چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۸

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۸

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد

جنبش زحمتکشان فلسطین برای استقلال

در چند سال گذشته تبلیغ بیش از اندازه در باره آنچه به عنوان کمک به مردم فلسطین داده شده است، نوعی بد بینی و عدم اعتماد به مبارزات به حق مردم فلسطین را در میان برخی از اقشار مردم و زحمتکشان ایران بوجود آورده است. این بدبینی تا به آنجا پیش رفته است که در جریان حوادث یک ساله گذشته شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» یکی از شعارهایی بود که مطرح شد

در چند سال گذشته تبلیغ بیش از اندازه در باره آنچه به عنوان کمک به مردم فلسطین داده شده است، نوعی بد بینی و عدم اعتماد به مبارزات به حق مردم فلسطین را در میان برخی از اقشار مردم و زحمتکشان ایران بوجود آورده است. این بدبینی تا به آنجا پیش رفته است که در جریان حوادث یک ساله گذشته شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» یکی از شعارهایی بود که مطرح شد. اما این که چنین کمکهایی چگونه بوده و یا اساسا به دست مردم رنجدیده فلسطین رسیده است، موضوع بحثهای فراوان است

اگر نگاه کنجکاوانه و دقیقی به وضعیت کارگران و جنبش کارگری فلسطین داشته باشیم درمییابیم که کارگران، مردم زحمتکش و مبارزات آزادیبخش فلسطین برای استقلال و خودمختاری فلسطین سهم چندانی از این کمکها دریافت نکردهاند.

با توجه به این که منافع کارگران در سراسر جهان یکی است و امروز مبارزات مردم فلسطین پاشنه آشیل سرمایهداری غرب است و تلاش میکنند تا آن را با تروریسم ینیاد گرا درهم آمیزند، از سوی دیگر بخشی از مبلغان نظام سلطهگر جهانی و طرفداران وطنی آنها چنین تبلیغ میکنند که اسرائیل دارای حکومتی دموکراتیک است و تلاش میکنند که چنین دروغ شاخداری را در هیاهوی مقابله با بنیادگرایی اسلامی به افراد بیاطلاع بقبولانند.

ضروری دیدیم که نگاهی به این جنبش و به خصوص مسایل کارگری در فلسطین داشته باشیم و در ادامه، نهضت” بایکوت و تحریم وعدم سرمایهگذاری در اسرائیل” را به اجمال مورد بررسی قرار دهیم، بحثی که از جولای ۲۰۰۶ به راه افتاده است.

مقاله حاضر تلاشی است برای روشنتر شدن این مسایل.

شرایط زندگی و کار در فلسطین (نوار غزه و کرانه ی باختری) برای مردم بسیار دشوار است. یکی از اصلیترین مسایل مردم دشواری جابجا شدن است، چرا که بین نوار غزه وکرانه ی باختری از لحاظ جغرافیایی فا صله است و مردم فلسطین برای جابجا شدن از یک منطقه به منطقه ی دیگر نیاز به اجازهی اسرائیلیها دارند و با وجود ۶۰۰ محل ایست بازرسی عملاً از هر گونه جابجایی جلوگیری می شود. این یکی از بدیهیترین حقوق انسانهاست که ایجاد مانع در مقابل آن، ناشی از عدم به رسمیت شناختن حقوق اولیه انسانی برای فلسطینیان از طرف اسرائیل است. این جدایی جغرافیایی با دو فرهنگ سیاسی متفاوت همراه شده است. در نوار غزه گرایشات مذهبی طرفدار حماس رشد بیشتری کرده ودر کرانه ی باختری هنوز الفتح و گرایشات چپ و جنبش خلق برای آزادی فلسطین، مسلط است.

قوانین کار در فلسطین بسیار مترقی است و ۸ ساعات کار روزانه، حق بیمه بازنشستگی، برابری زن و مرد در استخدام و دستمزد و …، عدم تبعیض قومی و مذهبی، مرخصی، ایمنی کار، آموزش کار را به رسمیت می شناسد. یکی از پایهایترین قوانینی که در سال ۲۰۰۷ توسط وزارت کار تصویب شد، مساله فقرزدایی را نیز دربرداشت که تصویب آن با عکسالعمل جدی صندوق بینالمللی پول روبرو شد، تا حدی که آنها را از اجرایی کردن این قانون منع کرد.

کشاورزی در سطح بسیار کمی وجود دارد. دلیل اصلی آن شهرک سازیهای بیرویه اسرائیل است که زمینهای کشاورزی وباغهای زیتون و سایر محصولات بومی فلسطین در اثر آن از بین رفتهاند. بسیاری ازکارخانجات به خاطر نبودن مواد اولیه و محدود بودن ورود آن از طرف اسرائیل در چند سال اخیر بسته شدهاند. بسیاری از مواد اولیه و کالاها در ایستهای بازرسی از بین میروند و سرمایه دار فلسطینی ریسک و خطر از دست دادن سرمایه اش را نمیکند و یا به لحاظ روانی از توقفهای طولانی در این ایستها خسته شده و از خیر کار و تولید میگذرد. بیشتر کارگاه ها وکارخانههایی که وجود دارند تولیدات کفش و پوشاک، کارگاه های تولید و بسته بندی زیتون است و همچنین در بخش خدمات، داروخانهها. اکثر تولیدات این کارگاهها به کشورهای همسایه صادر می شود. شیشههای زیتون فلسطینی در کشورهای آمریکایی واروپایی برای حمایت از مبارزات مردم فلسطین به فروش میرسد.

جمعیت نوار باختری دو نیم میلیون نفر است که ۱۲ درصد در بخش کشاورزی، ۲۳ درصد در بخش صنایع و ۶۵ درصد در بخش خدمات شاغلند.

