٢٧ شهریور ماە خبر از هجوم دادستان و ٧ نفر از ماموران امنیتی شهر اندیمشک بە خانە شاپور رشنو، در ساعت یک بامداد، و بازداشت وی پس از جستجوی خانەاش داد.
بنا بر همین گزارش، علاوە بر شاپور رشنو، ماموران امنیتی، علی نجاتی یکی از موسسان و اعضای هئیت مدیرە سندیکای کارگران نیشکر هفتە، محمد جهانگیری و امیر رحیم خانی دو فعال دیگر سندیکایی و مادر این دو را نیز بازداشت و بە زندان منتقل کردەاند.
همچنین بیدادگاە های رژیم، کە با وجود پایان مدت محکومیت شش سالە رسول بداقی، از آزاد کردن وی خوداری می کردند، طی یک محاکمە فرمایشی دیگر، این عضو کانون صنفی معلمان ایران را بە سە سال زندان دیگر، و محمود صالحی فعال دیگر کارگری را بە ٩ سال زندان محکوم کردند. بازداشت و بریدن احکام زندان برا ی فعالین پیگیر و جسور کارگران و معلمین درست همزمان با اعلام سکتە قلبی و مرگ شاهرخ زمانی، ادعای مسئولین زندانها مبنی بر درگذشت زمانی بر اثر سکتە مغزی را بیش از پیش زیر علامت سوال میبرد، و گویای تدارک دور دیگری از سرکوب جنبش بە خروش درآمدە کارگری توسط رژیم است و انتظار نمی رود کە اگر مقاومت درخوری در مقابل آن بعمل نیاید، بە زودی فروکش کند و یا دامنە آن بە کارگران و معلمان محدود بماند.
از همین روی باید هشیار بود و با اتحاد و همبستگی هرچە بشتر و گسترش اعتراضات مدنی مانع از تکرار تجربە تلخ و فاجعە آمیز دیگری مشابە آن چە پس از نوشیدن جام ظهر در سال ۶٧ با زندانیان سیاسی اتفاق افتاد شد.
آنهایی کە جنایت سال ۶٧ را مرتکب شدند، سازمانهای کارگری را سرکوب کردند، قوانین حمایتی را از میان برداشتند، کشور را غارت، مردم را دچار فقر و فلاکت کردند، زمینە تحریمهای اقتصادی را مهیا و کودتای ٨٨ را انجام دادند، همانهاییاند کە اکنون نیز کارگران و سایر فعالین مدنی را بە زندان می فرستند، و امروز روز نیز همچنان اهرم های اصلی قدرت را در اختیار دارند.
و هم اینها هستند کە می کوشند با سرکوب اعتراضات مانع هر نوع رفرم و تحولی کە موقعیت شان را سسست نمایند، می شوند. اینها نگران باز شدن فضای سیاسی بواسطە اعتراضات کارگری و سایر گروە های مدنی و پیامدهای آن هستند. اینها نمیخواهند فضای سیاسی در کشور تغییر کند، زیرا که باز شدن فضای سیاسی را سرآغاز پایان کار خود می دانند. از همین روی، دستگیریها را افزایش، و فشارها را تشدید کردەاند تا بلکە مانع باز شدن فضای سیاسی در اثر فعالیت های اجتماعی و مدنی شوند. با این وصف اختناق و استبداد محکوم بە زوال است و میدان مانور مستبدین حاکم بە رغم تشدید فشار و سرکوب مرتبا محدو و محدوتر می شود، ونقاب از چهرە آنها برداشتە می شود و انزجاری عمومی از آنان فزونی میگیرد.