سخنان خامنەای، بعد از وقفە چند روزە، در مورد اعتراضات گستردە مردم کە آن را بە تحریک دشمنان نظام نسبت داد، و نیز اشارە وی بە اینکە گفتەهای دیگری در این بارە دارد کە بە وقت خود در مورد آن با مردم خواهد گفت، نشانە چیست؟ آیا خامنەای براستی تشخیص می دهد کە حاکمیت جمهوری اسلامی در چە شرایط وخیمی قرار گرفتە است؟ آیا او می داند با چنین اظهاراتی چە امتیازی بە همان دشمنان نظامش می دهد؟
در حالیکە در لایەهای حاکمیت ایران، هم از جناح اصولگرا و هم از جناح اصلاح طلب و اعتدال گرا برخاً سخن از حق مردم برای اعتراض می رود و البتە با تاکید بر پرهیز از خشونت، خامنەای در اولین موضع گیری خود نشان داد کە به همسرائی با راست افراطی برخاسته است و اوست کە نوک آهنین حاکمیتی بشمار می آید کە در فلسفە سیاسی هابز تجسم قدرت بدون منازع و بدون رقیب بشمار می آید. خامنەای در این سخنان، تمام و کمال در هیئت ‘لوایاتان’ ی ظاهر می شود با ظاهر و رفتاری صرفا سخت افزاری در مقابل مردمی کە علیە دیکتاتوری، گرانی، فقر و تحقیر بپا خواستەاند. او تنها بە قدرت و دفاع از آن می اندیشد.
ظاهرا خامنەای گرە گشودن کار را در تقابل سخت با مردم و عدم امتیازدهی یافتە است. در شرایطی کە همپالکی هایش علیە قوە مجریە استارت اعتراضات خیابانی را می زنند، و در ادامە آن مردم از شرایط پیش آمدە برای نشان دادن نارضایتی خود علیە حاکمیت تظاهرات را بە اقصا نقاط کشور می کشانند، خامنەای با چنین ژستی در صدد است کل حاکمیت را حول ریسمان وحدت کلام جمع کند و بە آنها بگوید کە لااقل در شرایط کنونی از حق نگویند کە کار بدتر خواهد شد. پیش کشیدن بحث ساییدە و نخ نمای توطئە دشمن کە همیشە ورد زبان دیکتاتورها در مقابلە با مردم خودشان است و سکوت در مورد شرایط دشوار زندگی ملت، کە خود جمهوری اسلامی مسبب اصلی آن است، آن بە ظاهر شگردیست کە او بکار می برد، و معلوم نیست کە مسئولیت او بعنوان فرد اول کشور کجاست کە بقول خود وی دشمن می تواند این چنین مردم را اغفال کردە و سرتاسر کشور را بە جولانگاە حضور قدرت و نفوذ خود تبدیل کند! آیا همین خود نشان از ضعف جدی رهبری ندارد کە قافیە را بە دشمنش باختە و گفتمانش دود شدە و بە هوا می رود؟ آیا همین نشان از بی لیاقتی رهبری ندارد کە درست بە همین علت باید ارکان قدرت را رها کند، و مملکت را از دست نامحرمان بە دست محرمانش بسپارد؟
اما چرا خامنەای نخواست از آن گفتەهای دیگرش با مردم بگوید؟ چرا او موقعیت را برای ادای چنین درد دلی مناسب نمی بیند؟ چنین بە نظر می رسد کە منظور او گفتەهائی باشد در مورد وضعیت جاری کشور. در مورد تمام آن شرایطی کە مملکت را بدین سو برد و زندگی را بە کام مردم زهر کرد. خوب او چرا حالا نمی خواهد در این مورد بگوید؟
کاملا واضح است کە سکوت و لب فروبستن او در این مورد هم، باز همانا بە تبعیت از نگرش هابزی ست کە چنین سخنانی ضعفهای او و حاکمیتش را برملا می کند، و این خلاف فرهنگ دیکتاتورهاست. آنان باید همیشە سخت باشند چە بە گاە آرامش و چە بە گاە بحرانها!
اما شاید علی خامنەای دارد از یک شگرد روانشناسانە هم استفادە می کند. مثلا می خواهد با این کار، مردم دست نگە دارند، ساکت بنشینند و ببینند کە رهبر برای آنان چە در چنتە دارد! خامنەای می خواهد از ناگفتەها وسیلەای بسازد برای توقف مردم! و واقعا عجیب است کە رهبری این چنین در اوج بحرانها از یک طرف همە مسائل را بە دشمن برگرداند و از طرفی دیگر نخواهد با همان مردمی سخن بگوید کە او همیشە خود را مالک آنان و آنان را پشتیبان بی چون و چرای نظام حساب می کند.
ولی شاید بهترین تعبیر موضع گیری اخیر وی این باشد کە سخن گفتن او از دشمن نشانە ترس او، و سخن نگفتن با مردم نشانە واماندگی. برای دیکتاتورها گشودن بحث از زاویە دشمن همیشە آسان و گشودن همین بحث از زاویە مردم، آنگاە کە مردم با خواستهای واقعی خود بە میدان می آیند، دشوار.
در واقع رهبر جمهوری اسلامی مردم را بە آیندەای ناروشن ارجاع می دهد. او هیچ سخنی برای مردم ندارد. او همە سخنان خود را در همان تعبیر خود از کل ماجرا بیان کردەاست. برای او همان مردمی هم کە او بە نام آنها سخن می گوید دشمن اند اگر با او و با نظامش نباشند.