غزه با یک میلیون جمعیت، نیروی کاری نزدیک به ۷۰۰ هزار نفر دارد که ۵ درصد در بخش کشاورزی، ۱۴ درصد در بخش صنعتی و ۸۱ درصد در بخش خدمات مشغول به کار هستند. طبق آمار دولتی بیکاری تا ۵۰ درصد و آمار فقر تا ۷۰% هم می رسد.

دانشگاههای فلسطین هر سال تعداد زیادی فارغ التحصیل تحویل جامعه میدهد که درصد بسیار کمی از آنها وارد بازار کار می شوند. بیکاری گاه به ۷۰ درصد هم می رسد. کسانی که موفق میشوند در اسرائیل کاری بدست آورند از حقوق کمتری نسبت به کارگران اسرائیلی برخوردارند. هر چند طبق قانون خود اسرائیل هیچ تبعیضی بین کارگران فلسطینی و اسرائیلی نباید باشد. با وجود این که چند نماینده فلسطینی در مجلس اسرائیل وجود دارد، عملاً این نمایندگان فلسطینی آنچنان خود را با سیستم دولتی اسرائیل هماهنگ کردهاند که بعضی اوقات فراموش میکنند نماینده چه کسانی هستند. (زیرا باید صلاحیت آنان برای نمایندگی از طرف اسرائیل تایید شود) بیشتر کارگران فلسطینی مسلمان در اسرائیل کارهای ساده یدی را انجام میدهند. حتا فلسطینیانی که در اسرائیل به دنیا آمدهاند، نیز اسرائیلی محسوب نشده و نمیتوانند به مشاغل اداری و سطح بالا دست یابند وحتا از حقوق اجتماعی مانند ازدواج با یهودیان نیز محرومند. عدم امنیت شغلی به وضوح آنان را تهدید می کند. در حقیقت آنها شهروند درجه دو محسوب میشوند. (وقابل توجه کسانی که اسرائیل را دارای حکومتی دموکراتیک میدانند آن که در این کشور زنان حق طلاق ندارند. )

لیبراسیون در ژانویه ۲۰۰۵، در مقاله ای شرایط زندگی و کار کارگران فلسطینی را چنین شرح داده است:

“از ۱۰ سال پیش شمار کارگران اهل غزه که برای کار به اسرائیل میرفتند کاهش یافته است. از ۸۰ تا ۱۰۰ هزار در آغاز سالهای ۱۹۹۰، به ۶۰ هزار نفربعد ازآغاز اجرای قراردادهای اسلو کاهش یافت و با آغاز انتفاضهی دوم بستن راه عبور و مرور مردم به صورت یک ابزار سیستماتیک درآمد. از آغاز شورش در سپتامبر ۲۰۰۰ اسرائیل تمام راههای خروجی غزه را بسته است و تمام کارگران را حتی آنان که در جنوب نوار یعنی در چهل کیلومتری این گذرگاه زندگی میکنند مجبور کرده است که ازبازرسی پیچ درپیچ عبور کنند. شمار کارتهای اجازهی کار به ۱۴ هزار کاهش یافته و تنها مردان میانسال عیالمند که هیچ فرد رزمنده ای در خانواده شان یافت نشود، از مزیت مهم داشتن اجازهی کار برخوردارند و این البته تضمینی برای داشتن کار نیست: بسته شدن گذرگاه هرچه مکررتر و هرچه درازمدت تر شده است.
کارگران فلسطینی که برای رفتن به سر کار خود در اسرائیل، از این گذرگاه عبور می کنند آن را بین خودشان اسطبل مینامند. در واقع هم این بیشتر شبیه نرده هایی ست که گاوبازان درست می کنند تا شور و حرارت گاو را کانالیزه کرده آن را به میدان گاوبازی بفرستند. این دالان حدود ۴۰۰ متر درازا و ۸ متر یهنا دارد. بر فراز دیوارهای بلند تورهای فلزی کارگذاشتهاند تا اندکی هوا زیر سقف شیروانی موجدار جریان یابد. در فاصلههای منظم چراغهای پرنور و پنکههای قوی تعبیه شده است. در ته دالان کارگران به قفسه ای فلزی برخورد می کنند. یکی یکی وارد آن می شوند و از نردهی گردان سنگینی رد می شوند. سپس باید مسیر مارپیچ کوتاهی را زیر چشم دوربینهای متعدد طی کنند. صدایی خشن از بلندگو به آنان دستور می دهد توقف کنند، به عقب بچرخند، دستها را بالا ببرند و باز کنند، شکمشان را لخت نشان دهند، شلوارهاشان را تا ران بالا بزنند. آنها هرگز سربازانی را نمیبینند که در برجهای مراقبت بتونی پناه گرفتهاند و به آنان گاه به عبری و گاه به عربی مختصر دستور می دهند.
وقتی یک گروه تقریبأ ده نفره از این گذر رد شدند، نرده ای اتوماتیک باز می شود و آنها را وارد مرحلهی بعدی می کند: گاه سگهای تعلیم دیده برای کشف مواد انفجاری بین آنها می چرخند و گاه سربازان با دستکشهای کشف مواد انفجاری کلیهی وسایل آنان را می کاوند، وسایلی که از دستگاه اسکنر نیز میگذرد. سرانجام باید کارت اجازهی عبور درست و معتبر در دست داشت: کارتی الکترونیکی پر از اطلاعات مشخص با عکس و اثر انگشت.

