نامه سرگشاده مهدیه گلرو از زندان اوین
مهدیه گلرو در نامهای از زندان اوین با اشاره به این که سال گذشته در همین روزها و در مناظرات انتخاباتی، وجود دانشجویان ستاره دار به کلی انکار شد مینویسد:
وی در ادامه با اشاره به دیگر دانشجویان ستارهدار زندانی عضو شورای دفاع از حق تحصیل میافزاید: نیک میدانم جریان محرومیت از تحصیل همچنان ادامه دارد و وزارت علوم در کنار و شانه به شانه وزارت محترم اطلاعات مشغول خالی کردن دانشگاهها از نیروهای متعهد و منتقد است، میدانم همچون سالهای اخیر کارنامه کارشناسی ارشد را ندادند و اخراج و تعلیق رو به فزونی است؛ اما به شما عزیزانم، خواهرانه پیشنهاد میدهم از حق خود نگذرید، که حق تحصیل از اولین حقوق انسانی ما است. تمام قد در برابر این حق کشی بایستید تا زشتی و قبح این عمل در چشم مرتکبین نشکند و عادتی برای نسل های بعدی نشود.
به گزارش هرانا این دانشجوی ستارهدار در پایان میآرود: ما تلاش کردیم، هر چند به دانشگاه بازنگشتیم اما اوین را دانشگاه کردیم؛ شما نیز تلاش کنید؛ که انسان تنها به تلاش و امید زنده است.
متن نامه به این شرح است:
همیشه فکر می کردم آدم های دروغگو نمیتوانند در چشم فرد مقابل نگاه کرده و دروغ بگویند؛ اما سال گذشته، همین روزها بود که کاندیدای پیروز انتخابات دهم در چشم ما نگاه کرد و موجودیت ما را زیر سوال برد. با تعدادی از دانشجویان محروم از تحصیل و ستارهدار در حال دیدن مناظره تلویزیونی کاندیداهای انتخاباتی بودیم که به ناگاه متوجه شدیم هویت همگیمان زیر سوال رفته؛ پس از شنیدن این جمله از آقای رییس جمهور مبنی بر اینکه “ما هیچ دانشجویی را به دلیل انتقاد از تحصیل محروم نکرده ایم و این رویه دولتهای گذشته بوده است که ما متوقف نمودهایم” همگی از هم این سوال را میپرسیدیم که “پس من کی هستم؟ پس حکم محرومیت شش ترمی من از کجاست؟ پس چرا کارنامه مرا ندادهاند؟ و …” هیچ وقت این گونه حس نکردم که هویتم زیر سوال رفته است.
پس از این مناظره، دانشجویان محروم از تحصیل که اغلب در شورای دفاع از حق تحصیل عضو بودند، تصمیم به تجمع در مقابل ستاد کاندیدای مزبور، دانشگاه تهران و صدا و سیما که محل پخش این کذبیات بود گرفتند؛ البته تجمعات بدون حمل اسلحه و توهین به مقدسات که بر مبنای اصل ۲۷ قانون اساسی “تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است” غیر قانونی نبود.
هدف از این تجمعات تنها نشان دادن عدهای دانشجوی محروم از تحصیل به عنوان اسناد این دروغ بزرگ بود. اما پس از ۲۲ خرداد و نشستن بر مسند حکومت چه بر سر دانشجویان آمد؟ بازداشتهای گسترده اعضای شورا از ۲۵ خرداد آغاز شد که این نشان دهنده تاثیر شورا در روشن ساختن بحث محرومیت از تحصیل هست؛ که خوب می دانیم به درخت بی بار کسی سنگ نمیزند. طبیعی به نظر می رسید که دروغگو در پی کتمان و پنهان کردن اسناد بر ملا کردن دروغ خود باشد، بازجوییهای سخت و تلاش برای مصاحبه تلویزیونی از ستارهدارها با بهانه ارتباط با فلان گروهک و حزب سرآغاز این آزار بود و ما که تنها برای گرفتن حق تحصیل خود تلاش میکردیم با بر چسبهای مختلف، حق آزادی را نیز از دست دادیم.
در طی چهار سال نخستِ دولت مهرورزی و پس از آغاز سناریوی خالی کردن دانشگاهها از دانشجویان منتقد، همواره در تلاش برای گفتگو بوده و سعی در حل این مسئله داشتیم؛ چون بر اساس اصل ۳۴ قانون اساسی “دادخواهی حق هر فرد است و هر کس می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید و …” به دیوان عدالت اداری مراجعه کردیم که یک ترم محرومیت در برخورد با این دادخواهی به شش ترم و دو ترم به اخراج مبدل گشت.
