در دور اول جنگ خلیجفارس کە در آن آمریکا علیە عراق وارد عمل شد، ایالات متحدە توانست ترکیە را از طریق پایگاە انجرلیک بە عملیات علیە دولت بعث جلب کند و بدین ترتیب عملاً ترکیە بە طرح غرب برای سرنگونی صدام پیوست. درواقع دولت ترکیە، پایە ثابت پیشبرد برنامەهای آمریکا علیە دولت صدام در آن دوران بود.
اما روند بعدی حوادث نشان داد کە ترکیە درواقع از آمریکا رودست خوردە و با سیاستی هماهنگی کردە کە در درازمدت بە ضرر خودش تمام شدەاست زیرا تضعیف حکومت مرکزی در عراق، اگرچە رؤیاهای قدیمی ترکیە در خصوص دستیابی بە منافع نفتی و گاز را در این کشور تقویت نمود، اما همزمان باعث آزادسازی پتانسیل کردی در جوار مرزهایش و بە تبع آن در خود ترکیە گردید. ترکیە بهعنوان عضو مهم ناتو و متحد آمریکا در رقابت با اتحاد شوروی، این تصور را داشت کە در تحولات جاری منطقە، سهم شیر را کسب خواهد کرد. تصوری تا حدود زیاد به دور از واقعیات.
بعد از نزدیکی میان نیروهای کرد سوریە و آمریکا و بروز رقابتهای آشکار میان ترکیە و ایالات متحدە، ترکیە متوجە شد کە معادلە بە آن سادگی هم نیست کە تصور میکرد. تعمیق جنبش کردی در منطقە بواسطە بحرانهای موجود، ترکیە را متوجە ساخت کە این کشور درواقع یکی از بازندگان تحولات منطقە است.
هماکنون با برگزاری رفراندوم در اقلیم کردستان و خیز کردها برای اعلام استقلال، نگرانی ترکیە بهمراتب بیشتر تشدید شدە است. تهدیدهای بیشمار این کشور علیە کردهای عراق، سفر اردوغان بە ایران و تلاش برای ایجاد یک همگرایی منطقەای، همە و همە تلاش برای جلوگیری از روندی است کە در حقیقت سالهای سال پیش استارت آن زدە شدەاست.
اما آیا ترکیە خواهد توانست رودست خوردن تاریخی خود را از طریق تهدید و برگشت بە سیاستهای سنتی جبران کند؟
بیگمان جواب این سؤال منفی است.
خوب است هم ترکیە و هم ایران، واقعگرایی را بپذیرند و با مسئلە کرد در منطقە یک تماس دمکراتیک برقرار کنند. و در این تلاش دمکراتیک، تأمین خواستەهای مردم کردستان در چهارچوب جغرافیائی خود این کشورها، بخش مهمی از کل ماجرا است.
درواقع تأمین امنیت ملی در این کشورها تنها و تنها از طریق پذیرش نرمهای دمکراتیک امکانپذیر است. باقی، رە بە ترکستان است.