گذرگاه ارتز تنها از ساعت ۲ تا ۷ صبح به روی کارگران فلسطینی باز است. اینجاست که ازدحام جمعیت آغاز می شود: از ۱۴ هزار کارگر که اجازهی عبور در دست دارند در بهترین حالت ۶ تا ۷ هزار نفر میتوانند عبور کنند و بقیه ناگزیرند به خانههاشان برگردند. طی دو سال گذشته چهار بار پیش آمده است که کارگرانی از ازدحام خفه شده اند یا زیر دست و پا مرده اند.

به نظر نمی رسد که در این ۵ سال این سیستم تغییر چندانی کرده باشد. در خبر دیگری که در اگوست ۲۰۰۹ منتشر شد چنین آمده است که در منطقه اى در دست ساخت در نزدیکى شهر عسقلان (اشکلون) اسرائیل، از آغاز امسال تا کنون، پلیس اسرائیل ۱۶ هزار کارگر فلسطینى را بازداشت کرده است. آنها براى تامین زندگى روزانه خود و خانواده شان ناگزیرند در شهرکهاى اسرائیلى با کمترین حقوق و بدون هیچ حق بیمه و … کار کنند.

عدم امنیت شغلی بخشی از عدم امنیت کلی است که در جامعه فلسطینی وجود دارد و ناشی ازجو نظامی حاکم است. این فضای نظامی به ارتش اسرائیل اجازه میدهد درهر زمان که اراده کند با تانکهای خود وارد شهر شده و هر اقدامی که بخواهد بدون هیچ منع قانونی انجام دهد. از به توپ بستن خانههای مردم گرفته تا دستگیری جوانان وفعالین اجتماعی در خانه هایشان در نیمههای شب بدون حکم رسمی، احضار و اخطار کتبی و با اتهامات واهی نظیر اقدام علیه امنیت ملی و تروریسم. آن وقت ماه ها خانوادههای آنان در به در باید از این اداره به اداره ی دیگر بروند تا کوچکترین خبری از فرزندانشان بیابند. تازه اگر این اجازه را به دست آورند که از پستهای بازرسی بگذرند. بخش دیگری از این ناامنی ناشی از عملیات انتحاری است که در آنجا انجام میشود. نفوذ پلیس در برخی گروههایی که این عملیات را انجام میدادند و این که خود پلیس اسرائیل به این مساله دامن میزد تا حقانیت خودش را برای اعمال خشونت آمیز به اثبات برساند در گذشته وجود داشته است. البته در این چند سال اخیراین مساله کم شده است.

کسانی که به بازار کار دست پیدا نمیکنند ناچار به مهاجرت به کشورهای همسایه نظیر اردن، سوریه، عراق ولبنان هستند و بخش متخصصتر آنان راهی کشورهای اروپایی میشوند و به عنوان پناهنده یا مهاجر در آن کشورها زندگی وکار میکنند.

شرایط کارگران مهاجر در کشورهای همسایه بسیار دشوار است. این کارگران در کشورهای همسایه مجبورند در کمپهای پناهندگی زندگی و کار کنند. شرایط زندگی در این کمپها بسیار اسفبار است.

اما کارگران فلسطینی از نظر دستمزد در مقایسه با کارگران ایران شرایط بهتری را دارند. حداقل دستمزد طبق قانون کمتر از ۸۵۰ دلار امریکا نباید باشد. در کرانهی باختری کارگران از نظر مسکن نیز وضعیت مناسبتری را نسبت به نوار غزه دارند. مهاجرین فلسطینی پولدار که در کشورهای اروپایی و آمریکایی زندگی میکنند با سرمایهگذاری در بخش ساختمان به آن رونق داده اند. در رام الله برج سازی به سبک آمریکا رواج پیداکرده است. البته برخی از این ساختمانها عمر زیادی ندارند چرا که دولت اسرائیل هراز چند گاهی برخی از آنها را با خاک یکسان میکند. ولی به هر حال این سرمایهها به رشد اقتصاد مالی منطقه کمک کرده است.

تبعیض جنسیتی در کرانهی باختری نسبت به نوار غزه کمتر است و زنان از آزادیهای اجتماعی بیشتری بهخصوص در زمینهی کار و آموزش برخوردارند. مساله کار کودکان در فلسطین به چشم نمیآید. بخشی از آن به خاطر کمکهای بینالمللی است و بخش دیگر آن نیز به خاطر بالا بودن فرهنگ سیاسی جامعه ی فلسطین است. این فرهنگ بالا ناشی از بیش از ۶۰ سال مبارزه ی پیگیر برای استقلال و آزادی است.

بعد از یازده سپتامبر هر نوع تاکتیک مقاومتی در کشورهای پیرامونی با انگ تروریسم روبرو میشود. در واقعیت امر اگر در دههی هفتاد مقاومت مردمی در بسیاری از کشورها رشد کرده بود، در این دهه با مشکلات اساسی روبرو بود. جدا از آن، تودههای مردم نیز دیگر به شیوههای انتحاری مانند گذشته چندان اعتقادی ندارند و مهمتر از همه این که نیروهای سرکوب از لحاظ تکنیک نظامی بسیار برتر از مخالفین خود شده بودند و با دسترسی به آخرین تکنیکهای سرکوب، به وسیله ماهوارههای خود کوچکترین جنب و جوش مخالفان را زیر نظر دارند و در نابودی آنان از هر شیوهای استفاده میکنند.

در یک دهه ی گذشته( بعد از انتفاضه ی دوم) بر مشارکت فعال زنان و جوانان در فعالیتهای اجتماعی تأکید بسیار شده است. البته با توجه به دو فرهنگی که در بالا به آن اشاره شد، وضعیت زنان در نوار غزه و کرانهی باختری متفاوت شده است. در نوار غزه شرایط اجتماعی مشارکت زنان رو به کاهش است. از جمله میتوان به رشد حجاب وفاصله گرفتن از کار اجتماعی اشاره کرد، در هر دو بخش. جامعه ای که تا حد زیادی سکولار بوده است، رعایت مسایل مذهبی در سالهای اخیر رشد بیشتری یافته است.