به نظر من که هنوز خود را مفتخر به عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل می دانم و ایمان قلبی دارم که این شورا هیچگاه تحت نفوذ هیچ گروه و حزب سیاسی نبوده است بازداشت بیش از ۱۰ دانشجوی عضو این شورا، تنها نشان دهنده حقانیت این تشکل است که هیچگاه وارد لابیهای سیاسی و فعالیتهای حزبی نشد و تنها در تلاش برای اجرای قوانین، مبنی بر داشتن حق تحصیل برای همه ایرانیان با هر فکر و عقیده است و تقاضای حداقل پایبندی به قوانینی که تفتیش عقاید را غیرقانونی میداند (اصل ۲۳ قانون اساسی).
از اساتید خود که در دوره پهلوی دانشجویان منتقد بودند، میشنیدم که هر یک سالها در حبس و زندان به سر میبردند و پس از آزادی، سریع و در اولین فرصت به آغوش دانشگاه باز میگشتند؛ نمیدانم انتقاد ما چگونه بود و حرف ما چقدر درشتگویی بود که زندان نیامده، اول حق تحصیل در دانشگاه از ما صلب شد و نتیجه آن سالها حبس و تبعید برای جویندگان دانش بود.
شرمام می آید سخن از ستارهدارها و به قول “دکتر” ستوان یکها به میان آورم، وقتی ضیا نبوی ستارهدار سال ۸۶، به جرم داشتن رتبه ۱۴ جامعه شناسی ۱۰ سال زندان و و مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه که روی همه دانشگاهها را بعد از انتخابات به لحاظ تعداد بازداشتی سفید کرده، شش سال زندان و هر دو حکم تبعید به ایذه دارند؛ در سیاهی اوین میسوزند.
شاید هر کس دیگری نیز جای “دکتر” بود سعی میکرد اسناد مربوط به دروغ بزرگاش را پاک کرده و یا حداقل دور کند! به هر حال تلاش برای نشان دادن آسمان صاف با وجود ابرهای سیاه بارانزا، تلاشی به نهایت عبث است و تا زمانی که زندانها پر هستند معلوم است که همچنان منتقدانی وجود دارند که به گمان وزارت محترم اطلاعات که کوچکترین انتقادی را بر نمیتابد، محارب قلمداد میشوند؛ آری شاید مجید و ضیا محارب باشند! اما محارب با جهل و دروغگویی که بسیار پسندیده و زیباست.
خرداد برای هر کدام از زندانیان سیاسی بعد از ۲۲ خرداد معنایی مییابد و معنای آن تنها برای من شنیدن بزرگترین دروغ عمرم بوده است، برای هر کس سالگرد حادثه ای است، اما برای من و احتمالا همه دانشجویان، سالگرد دروغ بزرگ احمدی نژاد است.
این روزها از پشت سیم خاردارها و نردهها به تکه تکه آسمان نگاه می کنم و به جمله کودکیام می اندیشم که ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
تلاش برای وصل جریان دانشجویان محروم از تحصیل به گروهها و جریانهای خارج از کشور، سناریوی از پیش بازنده بود که به سرعت رنگ باخت، وقتی بازجو از من درباره جزییات شورا میپرسد و من با افتخار و صادقانه از تلاشهایمان می گفتم؛ گاهی با من همراهی میکرد و گاهی از اینکه میدید ما اینقدر محق هستیم عصبانی میشد، که تصمیمات آگاهانه و تلاشهای مستمر ما را مربوط به خط گیری از فلان گروه و فلان سازمان می دانست؛ هر چند گاهی خود فراموش می کردند که بر اساس قرارهای از پیش تعیین شده شورا باید به جریانهای خاص متصل گردد.
به هر روی من از اتهام هر نوع ارتباط تبرئه شدم، اما به لحظه لحظه تلاشم برای بازگشت به دانشگاه قسم میخورم و ایمان دارم؛ هیچ یک از اعضای شورا، هیچ نوع ارتباطی با هیچ جریان سیاسی نداشتهاند و این قصه تنها برای داشتن دلیلی برای دادن احکام سنگین بوده است.
نیک میدانم جریان محرومیت از تحصیل همچنان ادامه دارد و وزارت علوم در کنار و شانه به شانه وزارت محترم اطلاعات مشغول خالی کردن دانشگاهها از نیروهای متعهد و منتقد است، میدانم همچون سالهای اخیر کارنامه کارشناسی ارشد را ندادند و اخراج و تعلیق رو به فزونی است؛ اما به شما عزیزانم، خواهرانه پیشنهاد میدهم از حق خود نگذرید، که حق تحصیل از اولین حقوق انسانی ما است. تمام قد در برابر این حق کشی بایستید تا زشتی و قبح این عمل در چشم مرتکبین نشکند و عادتی برای نسل های بعدی نشود.
ما تلاش کردیم، هر چند به دانشگاه بازنگشتیم اما اوین را دانشگاه کردیم؛ شما نیز تلاش کنید؛ که انسان تنها به تلاش و امید زنده است.