یکی از فرماندهان ارشد افغانستان، هنگام حـملە طالبان بە مزار شریف از توطئە بزرگی گفت کە در جریان است تا کشور را بە دست طالبان تحویل دهد. او در حالی این ادعا را مطرح می کرد کە همراە ژنرال دوستم از پلان دستگیری خود و دوستم توسط توطئەگران گفتەبود.
طالبان هم امروز از زبان سخنگوی خود از تشکیل دولت فراگیر اسلامی گفت. از طرف دیگر حامد کرزای همراە با دیگر شخصیتهای سیاسی افغان در حال تشکیل شورای انتقال مسالمت آمیز قدرت هستند.
هر چە هست دوران حکومت غنی تمام شد، و افغانستان وارد دوران کاملا جدیدی می شود. در واقع تحولات برق آسای این کشور، همە جهانیان را مبهوت کرد و کسی تصور نمی کرد کە در مدت زمان این چنینی، ورق در میدان صد در صد بە نفع طالبان برگردد و آنها دوبارە جریان اصلی تشکیل دولت در افغانستان شوند.
سید عباس حسینی در یادداشتی در سایت دیپلماسی بە نام “نقش ‘شیاد آمریکائی’ در تحولات این روزهای افغانستان” می نویسد کە “ولایاتی که طالبان در طول نزدیک به یک هفته گذشته تصرف کرده، به غیر از نیمروز و تا اندازهای فراه، چه به لحاظ قومی و چه ایدئولوژیک، خواستگاه طالبان نبوده و نیست، بلکه این مناطق خواستگاه رهبران و نیروهای وابسته به ائتلاف شمال از اقوام غیرپشتون چون تاجیک، ازبک و هزاره اند که همواره به عنوان اپوزیسیون سیاسی و نظامی طالبان عمل کردهاند. پس طبیعتا پیشروی سریع طالبان در این مناطق نباید به راحتی میسر باشد. اما چه دلیلی سبب شده طالبان به راحتی مناطق شمالی افغانستان را تصرف کنند؟ چنین وضعیتی، تحلیلها در مورد احتمال تبانی و معامله میان رهبری قومی دولت افغانستان با رهبری طالبان را پررنگتر کرده، به گونهای که به نظر میرسد اشخاص و حلقاتی وابسته به یک قوم (پشتون) در رهبری سیاسی و نظامی دولت افغانستان، برای سقوط مناطق و پیشروی طالبان به عنوان “جاده صاف کن” عمل میکنند.”
اگر این دعا را با سخنان فرماندە شمال دولت افغانستان، و پیشروی های سریع طالبان جمع بزنیم می توان از جملە بە این نتیجە رسید کە در افغانستان جریانی قوی در محافل سیاسی حکومتی و اپوزیسیون شکل گرفتە کە با محور قراردادن طالبان، سعی در پایان دادن بە افتراقات و جدائی هائی دارند کە در تمامی این سالها بعد از تشکیل حکومت کرزای تا بە امروزە در این کشور وجود داشتە و مانع یکپارچگی ملی در آن شدەاست. بە زبان دیگر، حاکمیتی کە از بدو حملە آمریکا در این کشور شکل گرفت، هیچگاە نتوانست بە تشکیل دولت ـ ملت واحد دست یابد، خصوصیتی کە لازمە بی چون و چرای وجود واحدهای سیاسی در جهان کنونی ماست و فقدان آن تنها بمنزلە حضور صوری چنین کشورهائیست.
و این وظیفە بە نظر می رسد بە طالبان رسیدەاست. بە احتمال قوی کشورهائی مانند آمریکا، عربستان سعودی همراە متحدان خود بە این نتیجە رسیدەاند کە وجود کشور واحد و متحد افغانستان تحت لوای نیروئی مانند طالبان کە از لحاظ ایدئولوژیکی و سیاسی بە آنها نزدیک است، و یا لااقل رقیب کشورهائی مانند ایران در منطقە محسوب می شوند، می توانند با حضور قدرتمند خود در هیات دولت، ائتلاف آنها در منطقە را بیشتر از پیش تقویت کردە و بە پیشبرد طرحهای استراتژیک آنها یاری رساند.
البتە اینکە طالبان تا چە حد بتواند بە پیشبرد و تحقق این امر یاری رساند، خود بحثی است، زیرا جامعە گوناگون افغانستان در مقابل چنین امری مقاومت خواهدکرد، مقاومتی کە البتە می توان با ایجاد حاکمیتی آهنین آن را درهم شکست، بویژە اینکە امروزە مقاومت در حوزە نظامی بدون کمک کشورهای دیگر اساسا امکان ناپذیر است. و بە نظر نمی رسد کە نە جریان مسلح داخلی در مقابل طالبان دیگر وجود داشتەباشد، و نە دولتی خارجی کە بخواهد بە آنها کمک بکند.
نهایتا اینکە ایجاد یک افغانستان متحد، اما با ماهیت طالب کە گویا وعدە دولت فراگیر هم می دهند، ضرورتیست کە بسیاری چە در داخل افغانستان و چە در بیرون بە آن رسیدەباشند، هرچند نیت ها در مورد آن می توانند کاملا متفاوت باشند.