بسیاری از کارفرماها در پرداخت حقوق با مشکل روبرو هستند. چون بخشی از محل درآمد آنها، کمکهای کشورهای غربی است و با هر نوسان سیاسی این کمکها کم می شود.

اتحادیههای متفاوتی در فلسطین فعالیت قانونی دارند. از جمله اتحادیه ی کارکنان بیمارستانها، دانشگاهها، معلمان، اتحادیه کارگران ساختمانی، اتحادیه کارگران حمل ونقل، مواد غذایی و …

حدود ۲۰۰ هزار کارگر در این اتحادیهها متشکل هستند. تمام این اتحادیهها درکنفدراسیون عمومی کارگران فلسطین عضو هستند و این کنفدراسیون عضو (ITUC) می باشد. اتحادیه های کارگری تا قبل از انتخابات در نوار غزه و کرانه باختری در تمام نقاط چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی عضو داشتند. حتا رانندگان تاکسی که بیشترین نیروی کار را در غزه وکرانه ی باختری دارند، اتحادیه داشتند.

از سال ۲۰۰۶ به بعد اتحادیه های کارگری به دوبخش تقسیم شدند:ا تحادیههایی که در نوار غزه فعالیت میکنند و آنانی که در کرانه ی باختری هستند. حماس کلیهی اتحادیه های کارگری وابسته به الفتح و وابسته به جریانات چپ وجبهه خلق برای آزادی فلسطین ( جرج حبش) را در غزه ممنوع کرد و  کلیهی اتحادیهها اسلامی شدند. این اتحادیهها بیشتر به اتحادیههای کشورهای اسلامی گرایش دارند، بخصوص اتحادیههای سوریه ولبنان که این اتحادیه ها بیشتر دولتی هستند و شبیه خانهی کارگر در ایران عمل میکنند. ولی در کرانهی باختری استقلال اتحادیهها از دولت به وضوح دیده میشود و اتحادیه ها به عنوان ابزاری در دست دولت عمل نمیکنند.

این دو پاره شدن اتحادیهها عملا به ضعف جنبش کارگری منجر شده است و کارگران با وجود قانون کار مترقی نمیتوانند از آن حقوق ومزایایی که شاملشان میشود، به خوبی استفاده کنند. این مساله بیشتر به سود سرمایه داران است. بعد از قرارداد اسلو قرار شد اسرائیل حق عضویت کارگران فلسطینی را به اتحادیه های فلسطینی بدهد. تا یک دهه این پول بلوکه بود ولی در یک سال گذشته این پول به اتحادیههای فلسطین داده شد. این مساله در میان اتحادیههای کارگری فلسطین مشکل ایجاد کرد. کارگران فلسطینی با اتحادیههای اسرائیلی به دلیل حمایت آنان از سیاستهای دولت اسرائیل مشکل دارند واین مساله همکاری این اتحادیه ها با هم را مشکل میکند.

در کرانهی باختری اتحادیههای کارگری که گرایش به الفتح و جبهه خلق برای آزادی فلسطین دارند آموزشهای کار و کارگری را برای این اقشار تدارک می بیند، تا حدی که بتوانند تا بالاترین سطوح اتحادیهها رشد کنند.

این تشکلهای کارگری به عنوان نهاد کارگری سازمان آزادی بخش فلسطین، حزب کمونیست و جبهه خلق برای آزادی فلسطین (PFLP) محسوب می شوند. و در خود این سازمانها حق رأی دارند.

درواقع میتوان مشاهده کرد که مبارزات سیاسی و صنفی در فلسطین در هم آمیخته و به سختی میتوان آن را از هم جدا کرد و در بسیاری موارد نمیتوان آنها را ازهم تشخیص داد.

نهادهای مدنی و NGO های بسیاری در این مناطق فعالیت میکنند. این نهادها بیشتر در زمینههای بررسی وموازین حقوق بشرفعال هستند و مبارزه بدون خشونت را تبلیغ می کنند که تا حدی از فشارهای اسرائیل بر فلسطینیها کم می کند. و بسیاری از نیروهای مبارز را در خود جذب کردهاند. اما این امر باعث بدبینی بسیاری از مردم به خود مبارزین و این نهادهاست. این نیروهای مبارز با نیت کمک وارد این سازمانها میشوند، اما چارچوب بوروکراتیک و شرایط خاص NGO ها و کسب درآمد از این طریق ( استخدام در NGO ها) به این بدبینیها دامن میزند. این نهادها در یک پروسهی طولانی عملاً نتوانستهاند نمود عملی خودشان را در رابطه به کاهش سرکوب اسرائیل، به رسمیت شناختن دولتهای فلسطینی و … نشان دهند.

نهضت نافرمانی مدنی (بایکوت، تحریم و عدم سرمایهگذاری) در اسرائیل

پس از انتخابات سال ۲۰۰۶درفلسطین دولتهای غربی دولت حماس را به رسمیت نشناختند. کشورهای اروپایی و آمریکایی در انتخابات فلسطینی سرمایهگذاری کرده بودند تا بتوانند یک انتخابات به اصطلاح آزاد برگزار کنند تا دولتی تشکیل شود که با سیاست خودشان هماهنگ باشد، ولی نتیجه انتخابات مطابق نظر آنها نبود.

چرایی آن برمیگردد به ضعف الفتح و رشد بیسابقهی کمکهای مالی که به حماس میشد. این کمکها توانسته بود حماس را از یک جنبش مذهبی به یک جنبش سیاسی تبدیل کند. به این خاطر که در بخش اقتصاد فعال شده و در این پروسه در زمینهی شوراهای محلی و اقشار پایین جامعه فعالیتهای آموزشی انجام داده بود. در بخش شوراهای شهرداریها نیز توانست بیشترین نمایندگان را داشته باشد.

رشد اقتصاد انگلی در غزه یکی دیگر از عواملی است که شرایط کارگران را دشوار میکند. پولهای هنگفتی از جانب کشورهای مختلف مانند عربستان و کشورهای غربی و ایران وارد اقتصاد منطقه میشود که عملاً خرج جذب نیرو برای گروههای نظیر امل و حماس و … می شود. با این پول هنگفت، اقتصاد صلواتی شده است و صرف کارهای زیربنایی و تولیدی نمیشود. بخشی از این پولها صرف ایجاد مهد کودکها و مدرسههای مجانی، بیمارستانها و درمانگاههایی میشود که رایگان کار میکنند تا نیرو و طرفدار جذب کنند.

بخش دیگرصرف تهیه انواع واقسام سلاحهای پیشرفته میشود که عملاً این سلاحها برای درگیریهای داخلی بیشتر کاربرد دارد. نیروهای امنیتی اسرائیل در این میان نقش مهمی دارند و به این درگیریهای درونی دامن میزنند.

در انتخابات مجلس نیز این فعالیتها( جاده سازی، فراهم کردن امکانات رفاهی برای اقشار پایین مردم) سبب شد که حماس پیروزیهای بزرگی را بدست آورد. در برابر، الفتح به دلیل فساد برخی از اعضایش و تفرقهای که بین کل حزب وجود داشت، نتوانست نیروی خود را بسیج کرده و در پارلمان موفق شود. به عنوان مثال در انتخابات، الفتح گاه در یک حوزه سه کاندیدا وجود داشت که امکان پیروزیاش را کم میکرد، در حالی که حماس این سیاست را در پیش گرفته بود که در هر حوزه تنها یک کاندیدا معرفی کرده بود.

تا به امروز که ۴سال از انتخابات گذشته، الفتح امیدی به پیروزی در انتخابات ندارد زیرا میداند که این تاکتیکهای حماس هنوز کاربرد زیادی دارد. بعد از انتخابات ۲۰۰۶ جامعه ی فلسطین با بحرانی روبرو شد. این بحران به دلیل شکست درعملیات نظامی بود و رویکرد جوانان به مسایل نظامی مانند سابق نبود. هر چقدر هم که حماس با روحیهی شهیدپروری ورفتن به بهشت جوانان را تشویق به مبارزات نظامی میکند، خود جامعهی فلسطین با این مساله روبرو است که باید در عرصهی سیاسی فعال شود و فشارهای سیاسی را بر اسرائیل افزایش دهد.

هنگامی که بحث “تحریم، بایکوت و عدم سرمایهگذاری” مطرح شد توانست انگیزهای برای مبارزات سیاسی در عرصهی بینالمللی ایجاد کند. در ابتدا همه واقف بودند که این مساله چه ضعفهایی دارد ولی در پروسه با بحثهای اقناعی توانستند خیلی از مردم فلسطین را قانع کنند که این سیاست به نفع جامعه است.

جنبش فتح از درون با مشکلات عدیدهای روبرو بود و بسیاری از رهبرانش از خواستهای اولیهی این جنبش تا حدود زیادی دور شده بودند و از طرف دیگر نمیتوانست با مساله اشغال به طور جدی مبارزه کند، اشغالی که در اصل جامعهی فلسطین را به اسارتگاه تبدیل کرده که از سال ۱۹۴۸هر روز از طول و عرض آن کم شده است و امروز همین وسعت کم نیز نمیتواند هیچ استقلالی از خود داشته باشد.

یکی از دلایل رشد نیروهای مذهبی و حماس در فلسطین شکست مذاکرات الفتح با دولت اسرائیل وامید بیش از حد به دخالت کشورهای غربی، بهخصوص آمریکا، برای دست یابی به استقلال فلسطین وبازگشت اسرائیل به مناطق ۱۹۶۷ و بازگشت پناهندگان فلسطین از لبنان وسوریه و سایر نقاط جهان به فلسطین بود. هر روز که میگذرد نه تنها اسرائیل آنان را به رسمیت نمیشناسد بلکه دولت اسرائیل همچنان به آوردن یهودیان از سایر نقاط جهان ادامه میدهد وبرای اِسکان آنان عملاً شهرکسازیهای غیر قانونی همچنان ادامه داشته و گسترش می یابد.

بعد از انتخابات ۲۰۰۶ بحث بایکوت و تحریم اسرائیل درمناطق اشغالی( فلسطین) مطرح شد. نزدیک به ۱۶۰ نهاد مدنی زنان، سازمانهای کمونیستی و یکی از شعبات اتحادیههای کارگری فلسطین، نهضت “بایکوت، تحریم وعدم سرمایهگذاری در اسرائیل” را در دستور کار خود قرار دادند.

چرا برخی از نهادهای مدنی این مساله را مطرح کرده و به راه انداختهاند؟ آیا “تحریم، بایکوت وعدم سرمایهگذاری” دراصل علیه خود ِفلسطین نیست؟ چرا جنبش کارگری در ابتدا از آن حمایت نکرد؟ آیا آنها فکر می کردند که این کمپین یک کمپین مجازی و اینترنتی است و میاندیشیدند که آیا واقعاً میتواند در دراز مدت تأثیر بگذارد؟ امروز لیستهای متفاوتی ازحامیان این کمپین پخش میشود که نشان از تغییر این کمپین در چند سال گذشته دارد.

به نمونه هایی از اقداماتی که در این جهت انجام شده است اشاره می کنیم:

۱۶ مارس ۲۰۰۹ـ شومن معروف کانال یک تلویزیون فرانسه، آرتور، با بى اعتنایى تماشاگران روبرو شد
وى که به حمایت از اسرائیل معروف است و هرسال براى کمک به ارتش اسرائیل با اجراى «شو» کمک جمع آورى مى کند، بنا به نوشتهی روزنامهی صداى شمال، آرتور نتوانست بیش از ۳۰۰ نفر در سالن تماشاچى داشته باشد، حال آنکه نمایشهاى او معمولا تا ۱۰۰ هزار نفر را به خود جلب مى کرد. روزنامهی یاد شده نوشته است که طرفداران بایکوت اسرائیل تراکتهایى در جلوى محل نمایش پخش کرده بودند که حمایت آرتور را از اسرائیل نشان مى داد.
در ۲۶ مارس ۲۰۰۹ـ شرکت فرانسوى آلستوم از یک صندوق بازنشستگى سوئدى اخراج شد، زیرا در اشغال سرزمینهاى فلسطینى با اشغالگران همکارى دارد.
در۳۰ مارس ۲۰۰۹ تارنماى اتاق بازرگانى فرانسه ـ اسرائیل، ! خود تحت عنوان “اسرائیل، بایکوت کسب و کار” چنین نوشت: “در سال ۲۰۰۹ صادرات اسرائیل ۱۰ درصد کاهش مى یابد. صادر کنندگان باید خود را آماده کنند تا با کارزار بین المللى ضد اسرائیلى مقابله کنند. “

در ۲۲ آوریل ۲۰۰۹، کنگرهی سندیکاهاى اسکاتلند، “تحریم، بایکوت وعدم سرمایهگذاری” اسرائیل، را تصویب کرد.

در مه ۲۰۰۹ مدیریت جشنوارهء فیلم ادینبورگ انگلستان کمک مالی سفارت اسرائیل به این جشنواره را برگرداند زیرا اعتراضات فراوانى به این رابطه برپا شد. در همین ماه ششمین کنگرهی ملى سندیکاى سراسرى مدیریت مدارس، دانشگاهها و کتابخانه ها ـ فدراسیون سندیکایى متحد (SNASUB-FSU) پیشنهاد بایکوت اسرائیل را تصویب کرد. در بروکسل طرفداران طرح “تحریم، بایکوت وعدم سرمایهگذاری”، از بانک فرانسوى ـ بلژیکى دکسیا خواسته بودند دربارهی تأمین مالى شهرک سازیهای اسرائیلى در سرزمینهاى اشغالى حساب پس بدهد. و در پی آن ده ها نفر از فعالین کارزار بایکوت در «لادفانس»، محلى که مجمع عمومى سهامداران بانک در آنجا برپا بود، جمع شدند و به این مساله اعتراض کردند. در پی آن بانک دکسیا اعلام کرد که دیگر به نهادهای تحت تسلط اسرائیل وام نخواهد داد.

در اواخر ماه مه کارزار اعتراضى براى برچیدن تبلیغات توریستى اسرائیل در متروهاى لندن باعث شد که مدیریت مترو این تبلیعات را حذف کند. فعالین بایکوت با ارسال نامه، با تلفن مراتب اعتراض خود را نشان دادند. در ۳۰ مه ۲۰۰۹ هشتمین کنگرهی ناحیه اى سندیکاى ث. ژ. ت. کارکنان آموزش و پرورش شمال فرانسه به بایکوت اسرائیل در زمینه هاى اقتصادى، دانشگاهى، فرهنگى ورزشى و سرمایه گذارى رأى موافق داد. کنگره از ث. ژ. ت. خواست تا زمانى که سندیکاى کارگران اسرائیلى (هستدروت) سیاست استعمارى اسرائیل را محکوم نکرده رابطهی خود را با آن قطع کند و با سندیکاهاى فلسطینى رابطه برقرار نماید.

در هفتم جون ۲۰۱۰ جنبش اتحادیه کارگری فلسطین که یکی ازاعضای کمیته ملی طرح “بایکوت، تحریم و عدم سرمایهگذاری” در اسرائیل است، طی بیانیه ای از کارگران بنادر و باراندازها در جهان خواست تا در پاسخ به قتلعام کارگران و فعالان صلح در کشتی ماریا، تجارت دریایی اسرائیل را بایکوت کنند. در این اطلاعیه حمله نظامی اسرائیل به کشتی حامل کمکهای غذایی و دارویی به ساکنان غزه وکشتار صلح دوستان محکوم شده وبا اشاره به تجربهی همکاری بینالمللی تمام آزادیخواهان جهان در مقابله با آپارتاید آفریقای جنوبی، خواهان چنین همکاری در مقابله با آپارتاید اسرائیل است. محاصرهی مدام غزه را بر مبنای مادهی ۳۳ کنوانسیون چهارم ژنو جنایت علیه بشریت می داند. این بیانیه با امضاهای زیر منتشر شد: فدراسیون عمومی اتحادیه های کارگری فلسطین( PGFTU )، اتحادیه عمومی کارگران فلسطین، فدراسیون اتحادیه های کارگری مستقل، انجمن حرفه ای فلسطین، جنبش کارگران جوان(فتح) دفتر مرکزی برای جنبش کارگران(فتح)، گروه کارگران پیشرو، گروه مبارزه کارگران، فدراسیون اتحادیه های کارگری اساتید و کارکنان دانشگاه، جبهه آزادی کارگران، گروه جبهه کار، سازمان همبستگی کارگران، سازمان کارگران مبارزه (که شامل سندیکاهای ملی مهندسین، مهندسان پزشکی و پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان، وکلا و دامپزشکان است).

رویتر در مقالهای در تاریخ ۲۷ ماه می ۲۰۱۰ مینویسد که کارخانجات اسرائیلی به دلیل نهضت بایکوت در حال رفتن به اردن هستند جاییکه میتوانند حقوق ۴۰ دلار در روز بپردازند که کمتر از حداقل دستمزد کارگر فلسطینی است. با چنین ترفندهایی از سوی اسرائیل، می توان این پرسش را مطرح کرد که طرح”تحریم، بایکوت و عدم سرمایه گذاری در اسرائیل” چه تأثیری بر زندگی کارگران فلسطینی دارد؟ آیا به واقع کمکی به حال آنان آست؟

از سوی دیگر میتوان این سؤال را نیز مطرح کرد که ظرف این چند سال چه میزان کالاهای اسرائیلی در فلسطین تحریم شده است؟ یعنی خود مردم فلسطین دیگر آنها را مصرف نمی کنند؟ عملاً این مساله امکان ناپذیر است زیرا اکثریت قریب به اتفاق کالاهای موجود در بازار فلسطین اسرائیلی است و در صورت تحریم عملاً مردم از این حداقل امکانات نیز محروم می شوند؟ بخصوص که تونلهای زیرزمینی که کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم از طریق آنها تامین می شود مرتبا بمباران و تخریب می شوند.

مردم فلسطین میدانند که در شرایط موجود برخی شیوههای نافرمانی مدنی موثر است و با استفاده از این ابزار میتوانند اهدافشان را به پیش ببرند. ابزاری که در عین این که فشارش بیشتر بر روی مردم زحمتکش فلسطین است، اما مردم اسرائیل نیز از آن صدمه می بینند. مردم اسرائیل در اروشلیم، تل آویو، حیفا، و بسیاری از شهرهای دیگر با گرفتن کمکهای مالی اروپا و آمریکا و استفاده از آخرین و پیشرفتهترین تکنولوژیها، فشاری را نمی بینند که بر روی مردم فلسطین است و یا آن را درک نمیکنند.

مردم فلسطین آرزوی از بین رفتن مردم یهود را ندارند، ولی هر روز شاهد از بین رفتن مردم عربی هستند که بیشتر از ۶۰ سال است امید دارند مانند مردم دیگر دنیا، همان امکانات برابر ملی، فرهنگی و اقتصادی خودشان را داشته باشند و آن را حق خود می دانند.

حال که مردم خود فلسطین نمیتوانند عملاً این بایکوت را بپذیرند و در عرصهی جهانی نیز در موضع ضعف هستند چه راه حل سومی میتوان پیشنهاد کرد که راهگشا باشد؟

در میان چپهای جهانی که مبارزات کارگری فلسطین را دنبال میکند و خود نیز یهودی تبار هستند نیز دو نظر در این رابطه وجود دارد. کسانی مانند نوامی کلاین طرفدار بسیار جدی طرح “بایکوت و تحریم و عدم سرمایهگذاری در اسرائیل” هستند. نوامی کلاین در تمامی برنامههای که بر علیه اسرائیل باشد شرکت کرده و در حد توان به کمپین کمک میکند و معتقد است تنها راه موجود در دفاع از حق تعیین سرنوشت فلسطینیها فشار بینالمللی بر روی اسرائیل است. ایشان در سایت و بسیاری از مقالاتش به مسأله فلسطین از دیدگاه جهانیسازی برخورد میکند و معتقد است سیاستمداران محافظه کار ِجهانی از نا امنی منطقهی خاور میانه سود میبرند و این به حربهای برای اشغال و سرکوب جنبشهای آزادیبخش تبدیل شده است.

نوام چامسکی مخالف این طرح است و در این رابطه چنین تحلیل میکند: “لحظهای اصول را فراموش کرده و روی تاکتیک متمرکز شویم. شما باید تاکتیکی را که شانسی برای موفقیت دارد برگزینید در غیر این صورت هرچه بکنید توخالی است. اگر شما تاکتیکی را جستجو میکنید که بتواند به نتیجه برسد نباید صحنه نبرد مورد علاقه دشمن را برگزینید. قدرت حکومتی خشونت را دوست دارد: آن را در انحصار دارد. فارغ از درجهی خشونت تظاهرکنندگان، حکومت به خشونت بیشتری متوسل میشود. به این دلیل از سالهای ۱۹۶۰ هنگامی که من با دانشجوهای فعال صحبت می کردم، به آنها توصیه میکردم که در تظاهرات کلاه ایمنی بر سر نگذارند. در واقع پلیس خشن است، اما اگر شما یک کلاه ایمنی را نشان دهید، پلیس خشنتر میشود. اگر شما با یک تفنگ بیآیید، آنها با تانک میآیند؛ اگر با تانک بیآیید، آنها از ۵۲B پیاده خواهند شد: این جنگی است که شما بالاجبار در آن بازنده خواهید بود. هر بار که شما یک تصمیم تاکتیکی می گیرید، باید از خود سوال کنید: به چه کسی میخواهم کمک کنم؟ آیا در جستجوی آرامش وجدان خود هستید؟ یا سعی در کمک به مردم دارید برای این که کاری برای آنها انجام دهید؟

پاسخ این سوال راه به انتخاب تاکتیکهای متفاوت میبرد. فرض کنیم که سوال، تحریم دانشگاه حیفا باشد(به دلیل تبعیض علیه دانشجویان فلسطینی). با این نوع اقدامات، شما یک هدیه به افراط گراها میدهید. آنها بلافاصله خواهند گفت، و به درستی، که شما یک دوروی واقعی هستید:« چرا سوربن، هاروارد یا اکسفورد را تحریم نمی کنید؟ کشورهای آنها در بیرحمیهای بدتری شرکت داشته اند! پس چرا تحریم دانشگاه حیفا؟ » لذا این یک هدیه به افراط گراهاست که میتوانند محتوای عقیدتی تحریم را بیاعتبار کنند. این کار میتواند به کسانی که آن را بر پا میکنند آرامش وجدان بدهد اما، دست آخر، این کار به فلسطینیها لطمه میزند.

در دوران جنگ ویتنام، من متعجب بودم که چرا ویتنامیها اقدامهایی از نوع اقدام ویترمن (سازمان دانشجویان برای چپ نوین) را ارج نمینهند. آنها جوانهای علاقهمندی بودند، من آنها را ستایش میکردم و خود را به آنها نزدیک حس میکردم. روش رویارویی آنها با جنگ این بود که به خیابانها بریزند و شیشه مغازه ها را بشکنند. ویتنامیها کلا با این نوع کارها مخالف بودند. آنها غم ادامه حیات داشتند: این که دانشجوهای آمریکایی از قبل آنها خوش باشند را به سخره میگرفتند. آنها به سرعت دریافتند که شکستن شیشهها ایده جنگطلبها را تقویت میکند. همان طورهم شد. تاکتیکی که به آرامش وجدان فعالها اولویت می دهد میتواند به قربانیها ضرر برساند. در مقابل ویتنامیها تظاهرات زنانی را ستایش میکردند که در سکوت و در برابر قبرها صورت میگرفت. برای آنها این نوع اقدامها بود که ما میبایست انجام میدادیم. امروز هم همین طور است: اگر میخواهید به فلسطینیها کمک کنید، به پی آمدهای تاکتیکهایی که انتخاب میکنید بیندیشید. “(۱)

یکی دیگر از مخالفان سرسخت کمپین “تحریم، بایکوت وعدم سرمایهگذاری”، اریک لی بنیانگذار لیبر استارت است (۲). وی از جنبهای دیگر با این مساله مخالف است. ایشان اعمال اسرائیل را حق طبیعیاش برای دفاع از کشور اسرائیل میداند و به هیچ وجه مسأله اشغال فلسطین را مطرح نمیکند و حتی فراتر از سایت و وبلاگ شخصیاش، در نشریات غربی نیز به مخالفت با این کمپین میپردازد. زمانی که کنفدراسیون کارگران انگلیس قطعنامه بایکوت، تحریم را در کنگرهشان به تصویب رساندند، ایشان در مقالهای در گاردین به نمایندگان اتحادیه های کارگری یاد آور شدند که باید ازمبارزات کارگران ایران دفاع کنند نه آن که اسرائیل را تحریم کنند. (۳) وی در حقیقت این دو را در برابر هم قرار میدهد و باید به ایشان و دوستانشان خاطرنشان کرد که جنبش کارگری ایران در کنار جنبش کارگری فلسطین قرار دارد و بهیچ وجه در برابر هم قرار ندارد که با دفاع از کارگران در ایران به مقابله با کارگران و زحمتکشان فلسطین برویم. در هیچ کجای جامعه عرب امروز خلاقیت و سرزندگی مبارزات کارگری، همانند کارگران فلسطین نیست. (۴)

زحمتکشان فلسطین از سال ۱۹۴۸ شرایط شان نه تنها بهتر نشده است، بلکه با افت حمایتهای بینالمللی مترقی و چپ در این دو دهه فشار بیشتری را تحمل میکنند و در این دوره از مبارزات، مشکلاتشان بسیار پیچیده شده است. نباید گذاشت با شعارهای انحرافی، حمایتهای واقعی و مردمی کم شود. آزادی و حق سرنوشت مردم فلسطین بسیار به آزادی وحق انتخاب مردم ایران گره خورده است و در فلسطین گرایشهای متفاوتی همانند ایران وجود دارد، ولی باید اصول مبارزاتی کارگران را حفظ و هر چه بیشتر از آن حمایت کرد و در عمل با گرایشهای انحرافی که به نام کارگران وبه کام دیگران است مبارزه و آن را افشا کرد.

زیرنویس:

(۱) http://ir. mondediplo. com/article1583. html

(۲) اریک لی در مقالهای در زمان جنگ اسرائیل و لبنان مینویسد چپ باید از اسرائیل در این جنگ دفاع کند

http://www. ericlee. info/2006/07/the_left_should_be_supporting. html

(۳) http://www. guardian. co. uk/commentisfree/2009/sep/23/israel-trade-unions-tuc-iran

(۴) اولین کنفرانس لیبر استارت در سال ۲۰۰۹ در شهر واشنگتن برگذار شد.

http://blog. aflcio. org/2009/08/19/labourstart-and-the-us-union-movement-making-connections

دومین کنفرانس در شهر همیلتون کانادا برگذار شد. دی ریک بلک ادر که مسئول آن بود و در افتتاح کنفرانس لیبراستارت در ده جولای از سولیدریتی سنتر تشکر کرد که با حمایت مالی آنها این کنفرانس برگذار شده است.

اتفاقاً جای کمپین تحریم و بایکوت باید در سایتی مانند لیبر استارت باشد که مدعی دفاع از کارگران است. اما اکنون این سایت تبدیل به پیش برندهی سیاستهای امریکا و سولیداریته سنتر شده است و اریک لی گردانندهی آن که در گذشته خواهان حمایت امریکا از این سایت بود، اکنون به آرزوی خود رسیده است. در دو سال گذشته حمایتهای امریکا از آنان گسترش یافته است و به نام کارگران سیاستهای آمریکا را تبلیغ میکند.

تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد, ۱۳۸۹ ۹:۱۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